دیداری با خواهری دلسوخته و رنج فراق کشیده

خانم ربابه کربلایی صباغ خواهر علیرضا کربلایی صباغ اسیر فرقه

باز هم درد فراق – باز هم سوز سینه و باز هم اشک وناله وآه
سوز آهی که نه چندان دور دامن گیر سران فرقه خواهد شد و آن روز سخت دادخواهی بزودی فرا خواهد رسید.
امروز باز هم خانم ربابه کربلایی صباغ با اشکها و ناله های خود که دل سنگ را آب می کرد به دفتر انجمن آمد.
دیدار ما در دفتر شروعی نداشت لذا پایانی هم برای آن متصور نبود چون خانم کربلایی همچون خواهری که به تازگی برادر خویش را از کف داده به دفتر انجمن آمد. او دیگر نه حرف میزد ونه چیزی می گفت فقط اشک بود که پهنای صورتش را پوشانده بود.
 بقدری دیدن این صحنه ها درد آور است که همه حضار متاثر گشته وسکوت سنگینی برفضا حاکم بود. کسی دلش نمی خواست این حالت ادامه پیدا کند. درد فراق و جدایی بقدری روی سینه خواهر سنگینی می کرد که بدون هیچ اطلاع قبلی به دفتر امد. وبدون هیچ حرف و کلامی چادر برسر می کشد و فقط صدای هق هق گریه است که فضا را پرکرده. کسی طاقت وتحمل دیدن این صحنه ها را نداشت تا اینکه پسرش او را به آرامش دعوت می کند.
همه نگران از وضعیت او بعد از مدتی، مکث و سکوت لب به سخن گشود.
او میگوید من وارث مرگ پدر و مادرم هستم، مرگ آنها را که عمری چشم به درب خانه دوخته بودند تاپسرشان رها شود و برگردد دیدم. هر راهی را که منجر به رهایی برادرم شود رفتم با وضعیت جسمانی که میبینید بارها راه سخت و دشوار عراق را در پیش گرفتم به دفعات به اشرف و لیبرتی رفتم. جزء معدود افرادی بودم که درهمه اعزام ها به عراق شرکت کردم، به مجامع بین المللی مثل سازمان ملل، کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ جهانی نامه نوشتم، دست استمداد و کمک پیش هر کس که فکر می کردم می تواند نقشی در آزادی ویا حتی ملاقات با برادرم داشته باشد دراز کردم.
حال اینک آمده ام تا هرکس را که  به این قرانی که الان برسردست من است قسم دهم وهرکس صدای مرا می شنود ویا تصویر مرا می بیند ویا  خلاصه این دیدار را می خواند فکری بحال من وسایر خواهران و مادران درد فراق کشیده بردارد.
ترس من از این است که من هم همچون پدر ومادرم آرزوی دیدن برادرم را به گور ببرم. اما روی سخن من با سران فرقه این است که تا لحظه ای که رمق در بدن دارم از پای نخواهم نشست باز هم به همه راه های ممکن متمسک خواهم شد.
حال که عزیزان ما در کشور آلبانی امکان دسترسی به وسائل ارتباطی دارند خواهش می کنم که این تصویر، این فیلم و گفته های مرا در هرجایی که امکان دارد آنها ببینند ویا بشنوند منعکس کنید.
رجوی ها بدانند خواب را بر آنها آشفته می کنم  همانطوریکه آنها سالیان سال است که خواب راحت را از من گرفته اند.
اگر فکر می کنید که با انتقال عزیزان ما به آلبانی از دست ما راحت شده اید زهی خیال باطل، آنجا هم شما را راحت نخواهم گذاشت تا به مقصود خود برسم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا