اعتراف آشکار فرقۀ رجوی به شکنجۀ یک عضو سابق در خاک فرانسه

تصاویر شکنجۀ حسین نژاد و تلاش برای ربودن و قتل او در حومۀ پاریس توسط ایادی رجوی
 فرقۀ رجوی خودش مدارک دادگاه پونتواز علیه چاقوکشان خود را که فراری و تحت تعقیب پلیس فرانسه هستند تکمیل کرد!
 در ماه ژوئیۀ سال گذشته (۲۰۱۵) اینجانب (مقیم فرانسه) و آقای مصطفی محمدی (مقیم کانادا) که دخترانمان توسط فرقۀ رجوی در حالیکه در زیر سن قانونی قرار داشتند (۱۷ و ۱۶ ساله) از فرانسه و کانادا توسط سردمداران فرقۀ رجوی ربوده و به عراق برده شده بودند؛ با کسب اجازه از پلیس فرانسه به شهر اورسوراواز در حومۀ پاریس مقر اقامت مریم رجوی و دیگر سردمداران فرقۀ رجوی با اطلاع و حضور ژاندارمری محل رفتیم و با در دست داشتن عکسهای فرزندانمان و شرح ربوده شدن و قطع ارتباط آنها با دنیای بیرون از جمله با خانواده هایشان به شهرداری آن شهر مراجعه کرده و خواستار فشار به مریم رجوی برای آزادی ارتباط بیرونی فرزندانمان شدیم که خانم شهردار و معاونش به گرمی از ما استقبال کرده و از این قضیه به شدت متأثر شدند و ما را به سالن جلسات شهرداری راهنمایی کرده و تلفنی از سران فرقه مقیم مقر مریم رجوی در آن شهر خواستند که در محل شهرداری حضور یافته و با ما با حضور مقامات شهرداری در مورد سرنوشت فرزندانمان گفتگو کنند ولی سران فرقه نه تنها از حضور در شهرداری خودداری کردند بلکه خطاب به خانم شهردار از پشت تلفن شروع به فحاشی به ما کردند که شهردار اورسوراواز از این برخورد آنان به شدت ناراحت شده و به ما گفت: ما اصلا نمی خواهیم اینها در شهرمان باشند اینها دموکراسی ادعایی شان همین است که می بینید و آنها همیشه تلاش می کنند ما را بخرند و در خدمت منافع و خواسته های خودشان در بیاورند ولی ما رد کرده و از آنها بیزار هستیم.
 در پی این دیدار ما روزهای آینده نیز چندین بار به شهر اورسوراواز با اطلاع دادن قبلی به ژاندارمری محل؛ رفته و خواسته مان مبنی بر آزادی ارتباط فرزندانمان را با شهرداری و ژاندارمری آنجا مطرح کردیم.
 در یکی از این ترددهایمان از آنجا که فرقۀ رجوی از این فعالیت و افشاگری ما در شهر محل اقامت مریم رجوی بویژه آکسیون ما جلوی شهرداری آنجا با حمل و نشان دادن عکسهای دخترانمان و مطلع شدن اهالی از این کار ضد انسانی فرقه سوخته و عصبانی شده بودند زیرا فریبکاریها و تبلیغات یاوۀ سالیان خودشان بویژه برای همسایگان خود و مردم این شهرک مبنی بر آزادیخواهی!! و«مقاومت» و «مبارزه»! برای دموکراسی! را برباد رفته می دیدند، روز ۱۳ ژوئیه سال گذشته در جادۀ اورسوراواز موقع برگشتن ما به پاریس به تعقیب ما پرداختند و وقتی ما در بیابان زیر یک تابلوی اورسوراواز عکس می گرفتیم ازیک خودروی مدل فورد به شمارۀ پلاکCN383933 پیاده شده و به ما حمله ور شدند.
 آنها پلاکارد شامل عکس دخترم و نوشتۀ فرانسوی در مورد او را از دستم گرفته و مرا در جاده خوابانده و با کشیدن دستها و پاهایم و گرفتن و فشار دادن گردنم قصد انداختن من به ماشین خودشان و ربودن و کشتن مرا در اجرای فرمان رهبرشان مسعود رجوی مبنی بر قتل همۀ جدا شدگان سازمان را داشتند که با توقف ماشینهای عبوری و حضور مردم در محل در اجرای این نقشه شان ناکام ماندند.
 محمود ائمی (محسن عباسی) دستش را دور گردنم و گلویم حلقه کرده و قصد داشت مرا خفه کند تا بدینگونه دستور رهبر فراری و غایبش مسعود رجوی علیه جداشدگان را اجرا کند. رجوی در یکی از نشستهای به اصطلاح او «حوض» در اوائل دهۀ هفتاد در بغداد که من خودم در آن حضور داشتم گفت: «اگر ما شکست خوردیم باید بروید در خیابانهای اروپا و آمریکا این بریده مزدوران (= جدا شدگان) را گرفته و اینگونه دستتان را دور گردن و گلویشان حلقه کنید (اینجا رجوی با حلقه کردن دستش دور گردن و گلوی خودش این عمل را نشان و آموزش داد!) و او را بکشید ولی فرار نکنید و همانجا بالای سر جنازه بایستید تا پلیس بیاید و بگویید من کشتم. بعد می روید زندان نترسید زندانهای اروپا و آمریکا هتل پنج ستاره هستند»!!. باردیگر نیز رجوی در شب عاشورای دو سال پیش فرمان قتل جداشدگان و مخالفانش را صادر کرد و گفت: «آنها را در هر جا که باشند باید به سزای اعمال خودشان برسانید»!
 قبل از توقف ماشینها و رسیدن مردم و بعد هم مأموران ژاندارمری محل، تیم گشت و مراقبت مقر مریم رجوی در اورسوراواز فرانسه به فرماندهی محمود ائمی (با اسم مستعار محسن عباسی در تشکیلات رجوی و با نام جعلی علی احمدی در فرانسه) مسئول اطلاعات و امنیت مقر مریم رجوی در شهرک اورسوراواز و شامل موسی فیض مرزوقی از افراد قدیمی اطلاعات و نیز اخاذی و گدایی به اصطلاح «مالی کاری» دستگاه رجوی در آلمان و عراق و آموزش دیدۀ تروریسم به دست نیروهای فدائیان صدام و از محافظان کنونی مریم رجوی و محسن شریفی از مأموران اطلاعات فرقه در عراق و فرانسه و سابقا مسئول قاچاق پولهای اخاذی شده از شهروندان بین مرز سویس و فرانسه داخل کوله پشتی مملو از اسکناس با محمل کوهنوردی و حمید رضا نجمی از نوچه های رجوی در کانادا مأمور به خدمت در مقر فرقه در فرانسه و محمد اطمینان از فدائی های خودسوزی کنندۀ مریم رجوی بر سرم ریخته و شروع به بازجویی ساواک گونه از من که بی رمق و با حال وخیم به زمین افتاده بودم کردند و می شنیدم که به همدیگر می گفتند «ممکن است بمیرد برداریم زود ببریم الآن پلیس میاد» و ماشین خودشان را چنانکه در عکس دیده می شود به محلی که من افتاده بودم آورده و می خواستند مرا سوار آن کرده و بربایند. آنها مدام به من می گفتند بگو که مرا سفارت فرستاده است. من می گفتم سفارت یعنی چه سفارت چه؟ بعد هم چند رقم شماره تلفن را جلوی چشمم گرفته و می گفتند اینها را بخوان که یکی شماره ثابت و دیگری هم یک شماره تلفن موبایلی بود که بعدا با درج آنها در اطلاعیه شان علیه ما فهمیدم اولی شمارۀ ثابت تلفن علنی سفارت ایران در پاریس است که در سایت آن درج شده و دومی هم یک شماره موبایل ساختگی است که وقتی زنگ می زدی سانترال فرانسه می گفت که چنین شماره ای وجود ندارد. جالب است که در شمارۀ ساختگی موبایل کد بین المللی فرانسه یعنی ۰۰۳۳ را خودشان تکرار می کردند که این را بگو و قصدشان این بود که تعلق شماره به فرانسه مشخص شود در حالیکه اگر کسی در فرانسه به کسی شماره تلفن بدهد هیچوقت کد فرانسه را نمی گوید.
 اخیرا سران اطلاعات فرقه بعد از گذشت یک سال از این جریان نواری یک دقیقه ای در یوتیوپ با سانسور و تدوین و درست شده از این شماره خوانی را منتشر کرده اند که تنها و تنها رسوا کنندۀ خودشان می باشد و اعترافی آشکار برای اولین بار به شکنجه و اعتراف گیری به دروغهای ساختۀ خودشان آنهم نه در عراق زیر سلطۀ ارباب سابقشان صدام حسین بلکه در خاک فرانسه به شمار می رود. پیش از این نیز در سالیان حضور فرقه در عراق و مشخصا در دهه های شصت و هفتاد چنانکه بسیاری از جداشدگان فرقه به تفصیل نوشته و افشا کرده اند افراد ناراضی دستگیر شده را در زندان مخوف قرارگاه اشرف زیر وحشیانه ترین شکنجه ها مجبور می کردند که نوشتۀ خود سران فرقه را با عبارت «من نفوذی وزارت اطلاعات در سازمان هستم»! امضا کنند. یا چنانکه اکنون نیز افراد را وادار می کنند به پدران و مادران یا برادران و خواهران خودشان که از فرقه جدا شده اند فحشنامه با انواع ناسزاها و تهمتها بنویسند یا در بازار شام تلویزیون فرقه بگویند.
 سال گذشته من و آقای مصطفی محمدی در اطلاعیۀ شماره ۳ خودمان دروغها و یاوه سرایی های مضحک اورنشینان ساواک رجوی را به دنبال حمله به ما و شکایت ما و دستگیری مهاجمان توسط ژاندارمری محل و ثبت شکایت ما با انتشار متن گواهینامۀ ژاندارمری اورسوراواز مبنی بر ثبت شکایت ما به عنوان قربانی و توصیف مهاجمان به عنوان مجرمین و شرح جرمهایشان طبق گواهینامۀ پزشکی قانونی استان والدواز را افشا و منتشر ساختیم که می توانید در لینگ زیر بخوانید و متن این اطلاعیه مان را در زیر این مقاله هم بازنشر کرده ایم لذا دیگر نیازی به پاسخگویی به یاوه ها و اتهامات تکراری همه سالۀ فرقۀ رجوی از جمله اخیرا و در سال جاری علیه این جانب و مشابه آنها علیه همۀ جداشدگان فعال نمی بینم:
 http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/198-3
 در این یک سال با آنکه اینجانب و آقای محمدی در هشت اطلاعیه انواع دروغها و ترفندها و تلاشهای جاسوسی و شناسایی محل اقامت ما و پخش شبنامه در ساختمان مسکونی هر دوی ما در پاریس را نوشته و افشا کردیم ولی به توصیۀ دادسرای استان والدواز که به شکایت ما رسیدگی می کرد از انتشار بسیاری از جزئیات تا تشکیل و پایان دادگاه خودداری نمودیم و بعدا هم با وجود درخواست دادسرای استان والدواز (که تصویر آن را مشاهده می کنید و اسم موسی فیض مرزوقی و اسم تقلبی محمود ائمی یعنی علی احمدی را بالای آن به عنوان مجرمین نوشته است) مبنی بر پیگیری شکایتم؛ به علت عدم وجود مدرک قوی تر و روشن تر و نیز فرار چاقوکشان رجوی و عدم دسترسی پلیس به آنان طبق نوشتۀ دادسرای استان والدواز (برای دادگاه پونتواز) این پروندۀ شکایت ما موقتا به حالت تعلیق در آمد؛ اما اکنون که خود فرقه آشکارا به شکنجۀ من توسط ایادی اش اعتراف کرده است اینجانب به افشای جزئیات و تصاویر دیگر از این تعقیب و مراقبت و شکنجه و قصد ربودن و قتل اینجانب پرده برمی دارم و بهترین مدرک ایجاد و منتشر شده توسط خود فرقۀ رجوی یعنی نوار یادشده و تصاویر و فیلمهای مربوط به شکنجۀ این جانب توسط ایادی مریم رجوی را برای تکمیل و راه اندازی پروندۀ باز این فرقه و شکایت سال گذشته مان در دادگاه شهر پونتواز تسلیم دادسرای استان والدواز می کنم.
 حال باید خطاب به سران فرقه در فرانسه بگویم:
معلوم است که در این یک سال حسابی از فعالیتها و افشاگریهای من و دیگر دوستان جدا شده علیه فرقه تان و علیه رجوی سوخته اید که یک سال بعد از رفتن من و آقای محمدی به اور برای اعتراض به قطع ارتباط دخترانمان با بیرون و خانواده شان به انتشار این صحنه سازی دست می زنید تا هر چه بیشتر به ارعاب و تهدید ضمنی نگونبختان باقی مانده و گرفتار در «هفت حصار» خودتان بپردازید تا فکر جداشدن و فرار از جهنم و زندان مخوف این فرقه در لیبرتی و آلبانی را از سرشان بیرون کنند. ولی با این کار خودتان اعتراف کرده اید که حرفهای اطلاعیۀ شورای رجوی ساخته تان مبنی بر اینکه من نزد ژاندارمها اعتراف کرده ام که مزدور اطلاعات بودم و شماره تلفن به ژاندارمها داده ام چرندی بیش نبوده است و خودتان اعتراف می کنید که این ژاندارمهای فرانسه نبودند که زیر شکنجه از من اعتراف گرفته اند!!! بلکه خودتان مرا شکنجه کرده و اعتراف گرفته و ضبط کرده اید.
 شما که با من پدر ۶۵ سالۀ دختری که در تشکیلات شما می باشد پدری که خودش سی سال در فرانسه و عراق (بیشترش در عراق) در تشکیلات شما از تمامی زندگی و جوانی و خانواده اش گذشته (همسر و دو برادرش در عملیات این سازمان جان باخته اند) و حالا آمده به شما بگوید فقط بگذارید دخترم با دنیای بیرون و خانواده اش مخصوصا با خواهرش در ایران که هرگز در عمرشان همدیگر را ندیده اند ارتباط و دیدار داشته باشد اینگونه در خاک فرانسه و اروپا رفتار می کنید ببینید با افراد ناراضی و مخالف درون تشکیلات در زیر حاکمیت خودتان بویژه در عراق زمان صدام حسین چه ها که نکرده اید؟ مثنوی هفتاد من کاغذی که بسیاری از جداشدگان نوشته اند.
 اگر من که سالها خودم در همین مقرتان در اورسوراواز فرانسه زندگی و برای سازمانتان کار کرده ام و نیازی به شناسایی مجدد آن ندارم برای شناسایی و جاسوسی آمده بودم و نه درخواست آزاد گذاشتن ارتباط دخترم، پس چرا از ترس افشاگری بیشتر ما نزد مردم و مقامات شهر محل اقامتتان، رفته و به پلیس گفتید که ما دخترهای این دو پدر (حسین نژاد و محمدی) را از عراق خارج کرده و به آلبانی بردیم دیگر خطری متوجه آنها نیست لذا به آنها بگویید که دیگر اورسوراواز نیایند؟! یعنی خودتان هم خوب می دانستید که ما برای موضوع دخترانمان به اورسوراواز رفته بودیم و تمام اتهاماتتان علیه ما برای فریبکاری و تشویش اذهان نگونبختان اسیر هفت حصارتان و هواداران بی خبرتان و برخی افراد انگشت شمار مراجعه کننده به سایتهایتان بوده و می باشد.
 اوباش و فالانژهای فرقۀ رجوی که موقع فعالیت افشاگرانۀ ما در داخل شهر اورسوراواز و در جلو و داخل شهرداری محل از ترس مردم و مقامات و مأموران ژاندارمری که از ما حفاظت می کردند جرأت جلو آمدن نداشتند در جاده نیز بعد از حضور مردم و مأموران ژاندارمری در حالیکه مشغول بازجویی و شکنجۀ من بودند صحبتهایشان را عوض کرده و ضمن محکم گرفتن دستهایم شروع کردند به فریاد که این یک تروریست است!! و ما دستگیر کرده ایم تا تحویل پلیس بدهیم!! و اینجا موسی فیض مرزوقی نیز مرتب در حال تماس تلفنی با مرکز اطلاعات فرقه در مقر مریم رجوی بود و می گفت: متأسفانه دیر جنبیدیم و پلیس و مردم سررسیدند!!. ولی مردم و مأموران فرانسوی با توجه به وضعیت جسمی و سن و سال اینجانب وقعی به این حرفشان که ما تروریست دستگیر کرده ایم!! نگذاشتند بلکه خود آنها را مورد بازخواست قرار داده و به ژاندارمری محل بردند که ما شرح ماجرا را در اطلاعیۀ سال گذشته مان در لینگ فوق آورده ایم که در زیر این مقاله نیز بازنشرش کرده ایم.
 اینجانب از دولت و دستگاه قضائیۀ فرانسه خواستار تعقیب و دستگیری و محاکمۀ تروریستهای داعشی مریم رجوی از خاک این کشور به علت نقض حقوق بشر و حاکمیت فرانسه و اعمال سالیان خشونت و تروریسم در این کشور هستم.
 اینک تصاویر اطلاعاتی ها و اوباش مریم رجوی را در حین پیاده شدن از ماشینشان که مدل و شمارۀ آن را در بالا ذکر کردیم و در حین بازجویی و شکنجۀ اینجانب در خاک فرانسه و در حالیکه همان ماشین خودشان را به محل افتادن من آورده و قبل از حضور مردم و پلیس قصد ربودن مرا داشتند و تصویر نامۀ دادسرای پونتواز مرکز استان والدواز برای اینجانب جهت پیگیری شکایتم با قید اینکه افراد شکایت شده و تحت تعقیب را با اسمهای واقعی شان که اینجانب داده بودم نتوانسته اند در مقر مریم رجوی پیدا کنند ولی اسامی شان (که یکی نام جعلی است) در کارت اقامتشان در فرانسه را نوشته اند مشاهده می کنید (عکسها برگرفته از برخی قسمتهای فیلم مفصلی است که یکی از اهالی اورسوراواز – اولین عابری که متوجه وضعیت غیر عادی شده بود – برداشته و در مراجعات بعدی ما به اور در اختیار ما گذاشت و گفت: ما از اعمال و رفتار اینها در شهرمان بیزاریم. در فرصت مناسب این فیلم را منتشر خواهیم کرد):
 عکسهای پیاده شدن مأموران گشت و مراقبت مریم رجوی در اورسوراواز از ماشین و حمله و بازجویی و شکنجۀ اینجانب قبل از حضور مردم و پلیس محلی:

blank

blank

blank

blank

blank

blank

دستپاچگی موسی فیض مرزوقی و گزارش تلفنی وضعیت به مرکز (مقر مریم رجوی) که دیر جنبیدیم و پلیس و مردم سررسیدند!!
 محسن عباسی و محسن شریفی ایستاده روبروی حسین نژاد (نشسته).
 عکس نامۀ دادسرای استان والدواز (دادگاه پونتواز) به اینجانب مبنی بر پیگیری شکایتم و با اسامی افراد تحت تعقیب و فراری تیم گشت و مراقبت مقر مریم رجوی:

blank

 متن اطلاعیۀ مشترک شماره ۳ اینجانب و آقای محمدی در ژوئیۀ سال گذشته (۲۰۱۵) در پاریس:
  اطلاعیه شماره ۳ دو پدر معترض در شهر محل اقامت مریم رجوی در فرانسه
 اطلاعیۀ سراپا دروغ و معکوس فرقۀ رجوی فقط برای روحیه دادن و فریب افراد از همه جا بی خبر لیبرتی است و حتی هواداران خارج کشوری اش را هم می خنداند!!
 اعتراف آشکار سران فرقه در فرانسه به دخالت در امور این کشور و نقض حاکمیت فرانسه با ایجاد جو رعب و وحشت در شهر محل سکونتشان
 برگۀ پلیس شامل اظهارات و شکایت ما به عنوان «قربانی» و شاکی، رسواگر تمام دروغهای گوبلزی و کاملا ساختگی و وارونۀ سران فرقه در اطلاعیۀ اخیرشان می باشد
 روز دوشنبه ۱۳ ژوئیۀ جاری اینجانبان مصطفی محمدی فعال تشکیلاتی قدیمی سازمان مجاهدین خلق در کانادا و قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در ادامۀ فعالیتهایمان برای رهایی دخترانمان سمیه محمدی و زینب حسین نژاد به شهر اورسواز فرانسه در نزدیکی پاریس که مقر و مرکز خارج کشوری فرقۀ رجوی در آنجا قرار دارد رفته و به فعالیتهایمان مانند روزهای گذشته شامل مراجعه به مردم و دادن بروشور و تراکت دارای تصاویر دختران اسیرمان به آنها مبنی بر درخواست انتقال آنان و سایر ساکنان کمپ لیبرتی از عراق و دادن امکان دیدار به آنان با خانواده هایشان و حمل پلاکارد با همان مضمون و تصاویر پرداختیم.
 اوباش و فالانژهای فرقۀ رجوی که موقع فعالیت افشاگرانۀ ما در داخل شهر اورسوراواز از ترس مردم جرأت جلو آمدن نداشتند به تعقیب و مراقبت ما پرداخته و موقع بازگشتمان از شهر در نقطه ای از جاده که بیابانی و فاقد آبادی بود با ماشین خود به ماشین ما زده و آن را متوقف کردند و به دنبال آن سه ماشین دیگر نیز حاوی اوباش رجوی سررسیده و به ما (قربانعلی حسین نژاد و مصطفی محمدی و دخترش) حمله کردند ولی به محض متوقف شدن ماشینهای عبوری و جمع شدن مردم جرأت تحرک نداشته و سراسیمه شروع به فحاشی و تهمت زنی و تلاش برای شوراندن عابرین علیه ما کردند که ما نیز به نوبۀ خود جوابشان را داده و برای مردم ماهیت آنها را افشا کردیم و در نتیجه مردم به دفاع از ما پرداختند تا اینکه جریان را به پلیس اطلاع دادیم و با حضور پلیس و روشن شدن موضوع و هدف ما مبنی بر درخواست آزادی دخترانمان از چنگ فرقۀ رجوی تعدادی از افراد فرقه با استفاده از شلوغی و تجمع مردم پا به فرار گذاشتند ولی پلیس دو نفرشان را به اسامی محمود ائمی (با اسم مستعار محسن عباسی) مسئول اطلاعات و امنیت فرقه در فرانسه و حمید رضا نجمی دستگیر کرده و مورد بازجویی قرار داد. جالب است وقتی پلیس از محسن عباسی پرسید: شما آنجا چه می کردید و چرا جلوی اینها را گرفتید؟ گفت: ما از آنجا رد می شدیم اینها را و جمعیت را دیدیم و ایستادیم برای تماشا!!
 ما همراه پلیس و دستگیر شدگان به پاسگاه ژاندارمری محل رفته و شکایتمان را از اوباش فرقه مبنی بر حمله به ما و تخریب ماشین کرایه ای ما و دزدیدن کارت هویت و کارت بانک و محتویات جیب اینجانب حسین نژاد مطرح کردیم که توسط مسئولین پاسگاه ثبت شد و مأمور پلیسی که به درخواست اینجانب (حسین نژاد) مدارک مرا از دست افراد فرقه گرفت و به من برگرداند موضوع را به عنوان جرم این افراد گزارش کرده است. همچنین پلیس با نامه به پزشک قانونی ما را برای معاینه و گواهی پزشکی به علت مورد ضرب و جرح قرار گرفتن ما معرفی کرد و شکایتهای ما را برای پیگیری به نهادهای قضائی منتقل نمود و در برگۀ شکایت قید نمود که افراد فرقه قصد ربودن ما را داشتند و در صورت دیر رسیدن پلیس به ما تعرض کرده و ما را می ربودند. تصویر ماشین ما بعد از حملۀ ماشین حامل اوباش مریم رجوی را مشاهده می کنید:
 بعد از این جریان افراد و مسئولین دیگری از فرقه برای در بردن افراد دستگیر شده شان به پاسگاه پلیس آمدند که پلیس همه شان را از پاسگاه بیرون کرد ولی به علت مخفی شدن اراذل و اوباش فرقه در کوچه ها و باغهای اطراف پاسگاه دو ماشین پلیس ما را تا خروج از شهر برای برگشتن به پاریس اسکورت نمود و بعد از خروج ما نیز جادۀ پشت سر ما را برای مدتی بست تا ماشینهای افراد فرقه به تعقیب ما نپردازند که این خود نشانگر شناخت پلیس و مقامات محلی از ماهیت خشونت طلبانه و تروریستی این فرقۀ ساکن شهرشان می باشد.
 این شرح کل حادثه و واقعیت امر بود. اما بپردازیم به اطلاعیۀ سراپا وارونه گویی و فرار به جلوی صادره از به اصطلاح «کمیسیون امنیت و ضد تروریسم» فرقه در قلعۀ مافیایی رجوی در اورسواواز که جرأت امضا به نام سازمانشان یا همان فرقه شان را ندارند و با نام جعلی «شورای ملی مقاومت» امضا می کنند. در این اطلاعیۀ فرقه گذشته از توصیفات و القاب و تهمتهای نفرت بار تکراریشان صحبت از «دستگیری و بازجویی» ما شده که واقعا دیدن این اطلاعیه در سایت دست دوم فرقه (از فرط پوچی و مضحک و مسخره بودن مضامین آن نخواسته اند در سایت رسمی فرقه منتشر شود!!) بسا موجب انبساط خاطر و خندۀ ما شد و مطالب آن تنها برای روحیه دادن و فریب افراد از همه جا بی خبر لیبرتی است و حتی هواداران خارج کشوری فرقه را هم می خنداند!!. چرا که اقدام افشاگرانۀ ما در کشور آزاد فرانسه کاملا قانونی بود و این کار افراد فرقۀ رجوی است که ضد آزادی بیان و تجاوز به حقوق دیگران و از لحاظ قوانین فرانسه جرم می باشد و این افراد فرقه می باشند که دهها سال است در خیابانهای فرانسه با گرفتن جلوی مردم و اخاذی از آنها با انواع دروغها و فریبکاریها مزاحم مردم فرانسه می شوند و همین هم یکی از جرمهای مریم رجوی موقع دستگیریش در ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۳ بود.
 در اطلاعیۀ فرقه ضمن نوشتن یاوه هایی ساخته و پرداختۀ ذهن اطلاعیه نویسان حضرات به عنوان «اطلاعات به دست آمده هنگام بازجویی از حسین نژاد»! ادعا شده که صدای اینجانب (حسین نژاد) را ضبط کرده اند!! ناشی گری اطلاعیه نویسان فرقه اینجا کاملا رو می شود چرا که فکر نکرده اند هر کسی می داند که پلیس موقع بازجویی (که هرگز ما بازجویی نشده ایم) یا ثبت شکایت دستگاه ضبط و فیلمبرداری نمی گذارد وانگهی شما که مدعی هستید صدای ضبط شدۀ مرا دارید لطفا بفرمایید صحبت مرا به زبان فرانسه یا همراه با ترجمۀ آن به فرانسه و با صدای پلیس فرانسه که سؤال می کند و برای من ترجمه می شود پخش کنید! اگر پلیس حین بازجویی صدای ما را ضبط می کرده و اینقدر دستگاه دولتی فرانسه به ادعای یاوه و مضحک شما در خدمت شما قرار دارند که نوار ضبط شده را در اختیار شما گذاشته اند!! پس چرا صحبت از اعترافات! آقای محمدی و دخترش و اینکه صدایشان را داریم نمی کنید؟! اگر شما در اعترافی آشکار به نقض حاکمیت فرانسه می گویید صداها را حین “بازجویی” در پلیس فرانسه ضبط می کنید بفرمایید صدای هر سه نفر ما را هنگام ثبت شکایتمان برای اطلاع عموم پخش کنید! (بگذریم از اینکه شما در تقلید صدا و درست کردن صحبت وجعل حرف و نوشته به اسم افراد تجربۀ سالیان را دارید و اینجانب حسین نژاد و بسیاری از جدا شدگان شاهد بسیاری از نمونه های آن در عراق از جمله تقلید صداهای عراقیان و درست کردن مصاحبه از زبان آنها که متن سؤال و جواب تهیه شده توسط عباس داوری به زبان فارسی! را اینجانب حسین نژاد به عربی ترجمه می کردم! و حتی تقلید صداهای افراد خودمان در اشرف توسط فرید معدومی بودیم)، نکند اصلا می خواهید القا کنید که پلیس و پاسگاه یا ژاندارمری اورسوراواز تماما خودتان هستید و آنجا هم مثل عراق صدام حسین دم و دستگاه دولتی تماما در خدمت عالیجنابان می باشد؟!! اسمی هم که به نام سرپل سفارت!! نوشته اید مطلقا ساختۀ خودتان می باشد و شماره تلفنها هم ساختگی و یکی هم از شماره های عمومی سفارت رژیم در پاریس است که هر کسی می تواند آن را از روی انترنت و سایت سفارت بنویسد و شاید هم از خانواده های خود پادوهای مریم رجوی که مرتب از ایران آمده و با آنها در پاریس در هتلهای گرانقیمت دیدار می کنند گرفته اند! برای افشای هر چه بیشتر دروغهای گوبلزی و ساختگی تان متن اظهارات و شکایت ثبت شدۀ اینجانب حسین نژاد توسط ژاندارمری اورسواواز را که به روشنی در تیتر و موضوع ما را «victime» یعنی قربانی و در حقیقت شاکی معرفی کرده در اینجا منتشر می کنیم تا خوانندگان ببینند که ما اظهاراتی و شکایتی در پاسگاه پلیس جز در مورد و علیه تهاجم نوچه های مریم قجر و حرکتها و حرفهای آنها و هدف و خواستمان مبنی بر آزادی دخترانمان از گرو و اسارت فرقه در عراق نداشتیم و اگر ادعاهای مسخره و وارونۀ اطلاعیه نویسان فرقه صحت داشت پلیس در متن اظهارات ما ثبت می کرد.
 این شما هستید که همیشه مزدوران دستگاههای بدنام اطلاعات کشورها بوده و هستید. دیروز نوکری و جاسوسی برای اطلاعات صدام حسین و امروز پادویی و جاسوسی برای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا می کنید که آنهم با توافق نهایی اتمی، دیگر سوخت و خاکستر شد و روسیاهی و لکۀ سیاه ننگش تا ابد برای ذغال مریم قجر ماند تا از سوزش و جلز ولزی اش رو به اینگونه سوز و گدازها و یاوه های مسخره و خنده دار علیه ما جداشدگان و خانواده های ساکنان اسیر زندان لیبرتی بیاورد.
 بقیۀ یاوه ها و تهمتهای مضحک این طنزنامۀ مسخره به قدری ناشیانه و از فرط درماندگی و دستپاچگی سران فرقه خزیده در قلعه شان در اورسواز و عصبانیت ناشی از رسوایی و افشاشدن بیش از پیش ماهیتشان نزد پلیس و دولت فرانسه می باشد که نیازی به پرداختن به تک تک آنها نیست از جمله نحوۀ پرداخت «حقوق ماهانۀ ثابت»! برای ما پناهندگان از سوی «وزارت اطلاعات و سفارت رژیم»! که یک نفر از آلمان! هر ماه حتما با صرف هزینه های گزاف آن هم از سوی دولتی که در همۀ پایتختهای اروپا سفارت دارد می آید پاریس! تا دستی مثل پولهای صدام که بسته بسته به شما می داد به ما پول بدهد!! گفته اند دروغگو کم حافظه می شود ولی نگفته اند دروغگو این قدر گیج و منگ و عقب افتاده می شود!..
 ما در یک کشور آزاد تنها به بیان مسالمت آمیز خواسته مان در یک شهر فرانسوی پرداخته ایم این شما سران فرقۀ هستید که با قلدری و قلچماقی و نقض حاکمیت فرانسه “حادثه سازی و ایجاد درگیری کرده” اید و این شما هستید که دوربینهای متعدد اطراف قلعه تان در اورسواز همچون قلعۀ اشرف برای کنترل افراد خودتان که برای رهاییشان از اسارت در این فرقه دست از پا خطا نکنند نصب کرده اید.
 نوشته اید که اینجانب حسین نژاد ترسیده بودم! از چه کسی ترسیده بودم؟ اگر از حمله و هجوم شما ترسیده بودم پس اعتراف می کنید که با قلدری و چاقوکشی و عربده کشی تان در کوچه ها و خیابانهای اور سور اواز جو رعب و وحشت ایجاد کرده اید؟ و این در حالی بود که پلیس مدتها بعد از حملۀ شما به ماشین ما در محل حاضر شد و پلیس را هم ما خودمان خبر کرده بودیم و این شما بودید که از حضور پلیس وحشت داشتید و چند نفرتان قبل از رسیدن پلیس دررفتید و پشت سر هم نفر مسئولتان محسن عباسی به بقیه می گفت: ولشان کنیم بیایید برویم الآن پلیس می آید!!.
 اما در مورد ملاقات اینجانب مصطفی محمدی با مشاور ارشد رئیس جمهور فرانسه دیگر در وقاحت و دروغگویی و فریب افکار عمومی و قمپز درکردن اینکه دولتی در دولت فرانسه تشکیل داده اید! واقعا سنگ تمام گذاشته اید. نوشته اید وکیل اینجانب مصطفی محمدی مدعی! تابعیت فرانسه و وکالت می باشد بعد هم در تناقضی آشکار گفته اید که او وکیل یکی از همدستان تروریستها بوده است! و می گویید پلیس فرانسه افراد را دستگیر می کند بعد هم بلافاصله از شهر محل اقامت شما اخراجشان می کند!! مگر وکیل و ما مقیم آنجا بودیم که اخراجمان بکنند؟!! و هر کس وارد شهر اور سور اواز می شود یا بخواهد وارد شود و با مردم حرف بزند یا اعلامیه پخش کند «دزدانه» وارد می شود!! بعد هم از ترس پلیس! فرار می کند!! عجب!! حتما خودتان هم موقع نوشتن و تایپ این جملات همراه مرغهای پختۀ سفرۀ مریم خانم در نهار ماه رمضان! خنده تان گرفته است. نکند حضرات نامحترم خوش نشین قصر مریم قجر در اور که همه شان بالاتفاق و در رکاب علیا مخدره شان و همسر سابق لاحقش! بلافاصله بعد از سقوط دیکتاتور سابق عراق صدام حسین «دزدانه» فلنگ را بسته و در یک «فرار تاریخساز دیگر»! راهی دیار فرنگ شدند و همۀ مجاهدین را بی خبر در عراق زیر بمباران آمریکایی ها و بعد هم جنگ داخلی عراق رها کردند هنوز هم در فضای آن دیکتاتوری بسر می برند و به اصطلاح خودشان صدام «قورت داده اند» که اینجا یعنی خاک فرانسه را هم با عراق آن زمان عوضی گرفته اند که همه از پخش یک اعلامیه هم می ترسند!! و باید برای آن «دزدانه» وارد یک شهر شوند؟!!
 نوشته اید «یک سایت اطلاعات آخوندها متعلق به مزدور عیسی آزاده»!! واقعا انشای نویسنده تان در بیسوادی بیست است! اولا اگر سایت اطلاعات رژیم است دیگر متعلق به چه صیغه ایست؟ و ثانیا اولین بار خبر و عکس ملاقات اینجانب مصطفی محمدی با مشاور ارشد رئیس جمهور فرانسه را سایت «پیوند رهایی» منتشر کرد که هر فرد باسوادی با توجه به نام نویسندۀ مطالب آن می تواند بخواند که سایت متعلق به کدامیک از جدا شدگان از سازمان مجاهدین می باشد ولی این که سواد پادوهای مریم رجوی دچار رطوبت رودخانۀ کنار کاخ علیا مخدره شده است ربطی به ما ندارد جزء امور شخصی شان می باشد!!..
 اگر شما مثل «افشاگریهای اتمی»! شکست خورده تان این قدر اطلاعات در رویدادهای کاخ الیزه دارید مرحمت فرموده اسم آن «تاجر فرانسوی» را هم می نوشتید مگر می شود کسی اینهمه جزئیات از شغل و سوابق کسی بداند ولی اسمش را نداند؟! وانگهی چرا مدارک مربوط به این سناریوی مسخرۀ بازخواست مهدی ابریشمچی از مشاور رئیس جمهور فرانسه و گزارش و جواب او! را منتشر نکرده اید؟ و این در حالیست که ما مدارک مستند این دیدار یعنی عکسهای مربوطه را منتشر کرده ایم، کو نامۀ ابریشمچی و کو نامۀ مشاور رئیس جمهور فرانسه با امضای خودش؟ مگر اینجا را با عراق و قرارگاههای سرکوب و وحشت خودتان در عراق عوضی گرفته اید که به افراد خودتان چنین القا می کنید که برای مشاور رئیس جمهور فرانسه هم «دیگ» گذاشته و او را به نحو مسخره ای که نوشته اید وادار به توبه و «بیان نقطه آغاز و واقعیت و زبان نون»! کرده اید؟!!. وانگهی شما به چه حقی و با چه منطقی بالاترین ارگان کشوری مثل فرانسه و مشاور رئیس جمهور آن را فریب خورده توصیف می کنید؟َ!.
 در مورد مقالۀ به اصطلاح ایو بونه در نشریۀ هافینگتون پست نیز باید بگوییم که اینجانب حسین نژاد که سه دهه در بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین کار کرده ام به خوبی با این شگردهای فریبکارانه و نوشتن مقاله و کتاب و حتی مصاحبه به اسم شخصیتهای خارجی بدون اطلاع آنها و یا با پرداخت مبالغی به آنها جهت حق السکوت و چاپ پولی آن در مطبوعات آشنا بوده و دارای تجربۀ عملی از نزدیک هستم و تمام افراد دارای اندک سواد سیاسی هم با این شگردهای شما به خوبی آشنا هستند.
 لاطائلات دیگر در مورد دختر آقای محمدی و از زبان او نیز که تماما مثل همیشه بدون ارائۀ مدرک مستند می باشد به قدری طی این سالیان تکرار شده که به هیچوجه شایستۀ پاسخگویی و پرداختن به تک تک آنها نیستند و در این مورد فقط به این بسنده می کنیم که اگر شما راست می گویید بگذارید دختران ما از قلعه تان بیرون آمده و با ما پدرانشان ولو برای چند لحظه دیدار کنند و این حرفهایشان را رودرروی ما بگویند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
در خاتمه ما چنانکه در نامه هایمان به مقامات فرانسه از جمله وزارت کشور و ریاست پلیس و ژاندارمری فرانسه نوشته ایم تأکید می کنیم که هیچ چیزی جز فرزندانمان یعنی دو دخترمان سمیه و زینب را که چنانکه در متن شکایت ثبت شدۀ ما توسط پلیس آمده است به عنوان گروگان در نزد این فرقه در عراق بسر می برند نمی خواهیم و ما تنها خواستار بیرون بردن فرزندانمان از عراق و دیدارمان با آنان هستیم فرزندانی که از کودکی آنها را از ما گرفته و به جهنم عراق و پادگانهای نظامی خودشان در آنجا برده اند و اکنون نیز جانشان در آنجا در خطر است و تنها مانع این خواسته مان را رهبر سازمان مجاهدین یعنی مسعود رجوی و مجریان دستورات او در مقر مرکزی این فرقه در فرانسه می دانیم.
 ما از مقامات فرانسوی خواستار رسیدگی هر چه زودتر به شکایتهای متعدد ما از جمله به شکایتهای اینجانب مصطفی محمدی در رابطه با ضرب و جرح من و دخترم توسط ایادی مریم رجوی و همسر سابقش مهدی ابریشمچی در شهر اورسوراواز و پخش اعلامیه طی دیروز و امروز علیه اینجانب محمدی در اطراف و داخل ساختمان محل اقامتم در پاریس هستم و ما خواستار اخراج این فرقه از خاک فرانسه هستیم زیرا آنها همچون کارهایشان در عراق در امور فرانسه نیز دخالت کرده و حاکمیت این کشور و اصول پایه ای جمهوری فرانسه را که آزادی و دموکراسی است نقض می کنند.
 قربانعلی حسین نژاد
 مصطفی محمدی
 ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۵ – ۲۴ تیر ۱۳۹۴ – پاریس
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا