نامه مجدد برای برادرم میر واقف و آرزوها و دعاهای من

سلام داداش واقف باز نمیدانم این نامه مرا خواهی دید یا نه چون بخوبی میدانم شما در تشکیلات مجاهدین و فرقه ای , حق ندارید تلفن همراه داشته باشید حق ندارید اینترنت داشته باشید حق ندارید نامه خانوادگی بنویسید چون خودم هم عضو این فرقه بودم لازم نیست کسی مرا سر این موضوع تفهیم کند.اما باز امیدم را از دست نمیدهم اینقدر خواهم نوشت تا روزی دیوارهای استبداد رجوی بشکند و صدای من به گوشت برسد.

 داداش میدانی  من هم مثل خودت  با آرزوهای بزرگ در راه مبارزه پا گذاشتم  اما دیری نپائید که خود را یک قربانی یافتم  احساس میکردم تمام آرزوهایم بر باد رفته فرقه رجوی آنی نبود که به آرزوهای من و ما جامعه عمل بپوشاند یادت هست وقتی شب آخر با هم صحبت میکردیم از شما پرسیدم رجوی برای ایران چه آرزو میکند معنی حرکت موازی با خط پنتاگون چیست مگر مردم عراق با آمدن پنتاگون خوشبخت شده اند واگر این بلائی که سر مردم عراق امروز آمده فردا سر ملت ایران بیاید آیا مجاهدین مقصر نخواهند بود یادم هست در مقابل این سئوال من سکوت کردی از آن صحبت های شب آخر بیش از سیزده سال گذشته است , شکر خدا بلاخره همه شماها از عراق جنگ زده خارج شدید و امروز در کشور امن آلبانی مستقر شدید شاید اینجا بجا باشد کمی در گذشته تامل کنی وبا شکستن دیوارهای قطور تشکیلاتی که مانع اصلی در تصمیم گیری هست راه خود را از این فرقه جدا کنی زمان خیلی خوب نشان داد رجوی ارزش هیچ چیزی را نداشت و تمامی حرفهای که رجوی میزد همه دروغی بیش نبودند رجوی از مبارزه و مبارزه گری سالهای نوری فاصله دارد.  خیلی وقتها آدم از بودن در مجاهدین خجالت میکشد چیزهائی از فرقه رجوی میشنوی که باور کردنش خیلی سخت است روزی در کمپ تیف در یکی از کانالهای فارسی زبان یک مصاحبه یک کانال آلمانی را با مقامات سیا و آف بی آی دیدم آنجا مجری میگفت مجاهدین تا جائی حاضر به همکاری و ارتباط برای مزدوری هستند که آدم خجالت میکشد در مورد آنها توضیح دهد. منظورش پر واضح بود آما بهتر است گوشه ای از قباحت رفتار سران فرقه رجوی را اینجا بنویسم  چندی پیش در یکی از سایتهای فارسی زبان از حضور خانم مریم رجوی بمدت ده روز در کشتی سیاحتی ترکی الفیصل خواندم و بعد خبر اینکه مریم بیوه مسعود رجوی همسر ترکی الفیصل شده است کاش این خبرها دروغ باشند اما چیزی را که نمیتوان کتمان کرد وطن فروشی و مزدوری است که مجاهدین و فرقه رجوی تا فرق سر در آن گرفتارند. فرقه  بخاطر رسیدن به قدرت حاضراست  با هر کس و ناکسی دست دوستی دهد سئوال اساسی این است که تا کی باید برای فریب خود این اخبار را لاپوشی کنیم چرا این اخبار در مورد حزب دموکرات کردستان گفته نمیشود یا این اخبار در مورد کمونیست کارگری گفته نمی شود  مجاهدین چه حرمتهای را شکانده اند که همه اخبار زشت در مورد آنها نوشته میشود.

 یادت هست داداش وقتی در کمپ تیف برای اولین و آخرین بار مرا ملاقات کردی من گفتم در مجاهدین شکنجه است و به رسم روز عاشورا گفتم داداش  اینجا جای ما نیست بخاطر اینکه مطمئن شوی از من پرسیدی پس شکنجه گر هم بوده اسم چند شکنجه گر هم را نام ببر من هم اسم اسدالله مثنی و نجف کریمی را دادم و باز میتوانم اسم شکنجه شده را هم بیاورم بهتر است کمی از بهمن طلوع بشنوی یا از ایوب آذری و از آنها سوال کنی که سال هفتاد و سه بر سر آنها چه گذشت.

 داداش تا امروز هر چه رجوی گفت و کرد تنها مزدوری و وطن فروشی بود دیگر شعار آتش بر افروختن درکوهستانها معنی ندارد باید واقع بین بود و از چاه ویل رجوی خارج شد و با وجدان زیست. صد البته بر شما وآرزوهای پاک شماها نباید شک کرد من میدانم شما با چه آرزوهای پاکی در راه مبارزه پا گذاشته بودید چون من هم مثل شما بودم  متاسفانه رجوی بر تمام اعتماد من و ما خیانت کرد و مبارزه سرخ فام حنیف نژاد را به گند کشید.

 داداش پشت سر ما در فرقه رجوی استثمار عمر خوابیده است حیف به جوانی و انرژیهای که به چاه ویل رجوی ریخته شد روز پایان جنگ ایران وعراق و قبول آتش بس خط بطلان استراتژی جنگ آزادیبخش بود اما متاسفانه شور انقلابی و انقلابیگری و جوانی  نگذاشت ما این واقعیت را قبول کنیم و مسعود رجوی با دروغ تنگه و توحید و اینکه خانه و خانواده باعث شکست ارتش آزادیبخش در عملیات فروغ جاویدان شده است ما را فریب داد چون خودش هم خوب میدانست با چند هزار نفر نمیتواند دولت ایران را شکست دهد بخاطر اینهم علی الرغم گفته هایش در جنگ دوم عراق و آمریکا به ایران نرفتیم و رجوی به خلع سلاح تن داد. دیگر چه باید میشد که ما از خواب بیدار میشدیم داداش من شما را خوب درک میکنم بخاطر سن زیاد و بر باد رفتن آرزوهایتان برایت سخت بود همه چیز را ول کنی اما باور کن زندگی کردن و زنده ماندن عین مبارزه است باید به گذشته تف کرد تازه تا به امروز رجوی چه خیر و برکتی داشت که بعد از این میخواهد خیر و برکت داشته باشد داداش آرزو میکنم روزی با سر بلندی از این فرقه جدا شوی و به زندگی برگردی شما تا به امروز برده ای از برده داری نوین مسعود رجوی بودید برده داری دیگر بس است میدانم تمام تشکیلات در تناقض بزرگ گیر کرده است هیچ جواب منطقی بر گذشته ندارد.

داداش برایت آرزوی سلامتی میکنم هر جا که هستی خدا پشت و پناهت باشد اگر روزی این نامه مرا در سایت خواندی حتما با من تماس بگیر دوستت دارم , همه آرزوی دیدارت را داریم نگران نباش هر چه در توان داشته باشیم کمکت خواهیم کرد تنها نیستی هیچوقت امید را از زندگی قطع نکن همه مشتاق دیدارت هستیم.

قربانت برادر کوچکت میر باقرسوئیس

 در زیر شماره تلفن خودم را میگذارم اگر بدستت رسید حتما زنگ بزن

 ۰۰۴۱۷۷۹۶۶۶۴۰۴ 

 میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان بیست وششم دسامبر دوهزارو شانزده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا