از میلیشا تا کانون های شورشی آشوبگر در فرقه رجوی

همزمان با پیروزی انقلاب مردمی کشورمان، سازمان ضد مردمی مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی خائن که تنها بفکر ربودن این انقلاب و به قدرت رسیدن پوشالی بود، با کنار گذاشته شدنش و کوتاه شدن دست حامیانش از حکومت مردمی میهنمان، بفکر حیله ای دیگر افتاد تا بتواند نیرنگهای خود را عملی سازد و از طرفی در همان ایام اولین رئیس جمهور کشورمان نیز با رهبری و توده های انقلابی زاویه گرفته بود که همین امر باعث شد تا مسعود رجوی خائن خود را بیشتر از همیشه به بنی صدر نزدیکتر نماید و از این طریق سنگر قابل اعتمادی برای خود دست و پا نماید.
سازمان مجاهدین که در آزمون های مقبولیت مردمی در مجموعه انتخابات که در سال 58 برگزار شده و باعث شکستهای پی در پی آنها شده بود (از همه پرسی قانون اساسی تا انتخابات مجلس)، دیگر علیرغم همه تبلیغات و دعاوی که در خصوص مقبولیت بی نظیر خود در میان توده های مردم انجام میداد، از پروژه قبضه حکومت جمهوری اسلامی از طریق فرایندهای دموکراتیک تقریبا ناامید شد.
مسعود رجوی که یک شیطان بی نظیر بود و تنها برای رسیدن به اهداف شوم خود اقدام مینمود بفکر راه انداختن یک ارتش خصوصی برای خود شد تا بتواند به پیکره انقلاب نفوذ کند و هم اینکه ارتشی برای خود تشکیل داده و از این طریق در زمان لازم به انقلاب ضربه ای بزند و از این رو بفکر آلوده نمودن ذهن افراد جامعه و بخصوص دانش آموزان و دانشجویان جامعه افتاد و در تاریخ دوم آذرماه 58 گروهی موسوم به میلیشیا را پایه ریزی نمود تا توسط این گروه مخالف حکومت دینی و مردمی بتواند علاوه بر بنی صدر که شدیدا صلاحیت او زیر سئوال رفته و برنامه استیضاح او آماده شده بود را به خود معطوف نماید و هم اینکه بتواند با ایجاد رعب و وحشت در جامعه براحتی که او در خواب دیده بود حکومت را بدست گیرد.
مسعود رجوی که فکر مینمود میتواند انقلابی را که مردم کشورمان برای بدست آوردن آن خونها داده اند را براحتی بدست آورد، با ایجاد ارتش بظاهر خصوصی خود که تماما بر اساس دروغ و نیرنگ استوار بود و در همین مدت کوتاه نیز خیلی از افرادی که در ابتدا گول حرفهای این جنایتکار را خورده و اغفال شده بودند از ان همان ابتدای راه پی به اهداف شوم او برده و جدا شدند. ولی این خائن که تمام تلاش خود را برای رسیدن به صندلی حکومت بکار برده بود، با توسل به همین میلیشیاها در سی خرداد سال 60 با توجه به اینکه خیلی از اطرافیانش به او اخطار داده بودند که هنوز وقت کودتا فرا نرسیده ولی او که خیلی عجله داشت دستور داد تا اراذل و اوباش میلیشیا به خیابانهای تهران و چند شهر دیگر بریزند و با ایجاد رعب و وحشت حکومت و مردم را به عقب برانند تا بتوانند با کودتایی که انجام میدهند حکومت را تصاحب نمایند که با خروش مردم برای بار دوم بعد از 22 بهمن 57 جهت پاسداری از انقلاب این حربه دشمنان و بخصوص سازمان ضد مردمی مجاهدین به خاک مالیده شد و نقشه آنها با شکست سنگینی مواجه شد.
اوج آشوبگری اراذل و اوباش سازمان مجاهدین در 23 خرداد سال 60 بود که در ان روز میلیشیای ساختگی رجویسم در 10 نقطه تهران به تظاهرات و قدرت نمایی خیابانی پرداختند که در این مجموعه تظاهرات، ده ها نفر از مردم عادی کتک خوردند یا با سلاح سرد مضروب شدند. ده ها دستگاه اتوبوس و مینی بوس و موتور سیکلت و خودروهای مردم به آتش کشیده شد و سران فرقه رجی به شعار علیه شهید بهشتی و حزب جمهوری و حمایت از بنی صدر پرداختند.
در روز 30 خرداد همان سال که همراه با بررسی عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور وقت یعنی بنی صدر بود، سران فرقه رجوی به میلیشیاها و عناصر فریب خورده خود دستور دادند تا بار دیگر به خیابانها بریزند و اقدام به شورش نظامی کنند تا بتوانند از طریق رعب و حشت ایجاد شده نظام را به چالش اساسی روبرو نمایند و در کمترین زمان ممکن کودتای نظامی نموده و اریکه حکومت را بدست آورند که در این اقدام وحشیانه میلیشیاها، حدود 25 نفر از مردم عادی و غیر مسلح توسط آنها شهید شدند و بیشتر از 2000 نفر زخمی شدند. که این حرکت ددمنشانه آنها با موجی گسترده از حرکت انقلابی مردم منطقه و پایتخت روبرو شده و آنها به یاری هم میهنانمان شتافتند و همواره با سازمان ضدمردمی مجاهدین بصورت خودجوش مقابله نموده و آنها را وادار به عقب نشینی کردند و بار دیگر این مردم کشورمان بودند که پیروز میدان شده و به دشمنان انقلاب و اسلام نشان دادند که حامی اصلی ان مردم میباشند و حباب میلیشیای مسلح چند هزار نفره سازمان ضد مردمی مجاهدین بصورت وحشتناکی ترکید.
سازمان ضد بشری مجاهدین که شکستهای پی در پی در عصر حاضر نیز برای آنها درس عبرت نشده و با وجود جدا شدن اکثر عناصرشان در مقر آلبانی و نزدیکتر شدن سرنگونی شان، اقدام به گول زدن افراد و بخصوص جوانان جامعه کرده و آنها را در غالب کانونهای شورشی به اقدامهای مشابه سال 60 تشویق مینمایند و از آنها میخواهند اقدام به آشوب نمایند که صد البته تمام اینها بهانه ای است برای خودنمایی در برابر امپریالیسم که سران این سازمان خائن بتوانند مستمری خود را از این طریق دریافت کنند ولی غافل از اینکه مردم ایران هنوز برای پایدار و استواری انقلاب خود جانفشانی می نمایند و نرسد آن روزی که این ملت به خشم آیند و همانند 30 خرداد سال 60 کانونهای اوباش و شورشی فرقه رجوی را با خاک یکسان نمایند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا