سخنی کوتاه با…

ادوارد ترمادو
مدتی است که درسایت های مختلف شاهد صحبت های افرادی هستیم که جدیدآ از سازمان مجاهدین جدا شده و به کشور های گوناگون منجمله ایران رفته اند ،هر چقدر پای درد دل این دوستان می نشینم ابتدا به ابعاد خیانت و پشت پا زدن رجوی ها به آرمان های تمام کسانی که با دل پاک و مبارزه برای آزادی و دمکراسی از همه چیز خود گذشته وعمر وجوانی خود را برای رسیدن به هدف تقدیم به رجوی ها کرده بودند پی می بریم و دوم برای افکار عمومی بوضوع روشن می شود که افشاگری ما جدا شدگان از این فرقه اهریمنی در این چند سال کاملآ واقعی بوده.
چندی پیش دوستی به نام آقای مجید آمرطوسی که مشخص بود از هواداران همین فرقه است در نامه ای به آقای بهزاد علیشاهی مدعی شده بود که ،شما ( جدا شدگان از فرقه ) با مجاهدین در گیری شخصی دارید و چند دلیل مشخصی را هم برشمرده بود، منجمله اینکه جوانی شما در عراق از بین رفته و مجاهدین اجازه ندادند اردواج کنید ووو…. که تمام دلایل ایشان اتفاقآ واقعی بود.
دلیل هر چه می خواهد باشد مهم برای ما این است که اولآ جوانان دیگری به دام این اهریمنان نیفتند وعمر و جوانی خود را چنان که ما در بیابان های اشرف ودیگر نقاط عراق تلف کردیم از دست ندهند و دوم اینکه تا آنجا که در توان داریم مردم را روشن کنیم که بار دیگر اشتباه نکنند و بتوانند در آینده تصمیم درستی برای ایران بگیرند.
مناسبات درونی این فرقه را ما با هر توان وقدرتی هم که به دیگران انتقال دهیم بازهم برای اشخاصی که درآن مناسبات نبوده اند آنچنان که باید قابل احساس نیست بقول معروف درد برادر مرده را برادر مرده می داند اما می تواند کمک کننده درانتخاب درست باشد.
سئوال از هواداران مجاهدین که فکر می کنند بحث ما این فرقه شخصی است این است:
این فرقه یا هر جریان دیگرچه حقی دارند افراد خود را از یک بار زیستن در این دنیا باز دارند؟
– با چه منطقی باید همسران ازهم طلاق اجباری بگیرند ودر توجیح آن هزاران دروغ ودغل کاری وشیادی سازمان تحویل آنان بدهد؟
– چرا باید کودکان معصوم وبیگناه ازمهرمادری که یکی ازبزرگترین هدایای خداوند به انسان است محروم شوند ودراروپا ،امریکا ونقاط دیگر درغربت بدون عوطف خانوادگی بزرگ شوند؟
– چرا بایستی این فرقه کسانی را که تمام هستی خود را در کف دست گذاشته اند در جمع صد یا دویست نفری بزور حاضر کند ودیگران را تحریک کند تا به قول خودشان (بریزند سر او) وپس از دادن فحش های ناموسی و تهمت های بی جا وبی مورد حتی بطور فیزیکی هم به وی حمله کنند آیا این حرمت داری از انسان است وآیا این یک کار انقلابی است وآیا می شود اسم این عملکرد را مبارزه با رژیم نامید؟
– چرا باید با یک سیاست اشتباه هم خود را تبدیل به مزدور صدام حسین معدوم کند وهم مبارزه را به انحراف بکشاند وهم اینکه امروز با این همه انسانی که بیش از هفتاد در صد آن بیگناه هستند وبا آتش آن سی در صد می سوزند در لجنزار عراق به دام بیفتند؟ اگر در عراق خدای نا خواسته فاجعه انسانی رخ دهد چه کسی پاسگو خواهد بود؟
– لطفآ کسانی که این فرقه را یک سازمان مبارز می دانند از خود سئوال کنند همان امکاناتی که شما می فرمائید سازمان در اختیارما گذاشته بود از کجا می آمد و جه کسی آنان را پشتیبانی ولجستیگ می کرد؟
آیا تانک هائی که دراختیارآنان قرارداشت ازپول کمکهای ایرانیان خارج ازکشورخریداری می شد؟ از کجا و چطور؟
خوب بدانید که خریدن تانک نظامی با خریدن یک خودرو دست دوم در اروپا در تمام ابعاد تفاوت دارد،تمام پول کمک مالی یکساله ایرانیان در خارج تنها قیمت چند قبضه کلاشینکف بود اما اموالی که این فرقه در اختیار داشت سر به فلک می زد.
از قول خود آقای مسعود رجوی که در یکی از نشستها برایمان تعریف می کرد بشنوید که می گفت:
از مقامات عراقی در خواست دو عدد دوربین دید درشب کرده بودیم که مقامات عراقی در خواست ما را رد کرده بودند چندی بعد در یک عملیات محدود سه سرباز ایرانی را اسیر کردیم به محض اینکه خبر را به عراقی ها دادیم روز بعد بچه ها متوجه شدند که یک کارتون بزرگ جلوی درب قرارگاه گذاشته شده وقتی آنرا باز کردند بیست عدد دوربین دید در شب در آن بود ( قیمت هر دوربین به قول خود ایشان در آنزمان 2000 دلار بود )
بسیت عدد دوربین دید در شب مساوی با جان و زندگی سه سرباز ایرانی، به این می گویند مبارزه انقلابی با رژیم ،واین یکی از افتخارات اقای رجوی بود که معمولآ در نشست ها آنرا بیان می کرد.
این یک مورد پیش پا افتاده از نظر ایشان بود که در نشست مطر ح می کرد مواردی که پشت پرده اتفاق می افتاد ازمنفجر کردن لوله های نفت در جنوب ایران تا پرتاب کور خمپاره در شهرهای ایران بماند برای جای دیگر.
اما امروز پنج سال پس از سرنگونی صدام حسین این فرقه در چه نقطه ای قرار دارد وچه آینده ای در پیش رو؟
و سئوال آخر اینکه از رهبران تشنه به قدرت این فرقه بپرسید چرا در برابر توطعه جریان خلیج فارس لال شده اید و موضع نمی گیرید آیا از اربابانتان که این توطعه را برنامه ریزی کرده اند می ترسید یا برایتان اساسآ مهم نیست؟
در پایان باید تآکید کنم دوست گرامی اگر چه ما عمر وهستی خود را در بیابان های عراق به پای آقا وخانم تلف کردیم واگر چه بهترین روزهای جوانی ما را از ما گرفتند و ما را از زندگی و لذت یکبار زیستن محروم کردند اما برای زندگی کردن وعشق ورزیدن هرگز دیر نیست.
نتیجه ای که از صحبت های جدا شدگان اخیر می توان گرفت این است که این فرقه در درون بطور جدی با مشکل مواجه شده وبرای جلوگیری از فروپاشی دست به هر شیادی وحقه بازی می زند،چشم اندای که در انتظار این گروه است و در واقغ انتظاری غیر از این هم نمی توان داشت تنها چشم انداز فروپاشی است.
اما تهدید این است که این فرقه مانند فرقه هائی که در دنیا کرارآ دیده شده دست به یک اقدام فرقه گرایانه مثل عمل کرد دیوید کورش در امریکا بزند وتمامی افراد خود را ازبین ببرد وبرای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه ای خود افراد در درون بایستی کاملآ هوشیار باشند.
به امید روزی که تمامی انسانها آزاد وخود تصمیم گیرنده زندگی خود باشند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا