مرصاد، کمینگاهی برای مجاهدین

چرا مجاهدین به فکر عملیات افتادند؟
مسعود رجوی در شب عملیات، پیش‌بینی کرد که نیروهای سازمان مجاهدین ظرف ۴۸‌ساعت به تهران خواهند رسید.» برای رسیدن به حداکثر توان برای انجام این عملیات، یک مقطع سه ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان مجاهدین از ایران و خارج کشور به عراق به‌طور وسیعی آغاز شد. همچنین مجاهدین در این مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آن‌ها در عملیات نهایی فعال‌تر شده بودند. افراد تازه‌وارد و نیروهای ارتش مجاهدین تحت آموزش و مانورهای فشرده قرار گرفته بودند و در آموزش‌های جدید آموزش سلاح‌های ضد هوایی هم منظور شده بود. (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام (1384-1344)، ج‌3، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، ص‌203)
به‌دنبال احضار رجوی به بغداد، بعد از اعلام پذیرش آتش‌بس از سوی ایران، صدام سلاح‌ها، مهمات و تانک‌های چرخ‌دار برزیلی(کاسکاول) زیادی را به قرارگاه اشرف سرازیر کرد. رجوی که از دیدن این هدایا در پوست خود نمی‌گنجید، به نیروهای خود دستور آماده‌باش داد. کارهای ساختمانی و تأسیساتی در تمام پایگاه‌ها تعطیل شد. نیروهای زیادی از بخش‌های سیاسی و پایگاه‌های دیگر پشتیبانی روانه قرارگاه اشرف شدند. در همه‌جا صحبت از زمان عملیات نهایی بود.
آن دسته از مسوولان مجاهدین که خارج از کشور بودند نیز نیروهای زیادی را از خارج کشور به سمت بغداد روانه کردند تا برای عملیات سرنگونی مهیا شوند. غالب این نفرات هیچ آشنایی‌ای با مسائل نظامی و سلاح نداشتند. مسوولان و فرماندهان 24‌ساعته در نشست‌های ستادی رجوی در تهیه طرح و برنامه عملیات بودند. آن‌ها حتی وظیفه تصرف استان‌های مختلف کشور را بین فرماندهان رده‌بالای خود تقسیم کرده بودند!
پس از اینکه سلاح و مهمات از ارتش عراق تحویل گرفته شد و پس از طی دوره آموزش و تمرین عملی و کسب سایر آمادگی‌های لازم دیگر، در عرض چند روز، رجوی در آخرین روز تیر‌ماه (جمعه‌31/4/67) در نشستی عمومی در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف ضرورت انجام این عملیات را از جوانب مختلف بررسی کرد تا نیروها را به لحاظ روحی و روانی برای این عملیات بزرگ سرنوشت‌ساز آماده کند.
او در تحلیل‌هایش جمهوری اسلامی ایران را در بدترین شرایط ممکن در طی چند سال گذشته دانست و به لحاظ سیاسی آن را در سطح جهانی مطرود خواند و سازمان را مورد حمایت پارلمان و مطبوعات کشورهای اروپایی و آمریکایی دانست.
بتول سلطانی از اعضای بلندپایه مجاهدین در عملیات مرصاد دراین باره عنوان می‌کند: «سازمان یک برنامه تقریباً یک‌ساله برای انجام عملیات تدارک دیده بود ولی بعد از پذیرش قطعنامه گفت که باید قبل از اینکه فاصله زیادی از قطعنامه بگذرد و گفت‌وگوهای صلح دربگیرد، این عملیات صورت بگیرد و ما هر چه زودتر وارد این عملیات شویم. وی گفت که قانع‌کردن صاحبخانه (رژیم بعث عراق) برای کمک و پشتیبانی و بازگشایی مرز را خودش به‌عهده می‌گیرد. این نشست‌ها ساعت‌ها ادامه داشت و کل افراد این سازمان وارد آماده‌باش شدند.»

ابرقدرت سه روزه!
به پاره‌ای از توهمات رجوی در نشست توجیهی به منظور انجام عملیات فروغ جاویدان به نقل از کتاب «رد پای اهریمن» نوشته آقای صمد نظری از عناصر سابق مجاهدین نگاه کنید: «کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است، چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند! به‌طور مثال بغداد تا مرز ایران 180‌کیلومتر فاصله دارد و در طول هشت سال جنگ ایران ادعای گرفتن آن را نکرده یا عراق نیز ادعای گرفتن تهران را نکرده است؛ اما ما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم، خب چه می‌شود کرد؟ بعضی وقت‌ها چنین پیش می‌آید دیگر…!
از نظر اجتماعی رجوی تحلیل می‌کرد که 90‌درصد مردم ضدجنگ هستند و از رژیم ایران به ستوه آمده‌اند و منتظر فرصتی هستند که نیروهای سازمان وارد ایران شوند. او مدعی بود به محض اینکه اولین گروه نیروهای ما به شهر کرمانشاه برسد، انبوه مردم از ما حمایت خواهند کرد و به صفوف رزمندگان مجاهد خلق خواهند پیوست.
با این وصف، تردید و دودلی در مورد پیروزی در این عملیات سرنوشت‌ساز در صحبت‌ها و ابهامات بچه‌ها نمایان بود. در همین نشست یکی از زن‌های مجاهدین که چند‌ماه پیش از زندان ایران آزاد و پس از مدتی به صفوف ارتش آزادی‌بخش سازمان پیوسته بود، با اجازه رجوی و در رد تحلیل‌های اجتماعی او در مورد حمایت مردمی از این عملیات، پشت تریبون قرار گرفت و با آوردن نمونه‌های زیاد از نظر مردم درباره سازمان و عملکرد آن در زمان جنگ ایران و عراق سخن گفت.

رجوی می‌گفت «شکست بخوریم قیام می‌شود»
البته رجوی برای این که راه فراری باقی بگذارد، چنین ادامه می‌دهد: البته اگر در این عملیات شکست هم بخوریم، تأثیرش آنقدر است که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، زیرا رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد، ولی ما وضعیتی مثل 30‌خرداد داریم و باید تن به این کار بدهیم … و بدین ترتیب راه را بر اعتراضات احتمالی جمعیت حاضر در سالن بست. مریم رجوی هم در تکمیل و تأیید صحبت‌های مسعود با همان لحن خوشبینانه و سطحی‌نگر گفت: در اینکه ما حتماً پیروز می‌شویم هیچ شکی نداریم و الان جبهه‌ها خالی شده و وقتی که از جبهه برویم آن طرف‌تر کسی نیست که جلوی ما را بگیرد و ما آنقدر با سرعت می‌خواهیم برویم که هر کسی مجروح شد نیز باید خودش مسأله‌اش را حل کند تا باعث کندی ستون نشود و … در پایان هم رجوی برای جلوگیری از اعتراضات بیشتر می‌گوید: اگر کس دیگری حرف دارد، باید بگذارد میدان آزادی تهران بگوید و جمع‌بندی عملیات هم در آنجا خواهد بود.» (رد پای اهریمن، ص149-152)
سردار ناصر شعبانی، فرمانده قرارگاه سپاه چهارم بعثت در تحلیل حمله زودهنگام مجاهدین و طرح عملیات فروغ جاویدان و همچنین تغییرات جبری صورت‌گرفته در آن می‌نویسد: «…سازمان اقدامات زیر را برای آمادگی جهت ورود به ایران انجام داد:
معرفی سازمان به مجامع بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا به‌عنوان تنها آلترناتیو جمهوری اسلامی
ایران.
مشارکت با قدرت‌های بزرگ و عراق در شکست‌دادن ایران.
همکاری عملیاتی با ارتش عراق در حمله مجدد به کشور ایران برای نشان‌دادن قدرت نظامی سازمان و ضعف نظامی ایران.
تشکیل سازمان مستقل نظامی برای ورود به موقع به داخل خاک کشور و حداکثر بهره‌برداری از فرصت.
سرانجام روز جمعه 31تیر67 در قرارگاه اشرف (واقع در صدکیلومتری شمال غرب بغداد) جلسه‌ای برگزار و مسعود رجوی تصمیم خود را برای انجام عملیاتی تحت عنوان فروغ جاویدان و فتح تهران اعلام نمود. تعداد نیروهای مهیا شده برای این عملیات در حدود 4500‌تا 5000‌نفر برآورد شده‌اند. (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج‌3 ص‌319) که این افراد در قالب 25‌تیپ، سازماندهی شده و این تیپ‌ها برای انجام عملیات در پنج محور به شرح زیر تقسیم‌بندی گردیدند:
1) محور اول به فرماندهی مهدی براعی با سه تیپ تحت امر برای تصرف شهرهای کرند و اسلام‌آباد؛
2) محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاکری با پنج تیپ تحت امر، برای تصرف کرمانشاه؛
3) محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با دو تیپ تحت امر، برای تصرف همدان؛
4) محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با دو تیپ تحت امر، برای تصرف قزوین؛
5) محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشم چی با 13‌تیپ تحت امر، برای تصرف تهران. (سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، ج‌3 ص 319)

حمایت لجستیکی رژیم بعث از عملیات مجاهدین
ارتش عراق که در عملیات فروغ جاویدان، نیروهای مجاهدین خلق را به انواع تجهیزات مختلف از جمله تانک، نفربر، خمپاره‌انداز، تیربار، توپ‌122 و 106‌میلیمتری، و کامیون و خودرو مجهز کرده بود، ضمن اجرای آتش سنگین توپخانه‌ای و بی‌سابقه، همزمان با پیشروی نیروهای مجاهدین در خاک ایران، در راستای ممانعت از عملیات هوایی ایران علیه قوای مجاهدین، با هواپیماهای جنگی خود پایگاه‌های هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ دو سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را مورد بمباران قرار داد. (درودیان محمد، پایان جنگ، ج‌5، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران، 1378، صص 187 – 185)

غروب رؤیا
نهایت اینکه سازمان مجاهدین خلق براساس تحلیل و برداشت خود و با مغتنم‌دانستن فرصت پیش آمده، در تاریخ 3مرداد1367 عملیات خود موسوم به فروغ جاویدان را آغاز کرد. سازمان نیروهای خود با تجهیز 25‌تیپ رزمی به استعداد 160 تا 180‌نفر را وارد خاک ایران کرد. تصرف شهرهای بزرگی همانند کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران جزء اهداف عملیات مذکور به‌شمار می‌آمد. عملیاتی که برخلاف آنچه پیش‌بینی و برنامه‌ریزی کرده بودند این عملیات به کمینگاهی برای مجاهدین تبدیل شد و رویای رجوی و یارانش برای فتح تهران و برندازی نظام را برای همیشه در دل تاریخ دفن کرد.

محمدرضا سرابندی پژوهشگر
بنیاد هابیلیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا