
بواسطه کارهای هنری که داشتم، یکبار در اسارتگاه اشرف در عراق، مهمانانی از اروپا آمده بودند که فامیل های مسعود رجوی بودند. آنشب بعد از اتمام مراسم و کارهای هنری اکیپ های اسکورت، مهمانان را برای اقامت و گشت و گذار به بغداد بردند. محمد رجوی، پسر مسعود رجوی هم به درخواست برخی مهمانان با آنان به تفرجگاههای بغداد برده شد و من از نزدیک شاهد این صحنه ها بودم، آنشب چون برای اجرای برنامه های هنری ، لباس شهر پوشیده بودم و در پشت صحنه بودم، به چشم نظاره گر این مهمانها بودم، زنان همه بی حجاب و با لباس های رنگارنگ شهری بودند. این همه در حالی بود که حتی نزدیک شدن ما به درب ورودی اشرف و درب شیر، ممنوع بود، اما آنها آزادانه از آن درب وارد و خارج می شدند.
تبعیض در نحوه پذیرائی و اسکورت خاص مهمانان، توجه مرا جلب کرده بود، مسئولین خواهر نیز مشغول خدمات رسانی خاص به مهمانان مسعود رجوی و برادرهایش بودند. من آنشب ذهنم خیلی درگیر این مناسبات عادی شد و با خود گفتم ، مگر ما چقدر با این نفرات سازمان که در خارج و اروپا هستند ، باید متفاوت باشیم؟ اروپا و بورژوازی برای ما ممنوع و مرز سرخ بود ، ولی برای برخی آزاد و عادی بود، گرمای عراق و خاک خوردن همه به ما می رسد، از صبح تا شب در کارهای پوشالی جان می کندیم ، اما کیف و حالش را برخی ها می بردند که هیچ بهائی برای این مبارزه ادعائی نمی دادند. آن شب با خودم می گفتم اگر ما نبودیم، این مهمانان خاص مسعود رجوی و فامیل هایش ، چگونه می خواستند این روزها را ببینند و از این امکانات ویژه بهره مند گردند؟
اگر قرار است ما اعضای در حصار سازمان ، همه سختی های این مبارزه را تحمل کنیم ، آنوقت یک عده از خواص ، از بهترین امکانات رفاهی و استقراری ، استفاده کنند، آیا این مناسبات تبعیض آمیز درست است؟
مسعود رجوی سه بار ازدواج کرده بود و سه همسری را برگزیده بود که همه قبل از ازدواج ، بی حجاب بودند و اعتقادی به شعائر نداشتند، اشرف ربیعی ، فائزه ی بنی صدر و مریم قجر عضدانلو، همه در خانواده هائی بزرگ شده بودند که بی حجاب بودند.
براستی چرا باید حجاب برای اعضای سازمان یک اجبار باشد ، اما برای همسران مسعود رجوی نه ؟ آیا این امر اوج هوسرانی های بی قید وبند یک رهبر خود منتسب را نشان نمی دهد؟
مقوله حجاب ، یک امر عقیدتی است ، یک اعتقاد قلبی است و البته که به زور نمی شود، کسی را به رعایت و یا عدم رعایت آن ، اجبار کرد، اما یک رهبر که مدعی ایدئولوژی اسلام است، همه زنان در سازمان را نیز مجبور به رعایت حجاب اجباری می کند، چطور است که خود زنان عقد کرده اش را از بین زنان و دختران بی حجاب انتخاب کرده است؟
مستندات کشف شده در 27 خرداد 1383 در اتاق مریم رجوی در پاریس ، بعد از دستگیری او ، کمد های پر از لباس های رنگارنگ ، لوازم آرایشی فوق لاکچری و سایر لباس های خاص زیر و … و 9 میلیون دلار پول نقد دراتاق او ، همه و همه نشان از یک تبعیض فوق العاده در سازمان مجاهدین خلق بین اعضاء و رهبران را نشان می دهد. این همه درحالی بود که زنان در عراق و اشرف حتی حق استفاده از یک کرم ضدآفتاب را نداشتند و همه در خاک و خل می لولیدند. لباس های رنگارنگ و آرایش برای زنان در سازمان ممنوع و جرم بود ، اما برای مریم رجوی عادی و حلال بود.
مریم رجوی خود را صاحب انقلاب ایدئولوژیک و الگوی زنان مجاهد خلق می نامید، اما این الگو برای خود همه چیز و همه کس را حلال می دانست ، اما زنان و دختران سازمان از کوچکترین حقی محروم بودند.
بعد از این همه سال و افشاگری های جداشدگان، آنچه که مسلم است این است که ما در مقوله ی سازمان مجاهدین خلق مسعود رجوی ، با یک فرقه ی مخرب و ایدئولوِژی فوق مخرب روبرو هستیم که با انسانیت در حال مبارزه است، انسان ها را به جان انسان ها انداخته است، زندگی های بسیاری را خراب کرده است و با آرمان های غلط نابودی انسان ها و انسانیت را نشانه گرفته است. اما تاریخ ثابت کرده است که تمامی این فرقه ها و رهبران آنها با تمامی افکار و ایده های منفور خود به زباله دان تاریخ افکنده خواهند شد.
محمدرضا مبین