داعش نسخه کپی شده از مجاهدین

شهرت جهانی امروز داعش به عنوان یک تهدید فرا منطقه‌ای که حالا کم‌ کم به قلب اروپا هم وارد شده است، باعث شده تا این گروه تروریستی در افکار عمومی دنیا به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی امروز دنیا شناخته شود.
هر چند می ‌دانیم که در پس پرده شهرت جهانی داعش ردپایی از اهداف آمریکایی با نیات اسلام ‌هراسی و برنامه ‌ریزی برای ورود نظامی به منطقه خاورمیانه وجود دارد، اما این شهرت جهانی از وجوه دیگری هم قابل بررسی است که شاید مهمترین آن به کارگیری بی‌ رویه خشونت و ترور و ایضاً به‌ کارگیری مدرن ‌ترین ابزارهای رسانه برای بازتاب هرچه گسترده ‌تر این اقدامات است.
هر چند افکار عمومی دنیا و حتی کشور ما امروز داعش را به عنوان خشن‌ ترین و بی‌رحم‌ ترین گروه تروریستی می ‌شناسد، اما تاریخ نشان می ‌دهد که در گذشته ای نه چندان دور ایران نیز درگیر خشونت‌ هایی مشابه عملکرد امروز داعش و حتی در برخی موارد بسیار وحشیانه ‌تر بوده است.
سازمان مجاهدین خلق در حدود سه دهه پیش در ایران جنایاتی را صورت داده که شاید در برخی موارد از حد و مرز رفتارهای امروز داعش فراتر رفته باشد.
البته این تنها نقطه اشتراک این دو گروه تروریستی محسوب نمی ‌شود و نگاهی به سوابق و وضعیت فعلی سازمان مجاهدین نقاط اشتراک بیشتری را با داعش امروزی نمایان می ‌کند که در این مقاله قصد پرداختن به آن را داریم.
این مقایسه نه تنها یک بازخوانی ملموس‌تر از سوابق مجاهدین در ایران را به دست می ‌دهد، بلکه با توجه به مؤفقیت جمهوری اسلامی در برخورد با گروه مجاهدین و تجربه ملت ایران و حتی عراق در مواجه با این گروه تروریستی، مقایسه رفتاری و عملکردی این دو گروه فرصت شناسایی و تبیین بهتر و بیشتر داعش و عقبه و اهداف آن را ایجاد کرده و راهکارهای اجرایی برای مقابله مؤثرتر با آن را نمایان می‌ سازد.

ابتدا مشابهت‌ های داعش و مجاهدین را باید دو دسته ساختارهای فکری و اقدامات عملیاتی دسته بندی کرد که هر کدام مؤلفه‌ های بسیاری را برای مقایسه و تطبیق این دو به دست می ‌دهد.
 مشابهت در ساختارهای فکری
مهمترین مؤلفه در مقایسه ساختارهای فکری این دو گروه تروریستی به ادعای پیروی از اسلام در این دو گروه باز می‌ گردد. هر چند مجاهدین در مقام مبارزه، آشکارا اعلام کردند که مشی مارکسیستی را به عنوان روش مبارزه اجرا می ‌کنند، اما ظواهر و تبلیغات در این گروه نشان از ادعای پیروی از مذهب تشیع داشته و دارد؛ همانطور که داعش نیز ادعای پیروی از مذهب تسنن را ابراز می‌ دارد.
در یک عبارت مجاهدین را می ‌توان برند شیعه و داعش را برند سنی از یک اسلام التقاطی و منحرف دانست که صرفاً بستر ایجاد ساختار ایدئولوژیک را در این دو گروه فراهم کرده است.
هم داعش و هم مجاهدین با ارائه برداشتی غلط از اسلام و اضافه نمودن بدعت‌ ها و القائات ذهنی توانسته ‌اند کنترل فرقه ‌ای را بر نیروهای خود اعمال کنند.
اگرچه تبیین انحرافات عقیدتی این دو گروه و تضاد آن ها با اسلام در حوصله این بحث نیست، اما صرفاً ذکر چند نمونه از رفتارهای کنترل ذهن فرقه ‌ای در داعش و مجاهدین می‌ تواند بیانگر تضاد رفتاری این دو با آموزه‌ های اسلام اصیل باشد.
مجاهدین در طول دوران فعالیت خود همواره مهم ‌ترین روش‌ های کنترل فرقه ‌ای را بر نیروهای خود اعمال کرده ‌اند که از جمله می‌ توان به محصورسازی نیروها در فضای ایزوله و به دور از اجتماع اشاره کرد.
مقرهای این سازمان در محل‌ های استقرار اعضا از جمله پادگان اشرف و پایگاه اوورسورواز فرانسه در طول بیش از سه دهه از عمر مجاهدین توانسته ‌اند با محدودیت‌ ها و مقررات تشکیلاتی همواره به عنوان ابزاری برای ایزولاسیون نیروها استفاده شوند.
محدودیت‌ های این گروه برای نیروها از جمله عدم دسترسی آزاد به رسانه‌ ها اعم از تلوزیون، روزنامه و سایر منابع خبری تا ممنوعیت ارتباط آزاد با اعضای خانواده و بستگان از جمله قوانین تشکیلاتی در این گروه بوده است تا نیروها نتوانند چیزی غیر از القائات ذهنی سرکردگان را بشنوند و ببینند.
این رفتارهای مجاهدین حتی در سال‌ های پیش از پیروزی انقلاب در زندان‌ های ساواک نیز به این نحو مشاهده شده که اعضا فقط مجاز به خواندن مجلات، کتاب ها و نوشته‌ های سازمان بوده ‌اند و حتی از ارتباط با دیگر انقلابیون زندانی منع می ‌شدند تا امکان ایجاد تضادهای ذهنی و زاویه گیری از تشکیلات در آن ها شکل نگیرد.
داعش نیز امروز برای اعضای خود محدودیت‌ هایی در استفاده از رسانه و ابزارهای الکترونیکی دارد. آن ها با فتاوای دینی که حکم دستورات تشکیلاتی را هم دارند، استفاده آزاد از ابزارهای ارتباطی و حتی کتاب را برای نیروهای خود ممنوع می ‌کنند.
رفتارهایی مانند جهاد النکاح که با ابتدایی ‌ترین مطالعه از اسلام می ‌توان تضاد آن را با احکام دین مشاهده کرد، نمونه روشنی از همین شیوه در کنترل نیروها است.
مؤلفه دوم در شیوه‌ های جذب این دو گروه است که باز هم متأثر از ادعای مسلمانی در مرحله جذب و به ‌کارگیری روش‌ های مانیپولاسیون ذهنی برای کنترل و حفظ نیرو عمل می ‌کند. به عبارت دیگر هر دو گروه از احساسات مذهبی افراد سوء استفاده کرده و آنان را به نام دین و مذهب جذب می ‌کنند و سپس تحت مغزشویی قرار می دهند.
داعش و مجاهدین هر دو در مرحله جذب حکومت اسلام واقعی و آرمان خواه را نوید می‌ دهند که جزو آرمان‌ های اسلام است و این‌ طور القا می ‌کنند که با از خودگذشتگی اعضاء و گام نهادن در مسیر مقاومت می ‌توان به این هدف رسید.
این شیوه باعث شد که مجاهدین بتواند در دهه 60 برخی از هواداران و سمپادهایش را از دل اروپا برای حضور در عملیات مرصاد که در واقع یک خودکشی دسته جمعی بود قانع کند، در مورد داعش نیز امروز می ‌بینیم که چطور این گروه تروریستی با استفاده از ابزارهایی همچون شبکه‌ های اجتماعی افراد را از دل اروپا جذب می‌ کند و برای جنگ به بیابان ‌های عراق می ‌آورد.
حال آن که هیچ‌ یک از نیروها بعد از ورود به تشکیلات با هیچ بهانه و عذری امکان جدایی ندارند؛ در واقع همانطور که جدایی یک فرد از تشکیلات مجاهدین دلیلی قانع‌ کننده برای حذف وی محسوب می‌ شد، در داعش نیز این رفتار در مورد نیروها به‌ کار گرفته می‌ شود.
مشابهت در اقدامات عملیاتی
اولین و شاید شاخص‌ ترین مشابهت این دو گروه را می‌ توان در اوج سبعیت و وحشی‌ گری آن ها در اقدامات عملیاتی و ترورها مشاهده کرد. هر دو گروه مجاهدین و داعش در اقدامات عملیاتی خود از بیشترین میزان خشونت بهره می‌برند.
برای نمونه می‌ توان به ترورهای دهه 60 مجاهدین اشاره کرد فقط در یک عملیات که بعداً به عملیات مهندسی مشهور شد سه پاسدار و یک کفاش را زنده زنده پوست کنده و سلاخی کردند. زنده زنده سوزاندن یک دختر سه ساله، آتش زدن یک اتوبوس با تمامی مسافرانش و حتی شلیک به نوجوان 19 ساله در آغوش مادرش!
داعش نیز امروز از روش‌ های عجیب سوزاندن در قفس، زنده آتش زدن و… برای کشتن استفاده می ‌کند. هر دو گروه حتی در برخی اقدامات عیناً منطبق بر هم عمل کرده ‌اند که فقط یک نمونه آن را می ‌‌توان در صحنه مرصاد مشاهده کرد. مجاهدین در جریان مرصاد وارد بیمارستانی در کرمانشاه شده و مخالف با همه قوانین عرفی و بین ‌المللی رزمندگان مجروح و تحت درمان را در حیاط بیمارستان قتل‌عام کردند.
اعضای سازمان در جریان این عملیات دستور داشتند هر جنبنده‌ ای را هدف قرار دهند و در مسیر خود حتی مزارع کشاورزی را به آتش کشیدند. حال آن که داعش نیز در جریان حمله به موصل به قتل عام مجروحین پرداخت و در سوریه و عراق حتی به مزارع، درختان و بناهای تاریخی هم رحم نکرد.
بررسی مجاهدین در دهه 60 به خوبی نشان می ‌دهد که هدف از اقداماتی از قبیل ترور مردم کوچه و بازار در انظار عمومی و روش‌ های خشن کشتن فقط به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی بوده است تا مردم به واسطه ترس از کشته شدن، دست از حمایت از انقلاب بردارند.
به همین دلیل می ‌بینیم که مجاهدین در همان دوره با استفاده از اعلامیه و نشریه رسمی خود یعنی نشریه مجاهد هر اقدام تروریستی خود را پوشش خبری می ‌دادند و سعی در بهره‌ گیری گسترده از ابعاد تبلیغی آن در جامعه داشتند.
داعش نیز دقیقاً برای ایجاد رعب و وحشت از روش‌ های خشن برای کشتن و قتل‌عام های سریع و پر تعداد استفاده می‌ کند و با استفاده از به ‌روزترین تجهیزات رسانه ‌ای سعی در پوشش اقدامات خود و بازتاب گسترده آن ها در نمایی بسیار مهلک دارد.
امروز در صحنه برخی اقدامات تروریستی داعش مشاهده می‌ شود که تقریباً به اندازه تعداد تسلیحات، دوربین‌ های فیلم‌ برداری در نماهای مختلف برای ثبت حادثه حاضر هستند. بهره داعش نیز از بازتاب اقداماتش بارها در عراق دیده شده است. به این ترتیب که بسیاری از شهرها و روستاها را به واسطه ترسی که در دل مردم از این گروه ایجاد شده، بدون هیچ ‌گونه مقاومت و با کمترین هزینه تصرف کرده ‌اند.
دیگر رفتار مشترک این دو گروه را می‌توان در روش‌ های تأمین منابع مالی مشاهده کرد. مجاهدین در هر برهه از زمان برای تأمین مالی خود دست به سرقت و غارت زده ‌اند. این گروه چه در فعالیت های پیش از انقلاب که با سرقت از بانک و صرافی پول به دست می ‌آورد و چه بعد از انقلاب که واحدهای عملیاتی ترور وظیفه داشته‌ اند بعد از قتل هر مغازه‌ دار طرفدار انقلاب دخل او را سرقت کنند.
این رفتار بعدها در عراق با سرقت منابع نفتی این کشور ادامه پیدا کرد، به طوری که میلیون‌ ها دلار از منابع نفتی ملت عراق به حساب‌ های این گروه واریز شد. داعش نیز امروز تأمین مالی خود را از راه‌ هایی مانند سرقت پول نقد از بانک‌ های عراق در شهرهای تصرف شده و فروش نفت ملت عراق تأمین می ‌کند.
مقایسه این دو گروه در حوزه سیاسی نیز نتایج مشابهی را در اختیار قرار می‌ دهد. مجاهدین و داعش هر دو مورد حمایت کشورهای استکباری غربی و به خصوص آمریکا هستند و این مسئله نیز از آنجا ناشی می ‌شود که هر دوی این ها در چارچوب استراتژی نرم ایالات متحده آمریکا در منطقه تعریف می ‌شوند.
مدیریت و فرماندهی، تأمین و گردش مالی و تجهیز تسلیحاتی سه مؤلفه حمایت غرب از تروریست ‌های مجاهدین و داعش است. آمریکایی ‌ها که دیگر امکان حضور نظامی در منطقه را هم به دلیل تحمیل هزینه‌ های مالی و هم به دلیل مواجهه با افکار عمومی ندارند، از گروه‌ های تروریستی به عنوان ارتش‌ های نیابتی استفاده می‌ کند. به همین دلیل است که رفتار این دو گروه تماماً در پازل منافع آمریکا در منطقه تعریف می ‌شود.
مصادیق حمایت مستقیم آمریکایی ‌ها از داعش را می ‌توان ارسال چند باره تجهیزات نظامی از آسمان (که بعداً به عنوان یک اشتباه توجیه شد!) و کمک‌ های اطلاعاتی نام برد. از آن سو ارتباط تنگاتنگ سیاستمداران بازنشسته آمریکایی با مجاهدین در سمینارهای این گروه در اروپا نیز مصداق حمایت آمریکا از این گروه تروریستی است.
البته مستدات و مصادیق حمایت آمریکا از این دو گروه موارد فراوانی دارد و در حوصله این مقال نیست، اما برای نمونه ‌ای دیگر می‌توان به حمایت‌ های مشترک کشورهای مطیع آمریکا در منطقه از دو نیز اشاره کرد.
شاخص ‌ترین این کشورها عربستان سعودی است که خود در راستای منافع منطقه‌ای‌ اش گروه‌ های تروریستی را در منطقه تولید، تجهیز و حمایت می کند. رفتار پدرانه و حمایتی عربستان در مورد مجاهدین و داعش نیز کاملاً مشهود است.
با وجود همه حمایت‌ های گفته شده از سوی آمریکا، محدودیت ‌ها و حد و مرزهایی نیز در قبال این دو گروه وجود دارد که به دلیل نگاه یکسان غرب به هر دو آن ها، این محدودیت ‌ها در وجوه مختلف مشترک هستند. یکی از شاخص‌ ترین خط قرمزهای غرب در مورد این دو گروه تروریستی ممنوعیت ورود اعضای این دو به محدوده جغرافیایی کشورهای غربی است.
به هر حال نه اروپا و نه آمریکا حاضر نیستند با پذیرش تروریست ها امنیت خود را به خطر بیاندازند، کما این که این مسئله در مورد داعش امروز دامنگیر غرب شده است.
مجاهدین نیز علی رغم اخراج از عراق تاکنون به دلیل بهانه کشورهای پناهنده پذیر غربی از پذیرش اعضای تروریست آن ها، همچنان در بلاتکلیفی به سر می‌ برند و در نهایت فقط توانسته‌ اند با رایزنی سازمان ملل اجازه حضور در کشور آلبانی آن هم در کمپ پناهندگی را بیابند.
آنچه بدان اشاره شد، فقط بخشی از مهم‌ ترین مؤلفه‌ها در مشابهت‌ های داعش و مجاهدین بود و همانطور که در ابتدا اشاره شد، به واسطه تشابه این دو در کارکردها و مأموریت‌ ها می‌ توان به روش‌ های مشابه در مقام مقابله با آن ها قرار گرفت. تجربه جمهوری اسلامی در درگیری‌ های دهه 60 با عوامل مجاهدین نشان داد که مهم ‌ترین عامل توانمند در برخورد با این گروه تروریستی، نیروهای مردمی هستند.
این مسئله امروز در عراق نیز به راحتی قابل مشاهده است. در کشورهای درگیر با مسئله داعش از جمله سوریه و خصوصاً عراق نیز درست از زمانی که نیروهای مردمی وارد عرصه شدند، داعش ضربات مهلکی دریافت کرد و این موضوع با ذکر دلایل و قراین می ‌تواند به عنوان بهترین راهکار برای مقابله با گروه تروریستی داعش معرفی گردد.
خبرگزاری تسنیم – علی قاسمیان  

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا