طهارت سوسول خان با شاهدی از دم خودش و از آخور مجاهدین

نصراله اسماعیل زاده که سر در آخور شورای کذابین دارد، این بار از مستندات آقای ایرج مصداقی، عذاب وجدان گرفته و برای اثبات نوکری خودش و گرفتن چند دلار بیشتر، به طهارت چهره مسعود رجوی، پرداخته است.
اینکه مسعود رجوی دو ماه قبل تر از محمد حنیف نژاد دستگیر شده و با رسم کروکی و دادن آدرس، دستگیری مسئول تشکیلاتی خودش را رقم زده است، شکی در آن نیست و نگارنده هم به مسعود حق می دهد که زیر شکنجه شاید اگر کس دیگری هم بود، همین کار را می کرد!
آقای اسماعیل زاده!!! اما نامه های تقدیر ساواک و همکاری مناسب مسعود خان! این سوسول شیاد را چطور ارزیابی می کنید، لابد ادعا می کنید، فتوشاپ است، مثل این نامه:

یا این نامه:

بهتر است از زبان یکی از ساواکی های آن زمان (معتمد) هم بشنویم:
معتمد در معرفی خود می گوید: در خردادماه ۱۳۳۸ به خدمت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که وابسته به نخست‌وزیری بود، درآمدم. دوره حفاظتی را در دانشکده ساواک طی کردم. دوره‌های رنجری و چتربازی را نیز گذراندم. در تیرماه ۱۳۳۹ از بخش آموزش به امنیت داخلی منتقل شدم. بین سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ عملیات رزمی را پشت سر گذاشتم. در شهریور ۱۳۴۱ به اداره کل سوم منتقل شدم که در ارتباط با امنیت داخلی بود. در همین رابطه مأمور خدمت در «کمیته قزل‌قلعه» شدم. سپس به «کمیته اوین» انتقال یافتم. در حمله به فیضیه قم، دستگیری خمینی و تبعید او، سرکوب غائله ۱۵ خرداد و غائله فارس شرکت داشتم. از سال ۱۳۵۰ تا ۲۶ دیماه ۱۳۵۶ که از کشور خارج شدم در کمیته مشترک ضد خرابکاری مشغول خدمت بودم. در دستگیری تعداد زیادی از چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین و همچنین حمله به خانه‌های تیمی آن‌ها شرکت داشتم. خود من اون موقع عملیاتی بودم. همین مسعود رجوی را با ماشین گشت می‌بردم تو خیابان که آدرس نشان بدهد. خانه‌‌ محمد حنیف‌نژاد رهبر مجاهدین به اتفاق محمد حیاتی که الان در لیبرتی است را او لو داد. من رنگ در خانه دقیق یادم هست. من در دستگیری حنیف نژاد شرکت داشتم. به خاطر همین همکاری‌ها بود که با تلاش مسئولان ساواک، رجوی تخفیف مجازات گرفت. اسنادش را خودتان دیدید. چرا ساواک برای بقیه چنین کاری نکرد؟ حالا هی نشسته می‌گوید من ۱۲۰ هزار تا شهید دادم …
از هم سلولی های سازمان هم یک شاهد:
عباس داوری از کادرهای اصلی و نزدیک به رجوی که در زندان با رجوی هم بند بوده و به زیر و بم مسائل وی احاطه داشته است، خطاب به یکی از دوستان شورایی اش در سال 1360 گفته است:
” این مردک (مسعود رجوی) که امروز این طور هارت و پورت می کند، بس که موذی است، در زندان حتی یک چوب هم نخورد!آن قدر که مرتاض بازی در می آورد و غذا نمی خورد و رنگ رویش زرد بود، هر وقت که ساواک سراغش می آمد غش می کرد و از حال می رفت و هر جا که سمبه را پر زور می دید، پیشاپیش کروکی خانه حنیف نژاد و دیگران را بر روی کاغذ می کشید و آن را دست ساواک می داد تا آنان از سر تقصیراتش بگذرند.”
محسن نجات حسینی از مراقبت هایی سخن می گوید که نمی تواند صرفاً به تعقیب ناصر صادق مربوط باشد:
نکته دیگر، مسئله دستگیری اولیه او در اول مرداد ماه 1350، یعنی یک ماه زودتر از ضربه شهریور است. علاوه بر نفوذ دلفانی که ناصر صادق و منصور بازرگان را می شناخت، به ظن قوی اطلاعات مسعود رجوی در جریان این دستگیری (چون در ضربه شهریور نیز رجوی مجدداً در یکی از خانه های جمعی دستگیر شد) در تحت نظر گرفتن و لو رفتن خانه ها نقش داشته و مؤثر بوده است.
” در مرداد ماه سال 1350 چندین مورد مشکوک در اطراف خانه های جمعی سازمان دیده شده بود، همه کسانی که به خانه تیمی رفت و آمد داشتند، قبل از رسیدن به خانه می بایست اطراف خود را هوشیارانه مورد بررسی قرار می دادند تا اگر مورد مشکوکی از تعقیب را متوجه می شدند، از رفتن به خانه تیمی خوددداری کنند …” اسناد مربوط به تاریخ دستگیری مسعود رجوی، اعترافات وی در بازجویی ها، اسناد مربوط به کاظم رجوی و نفوذ وی در میان گروه های مخالف رژیم، اسناد مربوط به نامه نگاری بین رئیس ساواک و دادرس ارتش و دیگر اسناد موجود، در روشن کردن ماهیت زنده ماندن مسعود رجوی دارای نکاتی روشنگر و ابهام زداست.
این آقای روان پریش (نصراله اسماعیل زاده) نقل می کند:
” قزل قلعه بودم که مسعود را از اوین به آنجا آوردند. شهید دکتر طباطبایی هم آنجا بود. وقتی مسعود وارد حیاط زندان شد خیلی گرفته و ناراحت بود، حالتی بهت آلود داشت. لحظاتی گویی در جمع ما نبود. به او سلام کردم و باب صحبت را باز کردم، دیدم مسعود اصلا حال و هوای صحبت نداشت. مسعود ناراحت بود که چرا او که در لیست اعدام بوده، اعدام نشده است. می گفت چرا مرا همراه بقیه اعدام نکردند. گفت بقیه اعدام شدند، اما مرا اعدام نکردند. چرا؟”
نمیدانم این روانی چرا اینطور به پاچه خواری افتاده است، لابد قیمت مشروباتی که مصرف می کند بالا رفته و برای چند دلار بیشتر، دست به این پشتک زدن های میمون وار زده است!
حالا، این نوکر جیره و مواجب گیر رجوی، هی بیاید بگوید، مسعود، پاک و مطهر است! مسعود رجوی را ما سالها در اشرف از نزدیک دیدیم و سوسول بازی های او هم شهره عام و خاص بود، از سایه خودش هم می ترسید که ترورش کند!
امثال ما که سالیان از عمرمان را در اسارت گاههای رجوی گذراندیم، او را و خصوصیات و بزدلی هایش را از نزدیک دیدیم، این نوشته را هم برای اطلاع کسانی می نویسیم که یا رجوی را نشناختند یا مثل این نوکر رجوی خود را به نفهمی زدند…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا