میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف( قسمت یازدهم)

میز گرد نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف( قسمت یازدهم)
مکان گفتگو : انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

آرش رضایی: در ارتباط با همین موضوع طلاق و سرکوب امیال و تاثیرات منفی آن بر افراد به خصوص خانم های مستقر در قرارگاه اشرف میشه بحث های زیادی کرد و مورد واکاوی دقیق و ژرف قرار داد که واقعا آنجا چه اتفاقی افتاده است؟ چه تاثیرات سوئی بر خانم ها داشت؟ بر روحیه شان ؟ آیا آنها نیز همچون مردهای مستقر در قرارگاه اشرف واکنش های خاصی بروز می دادند؟ یا اینکه بیشتر در معرض آسیب روانی و فیزیولوژیک قرار داشتند ؟
قادر رحمانی: مایلم قبل از اینکه خانم مرضیه پاسخ دهند البته با اجازه ایشان توضیحاتی بدهم ؟
مرضیه قرصی : خواهش می کنم ، بفرمائید.
قادر رحمانی: انسان برای زندگی کردن خلق شده است. و اینکه از زندگی کردن لذت ببرد. اما زندگی افراد در مناسبات سازمان به چه شکلی بود ؟ وقتی وارد یک مناسباتی می شوی که سراپا تحقیر ، دروغ ، نیرنگ و هر زشتی که در نظر بگیری در مناسبات سازمان وجود داره. دیگه باید حساب همه چیز دست آدم بیاد. من البته در رابطه با قرارگاه مردها صحبت می کنم. و از تجربه و مشاهدات خودم برایتان توضیح می دهم. روزی نبود که با یک دروغی مواجه نشویم برای مثال فاکت ها و نمونه های خیلی مشخصی دارم. که جای بحث فراوانی دارد و مسئولین اشرف نمی توانند آن را انکار کنند.فردی که حالا وارد یه مناسباتی شده که کاملا دشمن تمام اون خواسته های و تمایلاتی ست که برای آن خلق و آفریده شده است و به قول معروف خلق شده برای یک زندگی طبیعی و نرمال و اما در سازمان ما درست عکس این مسئله را می بینیم. اگر شما یک آدم عادی را هم در نظر بگیری که بویی هم از سیاست نبرده است وقتی با او حرف منطقی می زنی خیلی درکش می کنه ولی در مناسبات سازمان حرف هائی زده میشه و رفتارهایی دیده می شود که درکش برای هیچ انسان سیاسی و یا حزبی و یا مبارزی امکان پذیر نیست. جالبه اگر شما در جاهای دیگه افراد دو رنگ ببینی اما
در اشرف افراد به جای اینکه دو رنگ باشند هزار رنگ هستند یعنی اینجوری تربیتشون می کنند. به قول معروف آدم وقتی افراد مستقر در اشرف را می بینه و مناسبات آنجا را از نزدیک لمس می کند ، معمولا دو تا حالت و شخصیت بالاجبار پیدا میکنه یا اصلا رنگ خودش را هم فراموش میکند. در قرارگاه اشرف شرایطی به وجود آمده بود که ما هویت و فردیتمان را دیگر حس نمی کردیم در واقع رهبران سازمان به جای ما حرف می زدند و در درون ما نفوذ کرده بودند و تصمیم می گرفتند و یا فکر می کردند. اما بالاخره ما انسان بودیم و مقاومت هایی تا سر حد امکان از خودمان نشان می دادیم. هر چقدر هم فکر مرا به زنجیر می کشیدند هر چقدر هم امیال ما را لگدمال می کردند و افکار آدم را با نشست های مختلف ، با روش های شستشوی مغزی جهت خاصی بهش می دادند اما من نوعی ناخودآگاه به این فکر می کردم که متعلق به اینجا نیستم درست است که تحت اجبار و شرایط خاصی به اشرف آمدیم و با تبلیغات سرسام آور و فریبکارانه سازمان و فضای ترس آوری که از ایران ساختند به خودم می گفتم مجبورم فعلا در اشرف بمانم. ولی واقعیت را الان به شما می گویم و در حضور این دوستان و همرزمان سابقم و همه این دوستان هم به نوعی مطمئنم با من موافقند که اغلب افرادی که در اشرف می شناسم حاضر نیستند در آنجا بمانند و از روی میل و اراده خویش آنجا نمانده اند. به راحتی می توانم قسم بخورم که نود و پنج در صد افراد مستقر در قرارگاه اشرف هیچکدام متعلق به آنجا نیستند و فقط تحت اجبار در اشرف مانده اند.. من واقعیت قسمت مردان را برایتان شرح دادم و خانم مرضیه خودش مقر زنها را توضیح میدهند.
آرش رضایی: در واقع شما معتقدید افرادی که در اشرف هستند غالبا روحیه و علائقشان با محیط اشرف و مناسبات حاکم بر آنجا سازگاری ندارد.
قادر رحمانی: دقیقا و این موضوع یک واقعیت آشکار است.
آرش رضایی: به عبارتی می توانیم به این شکل مطرح کنیم که مناسبات و آنچه که در اشرف می گذرد با فطرت انسان ناسازگار است. این استنباط من از توضیحات شما درست است؟
قادر رحمانی: بله دقیقا منظور مرا گفتید. ببین آرش اگر به جایگاه فعلی افرادی چون من از نظر سازمان نگاه کنید من نوعی از نظر رهبران و مسئولین سازمان فردی هستم بریده از مبارزه نسبت به آنها پشت کردم ، خائن و مزدو هستم و از این حرفها ولی خوشبختانه موضوعی که برای خود من مهم است اینکه من اینجا در ایران و در کنار خانواده و همسرم خودم هستم نه دیگری.
آرش رضایی: البته مزدورتر از من نیستی. ( خنده افراد شرکت کننده در میز گرد). ببین قادر ساختار ذهنی که در اشرف برای افراد پی ریزی می کنند مخالفان فکری و سیاسی و تشکیلاتی سازمان نه یک انسان که متاسفانه خائن و حیوان قلمداد می شوند و این یک فاجعه است در دنیای مدرن امروزی و عصر تحولات دموکراتیک و عقلانیت مدرن. زیرا که نهایت افراط گرایی و تنگ نظری ست. وقتی که خانم مریم صدیق در تلویزیون سازمان به راحتی در مورد خانواده ها و چگونگی عزیمت شان به قرارگاه اشرف برای پیگیری وضعیت فرزندانشان که سالهاست از آنها بی خبرند ، براحتی دروغ سر هم می بافد و مرا مورد هجوم قرار می دهد و مارک حیوان به من می زند. میشه براحتی ساختار ذهنی که برای خانم مریم صدیق به وسیله مسئولین سازمان طراحی شده را به راحتی درک کرد. یا فردی به نام عباسپور با سوابق اخلاقی آن چنانی در برنامه پرونده یکسری مهملاتی را به هم ببافد که هیچ واقعیتی ندارد.
قادر رحمانی: دیگه بعد از آنکه ماهیت واقعی عباسپور را در اشرف بر ملا کردم بعید است که او را در برنامه تلویزیونیشان مجری کنند. و دیگه نمیارن ؟!
آرش رضایی: آره دیگه بعد از مطلبی که در سایت زدی ، دیگر از عباسپور خبری نیست.
قادر رحمانی: خلاصه یک چنین تهمت هایی به آدم می زنند و به هیچ وجه به اصول اخلاقی هم پایبند نیستند. دیروز داشتم در مورد این کلمه مشهور و مصطلح سازمان فکر می کردم ، بریده. بریده به آدمی میگن که پاسیو شده و از یک جنبشی جدا شده ، نمی دونم پشت به خلقش کرده ما که حالا بین خلق ایران هستیم و داریم با مردم ایران زندگی می کنیم. ولی اگر من در اشرف بودم بعد از تجربه زندگی در ایران خیلی راحت از رهبران سازمان سوالاتی می کردم به آنها می گفتم : فرض کنیم آرش رضایی بریده ، و از نظر شما مزدوری میکنه. پس این مسعود کجاست او که نبریده ، او چه کار میکنه؟ مسعود سمتش و جایگاهش در تشکیلات چیه؟ او سه ساله که ناپدید شده از ترس جانش و افراد سازمان را در بیابانهای عراق به حال خود رها کرده. آیا مسعود نبریده؟ پاسیو نشده؟ خیانت نکرده؟ آخه به قول معروف و از نظر سازمان ماها که انگشت کوچیک مسعود هم نمی شدیم ولی ما در حین جنگ و پراکندگی در عراق بودیم. مسعود که رهبر ما بود کجا در رفت ؟؟و چه جوری به پیمانش با ما وفادار ماند بالاخره مسعود رهبر یک سازمانی بود و نباید در می رفت و به فکر جان خودش تنها می شد. و سه ساله که معلوم نیست مسعود خان کجاست؟ وکجا گم و گور شده است. باید به مسعود بگویم که ببین جناب مسعود ، یک مقدار خودت را قشنگ بارز کن ، یا کار ما اشکال داره یا کار تو. تو دیگه کی هستی مسعود خان ؟‼‼
آرش رضایی: تو که ادعای مبارزه داری سنگ خلق را به سینه می زنی کجائی رهبر مقاومت ناپیدا ؟‼
سعید باقری دربندی: در رفته و تو سوراخ موشی قایم شده است.
قادر رحمانی: واقعا رهبر به اصطلاح مقاومت کجا در رفته؟ مگه رهبر مقاومت هم در میره؟
انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا