حسن حیرانی: مجاهد خلق یا اسیر جنگی؟

با سلام دوستان
در ارتباط و درددلی که از داخل فرقه رجوی برخی از دوستان سابق با اینجانب داشتند که البته برخی شان هم از فرماندهان سابق من و از همین لایه ای هستند که فرقه در صورت جدا شدن از فرقه لفظ اسیر جنگی سابق را به آنها نسبت میدهد. البته آنطور که به من گفتند بسیاری ازنفرات در درون مناسبات از این لفظ بسیارگزیده و ناراحت هستند. آنها درمحفل هایشان می گویند آیا سازمان فکر می کند با بکارگیری لفظ” اسیر جنگی سابق” برای تعدادی از اعضای جداشده می تواند آنها را تحقیر کند؟ آیا این افراد بعد از سی سال همچنان اسیر جنگی هستند؟ و تمام این حرفهایی که گاها در نشست رهبری گفته میشه که همه مجاهد هستند و … فقط برای فریب ما و بیگاری بیشتر است؟ والا که ما نه مجاهد و نه رزمنده و …… برخی شان حتی گفتند خیلی خوبه تازه داریم به استاتوی خودمان پی میبریم و خوب شد پرده ها داره کنار میره و این فریب سی ساله رو میشه و تبعا هم ما بهتر میتوانیم تصمیم بگیریم و برخی هم که دلگیر و در گزارشهایشان به فرمانده هایشان گله کرده اند.
اینها مجموع موضوعاتی است که من اکنون میخواهم با شما به اشتراک بگذارم و دلیلی شد بر این مقاله. اگر به سایت به اصطلاح ایران افشاگر فرقه مراجعه کنید در رابطه با تمامی نفراتی که درجنگ ایران وعراق بوده اند اعلام جدایی رسمی از این سازمان پر افتخار و مزدور پرور کرده اند نوشته شده که:افشای یک مزدور – اسیر جنگی سابق
اعلام بریدگی و درخواست کمک مالی اسیر جنگی سابق
گو اینکه این اسیر جنگی سابق بعد از سی سال خرحمالی برای شما بی صفتها همچنان اسیر جنگی سابق بوده و یا اینکه جنگیدن در مقابل دشمن متجاوزبه خاک کشور جرم و النهایه اسیر شدن ننگی است که پاک شدنی نیست. زهی شرم و وقاحت. البته نگارنده قصد گله وفلان وبهمان را ندارم که مثلا این چه لفظی است و چه انصافی بلکه تنها بهانه ای برای افشای ماهیت فاسد درونی شما. خب به هرحال خیلی از نفراتی که لایه معاون بخش جدید یا همان ام جدید که در مناسبات فرقه نامیده میشدند در همان برهه تبادل اسرا بین دو کشور جذب شدند و با پیشدستی که فرقه کرده بود و نفرات را با تبلیغات جذب کرد و یک جورایی آنها را بر زد.
که البته به اینکه چه جوری و در پی چه تحولی و جمع بندی سازمان پر افتخار اقدام به جذب نفرات از داخل اردوگاههای جنگی کرد آنهم چرا در انتهای جنگ در صورتی که از چند سال قبل هم که میشد اینکار را کرد یا حداقل اینکه از سال 65 به بعد. در اینجا ذکر خاطره ای که در صحبت با یکی از فرماندهان بالا که در موشک باران 7 آبان کشته شد شاید به میزان زیادی بیشتر نشان دهد که چرا اینقدر این نگاه پست به این افراد وجود دارد.
روزی به فرمانده ام گفتم شما که اینقدر همش در صحبتها مینالید که این ام جدید ها فلانند و بهمانند خب چرا این بنده های خدا با تبلیغات در اردوگاههای اسرای جنگی صدام حسین جذب کردید و آوردید؟
وی به من گفت که بعد از عملیات فروغ که ما میزان زیادی شهید(منظورتلفات) دادیم و مدتی بعد از آن ما به طور سازمانی با توجه به کهولت خمینی به فکر یک عملیات بعد از فوت وی بودیم که بتونیم خودمون رو به تهران برسونیم که در این راستا نشستی خود برادر مسعود با فرماندهان گذاشت که من هم در آن بودم و چندین جلسه طول کشید و راهکارهای زیادی بررسی شد از جمله اینکه که چیکار کنیم دشمن نیرو دارد ما در جنگ نظامی کادرهای چندین ساله سازمانی خودمان را داریم میبریم واز دست میدهیم و اشاره میشد به فروغ که ما بیش از هزار و چند صد نفر کادر ارزنده سازمانی خودمان را از دست دادیم در صورتی که ما این کادرها را باید برای فردای سرنگونی حفظ کنیم.
طرح های زیادی بررسی شد و گزینه های زیادی مورد بحث قرار گرفت از جمله اینکه مثلا همین کارگران سودانی که در عراق هستند و ما آنها را برای کارهای جانبی مثل جابه جایی مهمات و غیره میاوریم بابت شلیک در قسمت توپخانه و یا حتی در جنگ مستقیم استفاده کنیم که گفته شد به لحاظ سیاسی برایمان جالب نیست از نیروی خارجی در عملیاتها استفاده کنیم مخصوصا اگه آنها اسیر شوند و…..
النهایه در بین بسیاری از گزینه ها به این رسیدیم که بهترین گزینه برای ما استفاده از همین سربازان و یا نیروهای داوطلب در جبهه های جنگ ایران و عراق هستند هم جوان و آموزش دیده و مهمتر ازهمه اینکه آنها جنگ دیده هستند و تجربه بسیاری از جبهه مقابل دارند به لحاظ سیاسی هم برایمان برد دارد و هم مهمتر اینکه کادرهای سازمانی خودمان را که سالیان بابت تربیت آنها وقت صرف شده حفظ میکنیم و آنها در سمت فرماندهی و از نیروهای اسیر دشمن به عنوان سرباز جنگی استفاده میکنیم و….. که متاسفانه بعد فوت خمینی صدام بزدل ترسید و دیگه اصلا اجازه حمله گسترده به ما نداد و ما موندیم و این ارثیه ای که از اون جمعبندی با رهبری واسمون مونده و سالیان داریم میسوزیم ومیسازیم.
ملاحظه میفرمایید که حتی نقطه آغاز این جذب نیرو چیزی جز نیاز به گوشت دم توپ نبوده و….
حتی اگه به سابقه امر هم که نگاهی بیندازیم از همان اول هم رهبر پاکباز؟!؟!؟ این فرقه تا بقیه سران نگاهی بیش از این به این نفرات نداشتن بقیه اش همه اش تعارفات ظاهربود که نه این حرفها چیه همه مجاهدن و همه مریمی هستن و همه …. و فرقی بین افراد نیست و … ولی باز هم گاها از دهان مبارکشان جملاتی میپرید بیرون که نشان میداد که چه نگاهی به این سنخ افراد دارند که اشاره خواهم کرد.
اگر به دقیقه 60 این کلیپ یوتیوبی که پاره ای از جلسات ناپلئون مزرعه حیوانات با سران حزب بعث ودریافتهای مالی و …. نگاهی بیندازید میبینید که ایشان با چه لفظی در مورد نفراتی که از اردوگاه اسرای جنگی عراق آورده اند صحبت میکند وگله وشکایت که اسیرهایی که ازتون گرفتیم صلیب سرخ اومد از ما گرفت و برد به ایران داد که شامل 850 نفر میباشند و ……
عجب نامردی بودی تو دیگه. واسه اینکه خودش قیمتش رو نده انتظار داشت که صدام واسش سربه نیستشون کنه. پس به هرحال حتی در همان اول هم در نگاه کسی که خود را ابوالحیاء عالم میداند بیش از این قائل نبودند.
باتشکر حسن حیرانی
ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا