از چهارزبر تا اشرف سمفونی مرگ یاران – قسمت پایانی

حجم کشته ها بقدری بالا بود که برای دفن انها از کارگران سودانی استفاده شد. کارگران سودانی اجساد را از کامیونها و خودروهای ایفا و هینو پیاده می کردند و روی زمین می گذاشتند تا قبرهای انها اماده شود.

بوی تعفن ناشی از سوختگی پیکر اعضا درفضا پیچیده بود. سوختگی ومتلاشی بودن اجساد حتی احساس ترحم کارگران سودانی وافسران عراقی را هم برانگیخته بود و درحالیکه سرشان را تکان می دادند به ارامی زیرلب زمزمه می کردند ( ختیه بلاش بلاش) بیچاره ها مفت مفت!
به چهره عباس داوری و مهدی ابریشم چی که در ان گرمای شب های مرداد ماه کربلا کروات زده بودند نگاهی انداختم. هیچ حس تاسفی در انها ندیدم! برخی از اجساد از شدت سوختگی فقط با پلاک هایی که بگردن داشتند شناخته شدند وبرخی دیگر از پارچه های سفیدرنگ روی استین پیراهن هایشان وبرخی دیگر که این شانس را نداشتند گمنام به زیر خاک رفتند.
خیلی از این اجساد اواخر تیرماه از کشورهای اروپایی باهزاران امید به اشرف وعراق امدند تا 48 ساعت بعد طبق گفته رجوی درکنارخانواده هایشان باشند و روزهای بعد بر مسند بخشداری، فرمانداری واستانداری تکیه بزنند. خیلی از انها را در بدو ورودشان در اشرف دیده بودم با کوله ها یی وچمدانهایی پراز سوعاتی! اکنون دست تقدیر که نه! حس جاه طلبی رجوی، انها را باهزاران آرزو درخاک سرد فرو برد. چند وقت بعداز بخاک سپاری اجساد قربانیان نشست های جمع بندی رجوی ابلاغ شد.
همه ما تصورمان این بود که رجوی بخاطر این اشتباه فاحش استراتژیکی از خود انتقاد خواهد کرد. ولی انتظارات زیاد بطول نکشید که رجوی بر تابلو برد بالای سن نوشت:”تنگه وتوحید”!
و در نهایت بیشرمی گفت: علت شکست نظامی نبود بلکه ایدئولوژیکی بوده است. شما نه پشت تنگه بلکه پشت وابستگی به زنان و فرزندان خود مانده بودید. وابستگی به همسر باعث شد که شما باتمام وجود وخالصانه نجنگید. راه حل در طلاق همسران است. فضایی سنگین و مرگبار، سالن نشست را فرا گرفت. همه درمیان بهت و ناباوری به تابلو و یکدیگر نگاه می کردند. طبق معمول صف فرماندهان بزدل و فراری از صحنه جنگ درپشت میکروفن ها تشکیل شد تا همانند دلقک ها صحبت های رجوی را تایید کنند. این پایان حدود بیش از یکماه چشم انتظاری بود که رجوی بیاید وپاسخ بدهد نشست های تنگه وتوحید ودرادامه انقلاب وبحث طلاق شروع شد تا مردان وزنانی که درجریان عملیات به انها خیانت شده بود این بار خودشان بهم خیانت کنند. تحت مغزشویی چندین ماهه حلقه را از انگشتان خارج تا حلقه بندگی رجوی را برگردن بیندازند. بدین ترتیب باقی مانده خانواده هایی که در فروغ زنده مانده بودند توسط رجوی فروپاشیدند و خانواده وعشق وعواطف مرز سرخ و بمثابه نوعی خیانت درفرهنگ رجوی اعلام شد. سالها چنین بگذشت ولی این داستان خیانت وفریب ونیرنگ رجوی همچنان باقی است.
اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا