اندر حکایت خارج از دسترس شدن مجاهدین!!!

در جامعه عادی عده ای از کلاه برداران برای فرار از پاسخگویی و نداشتن شهامت رودروئی با فرد مقابل، گوشی موبایل خود را دستکاری می کنند و هر کس که با شماره آنها تماس می گیرد، در پاسخ می شنود که مشترک مورد نظر در دسترس نیست!
این حربه ای است که فرد بطور محترمانه، خود را از دسترس همه دور نگه می دارد و بعدا در جواب می گوید که اشکال از شبکه است و او هیچ نقشی نداشته است!
فرقه رجوی هم، می خواهد با رفتن به زندان اشرف 3 و دور کردن اعضاء از دسترس خانواده ها و مردم و جامعه انسانی، چند صباحی از پاسخگویی به خانواده ها، خودش را در ببرد!
سازمان و سران سرکوبگرش، باید پاسخ دهند که چرا بیش از سه دهه وقت و خون مردم ایران را در بیراهه هایی تلف کردند که هیچ ثمری نداشت؟ برای اینکه نمی توانند و نمی خواهند به انبوه سئوالات پاسخ دهند، مجبور هستند که خود را از دسترس خارج کنند!
شما رجوی ها، نزدیک به نیم قرن است که در صحنه سیاسی ایران حضور دارید، بنابراین خوب و بد اعمالتان را می شود به حساب شما نوشت، شهامت داشته باشید ومسئولیت شکست ها و اشتباهات وانحرافات خود را بپذیرید!
چرا رهبری شما هیچ وقت پاسخگو نیست؟
چرا تا به حال که دهه ها از عمر ننگین فرقه شما می گذرد، به کسی اجازه ندادید که به گفتگو و مناظره با سران شما بپردازد؟
کسانی که مسئولیت های اجتماعی و سیاسی را بعهده می گیرند، بایستی آمادگی پاسخ دادن به سئوالات و ابهامات را داشته باشند!
برای یک گروه که مدعی انقلابیگری؟؟!! است، این یک فاجعه بزرگ است که هیچ وقت پاسخگو نبوده است؟
رعایت حقوق بشر بر هر چیزی اولویت دارد!
در پادگان اشرف، و سایر زندان هایتان، سالها شکنجه کردید و زندانی کردید، به چه نتایج شگفت انگیزی دست یافتید؟ که اکنون دنبال زندان سازی های جدید در آلبانی افتادید؟
بیراهه ای را که سالها پیموده اید و جز خسران نتیجه ای نگرفتید، ادامه دادن آن، به دور از عقلانیت و شعور است!
رهبران تان فرار را بر قرار ترجیح دادند! سازمان تان هم که مستمر در حال فرار از اینجا به آنجا است! هیچ خط اصولی و انقلابی هم که نداشتید! هر روز فرار، هر روز جدائی! تا کی می خواهید به این وضعیت مفلوکانه ادامه دهید؟
مسعود رجوی خونخوار! استراتژی های غلط و پی در پی اش، همه چیز را به فنا ونابودی کشید و پایانی کثیف و خونین و البته قابل پیش بینی را برای هزاران نفر رقم زد که به عشق آزادی و میهن در دام او گرفتار شده بودند!
مریم قجر هم، در پیروی از این خط و خطوط غلط، ادامه دهنده راهی شده که آخرین نفس های اعضای فرقه را می خواهد خاموش کند!
شما هرگز نتوانستید بر قلوب افرادتان تسلط پیدا کنید! شما حکمران مستبد کالبدهای فیزیکی کسانی بودید که در دام شما گرفتار شده بودند!
شما به سان یک مارماهی، نه مار هستید، نه ماهی! خودتان هم نمی دانید از کدام دنده کج تاریخ برخاستید و چه می خواهید؟
دست از سر اعضای مجبور و بی اختیار فرقه بردارید!
به نام آزادی و به کام خود و نه خلق، هر غلطی می کنید، اما روز به روز در منجلاب و فلاکت بیشتر فرو می روید؟ چرا؟…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا