گردهمایی میاندوآب و بازار شام مجاهدین

در تاریخ هفتم مرداد 99 سایت موسوم به ایران افشاگر وابسته به سازمان مجاهدین با تهیه ویدئویی با عنوان «نمایش وزارت اطلاعات در آذربایجان غربی» پای نقد گردهمایی تعدادی از خانواده های ساکن در جنوب استان آذربایجان غربی در شهر میاندوآب نشست.

حال باید پرسید گردهمایی میاندوآب که از نظر مجاهدین تعدادشان به شمار انگشتان دست هم نمی رسد و در شهری کوچک از یک استان مرزی برگزار شده چرا باید اینقدر برای این گروه بدنام تروریستی فشار آورده باشد که آنان مجبور شوند علیه خانواده های اعضای خود و جداشدگان زبان به فحاشی و ناسزا بگشایند و پاچه آنان را بگیرند؟
فریب کاری، دروغگویی و وقاحت و دریدگی از خصوصیات بارز سران بدنام فرقه مجاهدین است.
باید گفت آنچه که در گردهمایی میاندوآب اتفاق افتاد و پیشتر در امضای طومار اینترنتی ، یک پیام بیشتر نداشت و آن اینکه خانواده ها از دولت آلبانی مصرانه می خواهند تا شرایط ارتباط و دیدار آنان با عزیزانشان در اردوگاه این گروه در آلبانی را فراهم کند. ولی سران فرقه به هر رذالتی تن می دهند تا زیر بار این خواسته بر حق و مشروع نروند لذا سعی می کنند ذهن مخاطبان را با موضوعات حاشیه ای مشغول و از موضوع اصلی منحرف کنند.
گردهمایی میاندوآب هم مستثنی از این قاعده کلی حاکم بر روابط و مناسبات فرقه رجوی نیست. آنان احتیاج به دلیل و مدرک ندارند زیرا اصل بر ایراد است – خواه مستند و خواه غیر مستند. خواه با ربط خواه بی ربط. هدف صرفا ترور شخصیت و پروپاگاندای بی خاصیت هوچی گری است.
1 – اولین درد سران مجاهدین این است چرا باید خانواده ها در گردهمایی شان سالگرد 7 تیر سال 1360 را نیز گرامی بدارند و تنفر خود از جنایتی که آنان در یک عملیات انفجاری علیه تعدادی از مسئولین کشوری مرتکب شدند را ابراز کنند.
آنان انتظار داشتند خانواده ها با هر جنایتی که توسط این گروه تروریستی در طی بیش از چهل سال گذشته در ایران انجام شده همراه شوند.
وقتی صدام حسین ولی نعمت مجاهدین در عراق سقوط کرد، کنترل های تشکیلاتی مجاهدین تا حدود زیادی بر روی اعضای سازمان شل شد. سران مجاهدین مجبور شدند خانواده ها را در داخل قرارگاه اشرف برای دیدار با عزیزانشان پذیرا شوند. ولی وقتی دیدند خانواده ها صدام حسین را دشمن مردم ایران و سران مجاهدین را مسئول تمامی دربدری و آوارگی فرزندانشان می دانند به آنان به چشم خائن و جنایتکار نگاه می کنند با این سوال مواجه می شوند که شما در خاک عراق و دشمن مردم ایران چه می کنید، درب قرارگاه اشرف را به روی خانواده ها بستند.
تا جائیکه سران مجاهدین از خانواده ها تحت عنوان «فتنه» یاد کرده و مانع دیدار اعضای سازمان با خانواده هایشان شدند. ایجاد تنفر در اعضای سازمان نسبت به خانواده هایشان تا آنجا پیش رفت که سازمان اعضاء را مجبور کرد حتی بسوی خانواده هایشان سنگ پرتاب کرده و سر و صورت پدران و مادران سالخورده شان را زخمی کنند که نظیر آن در هیچ کجای دنیا دیده نشده است.
2 – در ادامه اما تهیه کننده گزارش به این بخش از حرفهای مسئول انجمن نجات استان که گفته است: «از مجاهدین مشتی انسانهای بیمار و سالخورده در بیابانهای آلبانی باقی مانده است؟» خورده گرفته، بلافاصله با تمسخر میگوید وی به جغرافیای آلبانی هم که کشوری خوش آب و هواست اشراف ندارد.
باید گفت گردانندگان شو تلویزیونی مجاهدین علیرغم ادعاهایشان و بزک کردن ظاهر خود در محتوا بی سواد محسوب می شوند. و اغلب شان مدرکی در حد دیپلم دارند.
منظور مسئول انجمن نجات استان از بکارگری لفظ «بیابانهای آلبانی» یک استعاره است یعنی یک روش در فن بیان است به معنای بکاربردن یک واژه، عبارت، یا جمله بجای چیز دیگری براساس شباهت بین آنهاست. یعنی شباهت بین اردوگاه اشرف در عراق و اردوگاه اشرف در کشور آلبانی است که البته با جغراقیای بیرونشان تفاوت های فاحشی دارند.
بنابراین حتی اگر آنان در بهترین کشور اروپایی هم باشند سهم اعضای نگون بخت صرفا یک اردوگاه با حصارهای بلند و با کنترل های فرقه ای و آسایشگاه های جمعی و کارهای اجباری روزانه است.
3 – اما سوزش واقعی گردانندگان واقعی مجاهدین از بیانیه گردهمایی میاندواب آنجایی است که خانواده ها هیچ ارزشی به ادعاهای خنده دار این گروه تحت عنوان آلترناتیو قائل نیستند. آنان علاوه بر اینکه خواهان دیدار و ملاقات با فرزندانشان در اردوگاه این گروه در آلبانی هستند، دنبال استرداد و محاکمه سران خائن و تروریست این گروه همانند عبدالمالک ریگی و روح الله زم نیز هستند که چنین وضعیت فلاکت باری را در حق عزیزانشان رقم زده اند. تا در جایگاه متهم به جنایات چندین ساله شان پاسخ دهند.
4 – ایراد بعدی که توسط مجاهدین به بیانیه گردهمایی میاندواب گرفته شده این است که چرا گفته شده سهم استان اذربایجان غربی از امضای طومار اینترنتی و درخواست ویزا توسط خانواده ها از دولت آلبانی 500 امضاست. این نوع بیان و استدلال مجاهدین شبیه به کسی است که می گوید خدا در قرآن گفته نماز نخوانید ولی ادامه نمی دهد خدا گفته وقتی مست هستید نماز نخوانید.
این شیطنت مجاهدین هم دقیقا مصداق همین استدلال است. که صرفا بخشی از بند اول بیانیه را دستاویز قرار داده است.
سران مجاهدین بخوبی می دانند که 500 امضا مربوط به خانواده ها، فامیل و حامیان داخلی و بین المللی آنان است. همچنانکه در مورد 11250 امضا هم همین است. ولی راستی چرا مجاهدین این بند از بیانیه گردهمایی میاندوآب را کامل نخواندند؟ پاسخ مشخص است چونکه باید با زبان اشهدشان به بیش از 11000 امضا اقرار می کردند.
ولی سوزن آنان همچنان روی عدد 8000 گیر کرده است.
ضمن اینکه ما هرچه تلاش کردیم رابطه ای بین تعداد امضاهای طومار اینترنتی و تعداد شرکت کنندگان گردهمایی میاندواب که مجاهدین ادعا می کنند باید همخوانی داشته باشد پیدا نکردیم. یعنی باید در گردهمایی هم 500 نفر شرکت می کرد؟
5 – اما در ورای همه اینها آنچه که دردناک است نخ زرد و ادامه دار فحاشی و قرار دادن اعضا در مقابل خانواده هایشان و اجبار آنان به توهین است که حاکی از اوج استثمار روحی و فکری اعضا از یک سو و ماهیت بغایت فرقه ای مجاهدین از سوی دیگر است.
حال اگر همین بهمن محمدنژاد و عبدالله مقدسی مجبور به توهین به خانواده هایشان در نمایش تلویزیونی شما می شوند در فردایی که از سازمان تروریستی شما جدا شوند متهم به مزدوری برای وزرات اطلاعات خواهند شد. آیا این مضحک و خنده دار نیست؟
راستی کسی که بیش از سه دهه خانواده اش را ندیده چه عاملی او را مجبور می کند تا در اولین حضورش در فضای مجازی اینچنین به خانواده اش توهین کند؟ این نیروی شیطانی چیست که بر تن و جان آنان نفوذ کرده است؟
شما ادعای سی هزار تماس در گردهمایی تان را دارید. چرا حتی یکی از این تماس ها برای اعضای سازمان با خانواده هایشان بدون هرگونه حاشیه سازی اختصاص داده نمی شود؟
البته علت روشن است. تعارض و ساختن دشمن خارجی در ذهن اعضا و ترساندن آنان از انسانهای بیرون از حصارهای مجاهدین بازهم از ویژگیهای گروههای فرقه ای در جهان است. تا اعضا در بند این فرقه بمانند.
6 – باید گفت جنایت مجاهدین صرفا به این محدود نمی شود که تنها روح و جسم اعضای سازمان را به بند کشیده است. بلکه به انحاء مختلف در مرگ سایر اعضای خانواده آنان نیز غیر مستقیم دست داشته است.
اگر امروز آقای عبدالله مقدسی در مقابل دوربین به خانواده خود توهین می کند، هرچند دردناک است ولی مسلما خواست قلبی او نیست، بلکه عملکرد همان شخصیت کاذبی است که در درون فرقه مجاهدین طی سالیان دراز در او شکل گرفته است. این تجربه تمامی کسانی است که روزی تصمیم گرفتند از آنها جدا شوند.
قضیه آنجا دردناک تر هم می شود که بدانیم در سال ۱۳۹۰ مرحوم شهریار مقدسی برادر عبدالله مقدسی اسیر در قرارگاه اشرف در حال درمان در کشور رومانی بود. وی برای تکمیل درمان خود نیاز شدید به خون برادرش عبدالله مقدسی داشت.
اما با وجود نامه نگاری محترم مقدسی خواهر عبدالله مقدسی برای استمداد از برادرش، رجوی مانع از خروج عبداله مقدسی از قرارگاه اشرف برای انجام آزمایش های لازم شد.
در نتیجه تلاش های خانواده مقدسی به جایی نرسید و نهایتا شهریار مقدسی در اثر پیشرفت بیماری و نرسیدن کمک های خواسته شده دار فانی را وداع گفت و رجوی اینبار هم مرتکب جنایت دیگری در حق خانواده ها گردید.
اما در ورای همه اینها و گردهمایی میاندوآب چیزی که بیشتر مایه خنده مخاطبان و ننگ سران فرقه و البته بازهم دردناک است ؛ رنگ کردن موهای سفید اعضاء ، پوشاندن کت و شلوار و زدن کراوات به آنان در نمایش های مسخره تلویزیونی و قرار دادن مطالب کلیشه ای در مقابل آنان برای تکرار بخشی از صحنه سازی های دردآور و مشمئز کننده برای کسب وجه سیاسی ، اجتماعی و مشروعیتی است که سالهاست سران مجاهدین آنرا از دست داده است.
نویسنده: سعید پارسا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا