جواد منصوری در نقد و رونمایی «هژمونی فریب» مطرح کرد

استفاده ابزاری امریکا از فرقه رجوی / پیشنهاد امریکایی‌ها برای تحویل سران سازمان مجاهدین به ایران

جواد منصوری گفت: سازمان مجاهدین  مرده است و آمریکا و اسرائیل می‌خواهند از آن به عنوان اهرم فشار علیه ایران استفاده کنند.

مراسم نقد و رونمایی از کتاب هژمونی فریب خاطرات زنان جدا شده از سازمان مجاهدین  صبح دهم آبان‌ماه با حضور جواد منصوری، مهدی حق‌بین و جواد کامور بخشایش از جمله کارشناسان و نویسندگان و حسام الدین پیمان نویسنده کتاب در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

جواد منصوری، از کارشناسان حوزه تاریخ و از جمله زندانیان سیاسی در دوره پهلوی، در این نشست با اشاره به آثار منتشر شده درباره سازمان مجاهدین  گفت: ما در بحث‌های مربوط به گروه‌ها و عملکردشان معمولا نقطه ضعفی رایج داریم و آن این است که غالبا به معلول‌ها می‌پردازیم و کمتر ریشه‌یابی و علل را مدنظر قرار می‌دهیم. به همین دلیل بعضاً ماهیت و اهداف جریان‌ها به خوبی شناخته نمی‌شود و حتی گاه از این طریق درباره شناخت جریان‌ها و برنامه‌های آنها به اشتباه می‌افتیم. متأسفانه در مورد سازمان مجاهدین خلق ما گرفتار چنین مسئله‌ای هستیم. در کتابها کمتر به عمق مبانی فکری، اعتقادی و ارزشی این سازمان‌ها اشاره می‌شود که عملکرد آنها ناشی از همین مبانی فکری است. به همین دلیل نتیجه گیری‌ها یا ناقص است یا قطعا به تمام جوانب قضیه نمی‌پردازد.

وی با بیان اینکه چند مسئله بنیادین درباره سازمان وجود دارد، ادامه داد: من قریب 10 سال با تمام جریانهای سیاسی زیر یک سقف زندگی کردم لذا وقتی درباره آنها صحبت می‌کنم به صورت عینی می‌توانم درباره رفتارها و اهداف آنها صحبت کنم. من سه سال با مسعود رجوی زیر یک سقف زندگی کردم و می‌توانم درباره روش‌های کاری او برای جذب و دفع نیرو و برنامه ها واهدافش صحبت کنم. زمانی که در آذر 57 از زندان آزاد شدم درباره جریان‌ها پیش بینی می‌کردم. برخی از شخصیت‌های برجسته حرفم را نمی‌پذیرفتند و می‌گفتند که تو داری با عینک بدبینی قضاوت می‌کنی اما در سال 61 مشخص شد که همه آن پیش بینی ها درست است از جمله صحبت‌هایی که راجع به مجاهدین خلق داشتم.

دین و مذهب برای سازمان مجاهدین  یک ابزار است

منصوری افزود: سازمان مجاهدین خلق از نظر مبانی اعتقادی صرف نظر از جنبه‌های فردی، تاریخ و مقطع، ایدئولوژی ماتریالیستی یا ماده گرایی بر تفکراتش غلبه دارد و مذهب یک توجیه و ابزار بود و اگر این اثبات شود دیدگاه ما نسبت به این سازمان متفاوت خواهد شد. دیگر اینکه سازمان از نظر اخلاقی و رفتاری و معیار سنجشش در قضایا تفکر ماکیاولیستی داشت. به این معنی که همه چیز در دنیا برایش ابزاری برای رسیدن به قدرت بود. هیچ چیز در دنیا ارزش و حق نیست مگر اینکه آنها را به قدرت برساند. استفاده سازمان از زنان نیز با نگاه ابزار صورت گرفت. آنها نه تنها از زنان بلکه حتی از انقلاب و از هر امکانی به عنوان ابزاری برای رسیده با قدرت استفاده می‌کند.

blank

برنامه‌ریزی سازمان مجاهدین  برای تعیین دولت در ایران

این کارشناس با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق معتقد به اصالت قدرت و حکومت است یادآور شد: از این جهت هیچ چیز برای سازمان ارزش ندارد مگر اینکه آنها را به قدرت برساند اگر کسی از آنها انتقاد می‌کرد یا یک سروگردن ازآنها بالاتر بود، حتما او را له می‌کردند. من از سال 50 با آنها اختلاف داشتم در سال 58 وقتی به عنوان فرمانده سپاه معرفی شدم سازمان در بیانیه ای اعلام کرد از سازمان ناامید شده چون یک ضدمجاهد فرماندهی سپاه را برعهده دارد. این یعنی تنها برای سازمان مهم آن است که چه کسی در جهت قدرت آنهاست و هر کس که مخالف قدرت آن نبود بلااستثنا باید سرکوب شود. افرادی بودند که از سازمان انتقاد کردند یا از آن جدا شدند و تمام نکات مثبتشان در سازمان به یک باره به عنوان نکات منفی تبدیل و تلقی شد.

وجود فرعونیت و سلطه‌جویی در سازمان مجاهدین

وی با بیان اینکه در سازمان مجاهدین خلق یک نوع فرعونیت و سلطه‌جویی مطلق وجود داشت، افزود: در روز 8 آبان 57 زمانی که تعدادی از روحانیون و علما مانند مرحوم هاشمی رفسنجانی و مهدوی از زندان آزاد می‌شوند، محمدرضا سعادتی به آنها پیغام می‌دهد که به امام خمینی بگویید که مبادا دولت تعیین کند. دولت حق ماست و ما آن را تعیین می‌کنیم؛ این حرف زمانی زده می‌شود که انقلاب به پیروزی نرسیده است. افراد سازمان مجاهدین خود را لایق‌ترین افراد برای اداره کشور و حتی بالاتر از آن می‌بینند.

برنامه‌های آموزشی سازمان مجاهدین  برای جذب نیرو/ آنها سراغ افراد بی‌سواد و عاطفی می‌رفتند

منصوری در ادامه به برنامه‌های آموزشی سازمان مجاهدین خلق برای جذب نیرو اشاره کرد و گفت: یک دوره کامل روانشناسی در رده‌های بالای سازمان برگزار می‌شود از این جهت آنها می‌دانستند که با اقشار مختلف اعم از کارگر، روحانی، کاسب و… چگونه صحبت کنند تا آنها را به سمت سازمان جذب کنند. نکته دوم اینکه در مراحل اولیه تلاش می‌کردند تا از افرادی استفاده کنند که به اشکال مختلف نقطه ضعف دارند یا جوان و بی سواد هستند یا احساساتی و شعاری و مطیع و فرمانبردار محض این افراد را آرام آرام جذب سازمان می‌کردند و سعی داشتند شخصیت‌های این افراد را خرد کرده و از نقطه ضعف آنها برای ایجاد وابستگی به خودشان استفاده کنند. آنها کاری می‌کردند که افراد سازمان باید به جایی می‌رسیدند که به مسعود رجوی مقام بعد از خدایی بدهند و این جزو آموزش‌های آنها بود. اعضای سازمان هویت و موجودیتشان را به خاطر همین آموزشها از دست می‌دادند. زمانی که از آنها انتقادی می‌شد نمی‌توانستند آن را هضم کنند و تنها یک جمله تکراری می‌گفتند که آیا مسعود اشتباه می‌کند؟ یکی از زنان دستگیر شده از سازمان در سال 60 در اعترافاتش ضمن اشاره به مشکلاتی که برایش پیش آمده بود، می‌گوید که ما به این نقطه از اعتقاد رسیده بودیم که در زمان حال حاضر بالاتر از مسعود کسی نیست و ناجی ما اوست.

محو کامل آدم‌ها؛ هدف غایی سازمان

این کارشناس با بیان اینکه دروغ، مبالغه و توجیه محور دوم کار آموزشی آنها بود، افزود: سازمان قصد جذب کامل و محو کامل آدمها را داشت. به همین دلیل اسمشان از سازمان به فرقه تبدیل شد. شاید برای ما باور کردنی نباشد اما آنها برای جذب یک نفر 100 ساعت صحبت می‌کردند. یکی از راه‌های جذب جوانان از طریق همسالان آنها بود. آدمها در سازمان از خود بی خود بودند و اراده‌ای نداشتند. دروغ، توطئه و شایعه اساس آموزش آنها بود. علاوه براین طرح مطالبی که جنبه روشنفکری داشت برای خودنمایی نیز استفاده می‌شد به کاربردن اصطلاحات پیچیده و خارجی در میان اعضای سازمان خیلی رایج بود به طوری که آدم‌ها بعد از چند ساعت صحبت با اعضا گیج می‌شدند و حرفهای آنها را دربست قبول می‌کردند سازمان نیز به همین دلیل به سراغ افراد بی سواد می‌رفت. از سوی دیگر سازمان درباره شخصیتهای مختلف تبلیغات منفی انجام می‌داد تا دیگر اعضای آن به سراغ این شخصیت‌ها نروند. بارها دیده شده بود که اعضای سازمان کتابی از سید قطب شریعتی، شهید مطهری و غیره نخوانده بودند اما با این افراد مخالفت می‌کردند.

منصوری با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق تمام پلهای پشت سر اعضای خود را خراب می‌کرد، اضافه کرد: این کار به صورتی انجام می‌شد که اعضا نه می‌توانستند به شغلشان برگردند و نه خانواده‌شان و باید به صورت کامل در اختیار سازمان می‌بودند. یکی از این افراد بهرام اصدقی بود که 36 ترور انجام داد که از این میان 27 نفر شهید شدند. او بعد از دستگیری اعتراف کرده بود که از سازمان و مسعود رجوی چنان بتی در ذهنش ساخته بود که عاشقانه برای آنها کار می‌کرد و خانواده، دین و اخلاق برایش معنایی نداشت.

سازمان مجاهدین مرده است

این کارشناس حوزه تاریخ با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق هرچه به جلوتر می‌آید به بن‌بست‌های بیشتری می‌خورد و حالت فرقه‌ای‌اش برای نگهداری آدم‌ها بیشتر می‌شود یادآور شد: در این سازمان زنان باید هویتشان را رها کنند و مردها از همسرانشان جدا شوند و بچه‌ها از والدینشان تا همه در خدمت مسعود رجوی باشند. از کسانی که در حوزه جریان‌های سیاسی فعالیت می‌کنند پیشنهاد می‌کنم که سازمان مجاهدین  را به عنوان یک سازمان  الگو مورد بررسی قرار دهند نه سازمان منحصر به فرد، ما سازمانهای مجاهدین  متعددی در کشور داشتیم، سازمانهایی که تبلیغات دروغ می‌کنند و تفکرات ماکیاولیستی اساسشان است و اصالت قدرت جزو ارکانشان. و برای پیشبرد اهدافشان به این می‌رسند که هر چیزی مباح است.

پیشنهاد آمریکایی‌ها برای تحویل کامل اعضای سازمان به ایران

منصوری تأکید کرد: سازمان مجاهدین خلق مرده است و آمریکا و اسرائیل می‌خواهند از آن به عنوان اهرم فشار برای بازی علیه ما استفاده کنند. حتی در مذاکرات هسته‌ای مطرح کردند که اگر شما حزب الله لبنان را خلع سلاح کنید ما سران سازمان را به شما تحویل می‌دهیم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا