شبی که قرار بود به مشهد برود او را ربودند

درخواست خانواده های گلستانی از مجامع بین المللی

خانواده روح الله راموز گرفتار در سازمان ضد انسانی مجاهدین
از در که وارد شدم یا الله گفتم که صدای پیرزنی نظرم را جلب کرد که گفت بفرمایین تو ( البته با لهجه محلی ). من به سمت صدا رفتم و مادر روح الله ( زندانی در فرقه رجوی ) را دیدم که برروی زمین میخزد و نمی تواند راه برود ، خیلی ناراحت شدم چرا که از دیدار قبلی که چند ماهی از آن گذشته بود خیلی شکسته شده بود و توان راه رفتن نیز نداشت و اینها همه از ناراحتی از دست دادن فرزندش که اسیر رجوی های شیطان است می باشد. ناراحتی باعث شده بود تا سیاتیک پاهایش عود نموده و توان راه رفتن را از او سلب کند. با دیدن این وضعیت خیلی ناراحت شدم که چرا خیانتهای سرکرده فرقه رجوی اینگونه خانواده ها را گرفتار و آسیب های بسیار روحی و روانی به آنها وارد نموده است .

class=

از جوانی روح الله برایم صحبت میکرد و میگفت پسرم فردی بسیار ساده و مردمی بود و در کارهای خیر به مردم کمک میکرد. بعد از ازدواجش که حاصل آن دو پسر بود به بیماری کلیوی شدیدی گرفتار شد که هیچ پزشکی نتوانست به او کمک کند و تنها راه علاجش گرفتن کلیه بود که گروه خونی هر فردی نیز به او نمیخورد و تنها کلیه و گروه خونی خواهرش با او جور در می امد که او این فداکاری را کرد و الان خودش به ناراحتی های مختلف بخاطر یک کلیه بودن مبتلا شده است. بعد از مدتی که توانست دیپلم بگیرد برای درس دادن به شهرهای اطراف میرفت تا اینکه قرار شد به مشهد برود که متاسفانه ذهن او را سران سازمان مجاهدین اغفال نمودند و در شبی که قرار بود به مشهد برود او را ربودند و از آن موقع تاکنون او را ندیدم و چشمهایم به در خانه مانده است.
مادر روح الله ( زندانی در فرقه رجوی ) با چشمانی اشکبار ادامه میدهد که پدر روح الله زحمات بسیار زیادی برای بزرگ شدنشان کشید و چه شبهایی را که روح الله از درد کلیه به خود میپیچید. او به این طرف و آن طرف میرفت تا بتواند درد او را آرام کند ولی متاسفانه در زمان پیری و مرگ پدرش همراهش نبود و نتوانست به او کمک کند و پدرش با چشمانی منتظر از این دنیا رفت.
وی که دیگر گریه امانش نمیدهد می گوید این سازمان چگونه است که فرزندانمان را از ما دزدیده و به آنها حتی اجازه یک ملاقات و یا تماس را نمیدهد ؟
آیا انها ( سران سازمان ضد خانواده مجاهدین ) در دنیای آخرت نمیخواهند جواب خداوند را بدهند با این همه خیانتهایی که انجام میدهند ؟
وی که با آمدن دختر و نوه هایش کمی آرامتر میشود میگوید که به روح الله پیام بدهید که من تا لحظه مرگم منتظرش خواهم بود و دوست دارم قبل از مردنم حداقل یکبار صدایش را بشنوم.

آیا گوش شنوایی در جهان وجود دارد که بتواند درد دلهای این مادر را بشنود و مرهمی بر دردهایش باشد ، دنیایی که مبارزه با تروریسم شعار آن می باشد و از آن طرف حمایت همه جانبه از عملکرد تروریستهایی مانند سازمان ضد خانواده مجاهدین از جمله راهبردهای آنها میباشد ؟
چرا مدعیان حقوق بشر به خواسته کوچک و در عین حال ساده این مادر داغدیده با وجود نامه نگاریهای مختلف هیچ اهمیتی نمی دهند ؟
عامل اصلی تمامی بیماریهای پدران و مادرانی که فرزندانشان در فرقه رجوی گرفتار شده اند تنها و تنها سران کور دل و خائن سازمان مجاهدین میباشند که زندانی نمودن فرزندان آنها راه ملاقات و حتی تماس تلفنی را بر روی خانواده ها بسته است و به آنها اجازه نمیدهد در دنیایی که تمام مردم از علم و تکنولوژی جدید برای هموار شدن روابط انسانهاست استفاده می نمایند، آن را تنها برای رسیدن به اهداف شوم و تروریستی خود مورد استفاده قرار می دهند.

آیا روح الله راموز تنها برای اهداف پلید سرکرده سازمان مجاهدین باید از ملاقات با مادری که توان راه رفتن ندارد منع شود ؟!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا