“همیاری حقوق بشر” و “گلریزان مرگ”

گلریزان مرگ!

در کمتر از یکهفته، قرارگاه اشرف 3 متعلق به سازمان مجاهدین 3  مرگ را در رده های بالا تجربه کرد که نشانگر آغاز یک سلسله مرگ و میر در تشکل مجاهدین است. به نظر می رسد فاجعه ای که پیدایش آن دور از انتظار نبود فرارسیده و مسئولین رده بالای مجاهدین به پایان عمر خود رسیده اند. طبیعی است اگر بگوییم این سلسله مرگ ها، طلیعه ی پایان عمر مابقی مسئولین مجاهدین و در صدرشان مریم و مسعود رجوی باشد. اگرچه مسعود سالهاست که بود و نبودش یکی است و پس از 17 سال غیبت، دیگر خود مجاهدین هم برای بودنش ارزشی قائل نیستند و جز چند عکس دوران جوانی و شعارهایی که تنها جهت حفظ روحیه هاست، از او اثری نمانده است. همزمان با این مرگ و میرها، رخدادهای دیگری مرتبط به ایران بوقوع پیوست که به آن اشاره می کنم:

سه گام حقوق  بشر!

گام اول: روز 27 آذر، مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای علیه وضعیت حقوق بشر در ایران تصویب کرد که بر پایه ی گزارش های جریانات سیاسی خارج کشور و بطور اخص مجاهدین خلق و سایر شخصیت های وابسته به عربستان سعودی تهیه شده بود. این موضوع نشان داد که سلسله نمایش های “کشته سازی” که در هفته های گذشته روی صحنه بود، صرفاً برای به تصویب رسانیدن قطعنامه علیه ایران بوده است. مجاهدین در عرض چند هفته آمار کشته های آشوب آبان ماه را از 40 به 1500 نفر افزایش دادند تا بر تنور “حقوق بشر” بدمند، این در حالی است که شبکه های سعودی به نقل از عفو بین الملل آمار 304 نفره ارائه داده اند. آماری که مجاهدین به طور متناوب افزایش می دهند، درست با آمار “برایان هوک” آمریکایی همخوانی دارد، هرچند مشخص نیست این آمارها از اتاق فکر صهیونیست ها به مجاهدین دیکته شده و یا مریم رجوی آنرا تولید و به برایان هوک مشاوره داده است. هرچه باشد، امروز واضح است هدف جریانات ضدایرانی (و عمدتاً تروریستی) از هیجانات چند هفته ای حقوق بشری، صرفاً برای طرح آن در سازمان ملل بوده است. همه ساله در پاییز یک سلسله رخداد ساختگی در ایران بوقوع می پیوندد و همزمان مجاهدین و نهادهای حقوق بشری وابسته به سعودی روی آن مانور می دهند و بلافاصله در مجمع عمومی سازمان ملل از آن علیه ایران استفاده می شود. این هماهنگی ها تصادفی نیستند و بدون شک ریشه های آن به هم وصل است. متأسفانه برخی جریانات داخلی نیز عامداً و یا از روی جهالت به آن دامن می زنند و یا بدون توجه به دام گستری بیگانگان، به جای توجیه و روشنگری مردم، به بزرگنمایی و شائبه سازی پیرامون آن مشغول می شوند و به این شکل خود در دامی که بیگانگان به عمد پهن کرده اند گرفتار می شوند (می توان به موضوع اسیدپاشی، له کردن آنتن های بشقابی و دهها نمونه دیگر اشاره کرد که درست در چنین ایامی صورت می گرفت تا خوراک حقوق بشری در سازمان ملل باشد).

پس از تصویب این قطعنامه (که معمولاً فقط برای ایران رسانه ای و تبلیغ می شود و کمتر به نسل کشی مردم یمن و غزه توسط عربستان و اسرائیل -با حمایت آشکار آمریکا- پرداخته می شود و چند نمونه بی رمق آنهم عملاً توسط این دولت ها به سخره گرفته می شود) مریم رجوی بیانیه ای انتشار داد که در آن ضمن ارائه آمارهایی ساختگی، از اقدام سازمان ملل نیز تقدیر به عمل آورده است. اگر به آمار جعلی 30 هزار اعدامی تابستان 67 که مریم رجوی روی آن تأکید دارد نگاهی بیندازیم، طبعاً آمارهای دیگر ارائه شده اش هم زیر سوال می رود. آش 30 هزار اعدامی به حدی شور بود که ایرج مصداقی (عضو افتخاری مجاهدین) هم چند سال قبل آنرا نفی و بزرگنمایی مسعود رجوی خواند. در کنار آن می توان به آمار کشته های 1500 نفری اغتشاشات آبان اشاره داشت که در عرض چند روز ضریب خورده است. از این آمارهای عجیب در دستگاه مجاهدین کم نبوده و نیست. سالها پیش مسعود رجوی آمار می داد که 70 درصد مردم ایران از ریاست جمهوری مریم رجوی حمایت کرده اند و یا بیش از 80 درصد مردم ایران معتاد هستند… لذا با وجود چنین اپوزیسیونی که چشم از تحریم ظالمانه اربابانشان نسبت به مردم ایران بسته اند و از کدخدا التماس می کنند که آنرا تشدید و به ایران حمله نظامی کنند، و با چنین شورای حقوق بشری که چشم بر جنایت های عظیم علیه مردم یمن و فلسطین و افغانستان بسته است، نمی توان امیدی به تغییر داشت و یا نمی توان امید داشت که جریانات خارجه نشین به چیزی جز دلار بیندیشند و ظلم بر مردم ایران را زیر ضرب ببرند و سفسطه های مجاهدین خلق را محکوم کنند.

گام دوم: پارلمان اروپا هم در تاریخ 28 آذرماه ایران را محکوم نمود و از جمهوری اسلامی خواست که حقوق معترضان را به رسمیت بشمارد. درخواست انجام این محکومیت توسط دولت کانادا به پارلمان اروپا ارائه شده بود. می دانیم که کانادا سالهای طولانی مأمن اختلاسگران و کاسبان تحریم بوده که ضمن به یغما بردن اموال مردم ایران به این کشور گریخته اند. “خاوری و مرجان شیخ الاسلامی” از زمره این افراد هستند. در کانادا چندین نهاد صهیونیستی فعالیت دارند که انجمن های حقوق بشری زیرمجموعه آنهاست و توسط برخی ایرانیان اداره می شود. نازنین افشین جم یکی از این نمونه هاست که چندین سال پیش پس از شهرت یافتن به عنوان “ملکه زیبایی” به کارهای حقوق بشری گمارده شد و آنگاه با وزیر دفاع کانادا ازدواج کرد تا بهتر به اهداف تعیین شده اش برسد. هفته گذشته جایزه “حقوق بشر”اهدا شده به “نسرین ستوده” توسط وی تحویل گرفته شد. شخصیت دیگر “رضا مریدی” است که به دلیل سرسپردگی تمام عیار به صهیونیست ها، ابتدا به نمایندگی پارلمان کانادا و آنگاه وزارتخانه تحقیقات و نوآوری به وی اهدا گردید. مریدی از زمره فعالین ضدایرانی در این کشور است که با تشکل مجاهدین خلق رابطه ای دوستانه دارد. نمونه دیگر زنی به نام “شاپرک شجریزاده” است که سال گذشته با یک سناریو، نمایش چهارشنبه های سفید “مسیح علینژاد” را به اجرا درآورد و آنگاه در عرض چند روز به کانادا رسید و در محفل صهیونیست ها از تحریم مردم ایران دفاع کرد… کانادا با چنین پیشینه ای، طبیعی است که نقش منجی مردم ایران را بازی کند بدون اینکه گفته شود علت پناه آوردن غارتگران اموال مردم ایران به این کشور چیست؟

حقوق بشر

البته نقشی که لاهیجی، شیرین عبادی، مریم رجوی و عضو افتخاری آنان ایرج مصداقی و امثال آنان بازی می کنند نیز در تصویب این قطعنامه غیر قابل کتمان است. با اینحال آنچه قابل توجه است، اشک تمساح برای معترضین ایرانی است. پارلمان اروپا در حالی جمهوری اسلامی را در یک قطعنامه “غیرالزام آور” متعهد به رعایت حقوق آشوبگران می کند که بیش از یکسال است در فرانسه اعتراض مسالمت آمیز و غیرمسلحانه مردم برای معیشت و حق بازنشستگی به شدیدترین وجه سرکوب شده و طی آن حداقل 11 نفر کشته و بیش از 20 نفر کور شده اند و صدها نفر دیگر نیز جراحت برداشته اند. سرکوب گسترده مردم فرانسه در حالی ادامه داشته که این پارلمان حتی یکبار به دولت مکرون اعتراض نکرده و از وی خواهان رعایت حقوق مردم نشده است. آیا چنین پارلمانی صلاحیت رسیدگی به وضعیت ایران و محکومیت جمهوری اسلامی را دارد؟

مریم رجوی در چنین وضعیتی پارلمان اروپا و مجمع عمومی ملل متحد را مورد تقدیر قرار می دهد. از وی باید پرسید که آیا حقوق بشر در مورد تشکیلات مجاهدین هم صدق می کند و یا اعضای این تشکل “انسان” به حساب نمی آیند و کماکان بردگانی هستند که باید خود را با اصل “فدای حداکثر” قربانی شما کنند؟ راستی آیا اطلاع دارید که والدین برخی اعضای مجاهدین در داخل ایران در بستر بیماری آرزو دارند پیش از مرگ عزیزان خود را ببینند؟ آیا نیروهایتان در آلبانی خبر دارند که “مادر بهشتی” روی تخت بیمارستان آرزوی دیدار فرزندانش را دارد که شما آنان را اسیر کردید و یا به کشتن دادید؟ آیا شما که روزگاری تمام مجاهدین را از کار و زندگی بیرون کشیده بودید تا در عزاداری و تشییع جنازه مادرتان شرکت کنند، حتی یکبار به ذهنتان رسید که خبری هم از مادران داغدار دیگر بپرسید که نیازمند عزیزانشان هستند؟ هرگز اینگونه نیست چون شما بدنه سازمان را تنها ابزاری می دانید که باید پدر و مادر و فرزندان خود را فدای قدرت طلبی تان کنند.

گام سوم: سومین حرکت حقوق بشری را مایک پمپئو علیه ایران برداشت و طی یک سخنرانی که نشان می داد نقش کلیدی در محکومیت ایران در مجمع ملل متحد داشته است، جمهوری اسلامی را متهم کرد که معترضین را بشدت سرکوب، و اقوام ایرانی را شهروند درجه 2 به حساب می آورد و اقلیت های مذهبی را زندانی و شکنجه می کند!. به نظر می رسد که پمپئو نه تنها بیش از حد از اوضاع ایران بی اطلاع است که حتی از جامعه آمریکا نیز خبر ندارد و چیز چندانی از سیاست (جز شکنجه و اعزام تروریسم به سایر کشورها) نمی داند، چون به هرحال دوران طولانی رئیس سازمان سیا بوده است. او بدون اشاره به قتل روزانه سیاهپوستان توسط پلیس آمریکا، و بدون اشاره به کشتار مردم خاورمیانه و تحریم ظالمانه علیه مردم ایران که حتی داروهای ضروری شان را هدف قرار داده است، مدعی گردید که آمریکا در کنار مردم ایران است!. شخصیتی که در قبال کشتار سیاهپوستان کشورش سکوت کرده و خود در آن جنایت ها شریک است، حکومت ایران را متهم می کند که شهروندان خود را درجه 2 می داند!. . این سخنان در حالی ادا می شد که گروهی از ایرانیان خودفروش که نقش فعال در تحریم مردم ایران ایفا می کنند در جلسه حضور داشتند.

پایان گلریزان و آغاز زمستان

در کشاکش بازی های حقوق بشری مریم رجوی، نمایش گلریزان هم به پایان رسید. نمایشی که مجاهدین برای آن سنگ تمام گذاشتند و صدها برنامه و میزگرد و کنفرانس برگزار کردند. از بازی کانونهای شورشی در داخل ایران تا نمایشگاهی از صدها آکسیون خیابانی و تلویزیونی در خارج کشور که پولشویی های گسترده خود را زیر آن مخفی کنند. گفتگوی نمایشی مجریان تلویزیون سیمای آزادی با افراد مختلف که گاه خود را در ایران جلوه می دادند و گاه در اروپا و آمریکا بسیار دیدنی و کمدین بود. از کسانی که مدعی بودند از داخل ایران دلار برای مریم رجوی فرستاده اند تا افرادی که طلا و جواهرات برایش ارسال کرده بودند. طبعاً دروغ برای مریم و مسعود رجوی حناق نیست و کسی هم وقت و حوصله آنرا ندارد که بپرسد وقتی به گفته خودتان مردم ایران در فقر و فلاکت دست و پا می زنند و پول برای خوراک و دارو ندارند چطور برای شما دلار جمع آوری و ارسال می کنند؟ مریم رجوی در پیامی که به مناسبت پایان “پروژه همیاری” به تلویزیون مجاهدین ارسال کرد، نمایش “گلریزان” را ادامه آشوبگری و بخشی از اغتشاشات داخل ایران خواند. وی ادعا کرد که این نمایش را باید ادامه داد و به عنوان بخشی از قیام مردمی تلقی نمود. عجیب ترین بخش این پیام در جایی است که مریم با وقاحت تمام می گوید:

“مقاومتی که دست نیاز فقط به سوی مردمش دراز می کند هرگز اسیر تعادل قوا نخواهد شد و شکست ناپذیر است”.

این سخنان از دهان کسی بیرون می آید که حداقل در همین 15 سال گذشته تمام عیار در خدمت بیگانگان بوده و به جرم پولشویی در دادگاه فرانسوی محاکمه شده است!. مریم قجرعضدانلو در حالی این جمله را ادا می کند که چندین کلیپ از شوهرش و دیگر مسئولین سازمان افشا شده که در حال گرفتن دلار از صدام حسین در ازای فروش اطلاعات نظامی ایران هستند. به نظر می رسد که وی به حدی در میان دلارهای “سعودی-موسادی” غرقه شده که آنان را بخشی از مردم ایران می داند. تشکلی که به وضوح در آمریکا و اروپا دست گدایی به سمت انجمن های خیریه دراز می کند تا با فریب از آنان پولشویی کند و دهها میلیون دلار اهدایی صهیونیست ها و سعودی را زیر آن پوشش دهد، مدعی است که “فقط به سوی مردمش دست دراز کرده است”.

مجاهدین در گزارش نهایی خود ادعا کردند که مجموع کمک های دریافتی آنان معادل 6920400 دلار است. حال  باید دید چنین مبلغی را از کجا وارد حساب های خود کرده اند تا به اسم کمک های مردمی، از زیر بار مالیات و اتهام فساد مالی فرار کنند.

حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا