داستان فریب خوردگان بیگناهی که از اسارتی موقت به اسارتی دائمی رفتند

داستان اسیران جنگ!

آقای بهزاد صفاری، از کوردلان مزدور رجوی، که توان فرماندهی یک دسته ی کوچک نظامی را نداشت و من از نزدیک دست و پا چلفتی او را دیدم..

بهزاد، زمانی که به کارهای نظامی وارد شد، خیلی زود از این کار بدلیل راحت طلبی هایش کنار گذاشته شد و به کارهای غیرنظامی ارجاع شد ، چرا که او تمایلات رفاه طلبانه ای داشت که در بسترهای غیرنظامی ، بیشتر زمینه داشت!

به هرحال، مقصود از نوشتن این یادداشت پرداختن به نقاط ضعف افراد نیست ، بلکه علم کردن یک فرد غیرمتخصص عافبت طلب، بعنوان مشاور حقوقی! است که با اصول عقلانی منافات داشت و لازم به توضیح مختصری در این مورد بود.

داستان اسرای جنگی در سازمان ، یک داستان طولانی است که پرداختن به جزئیات آن در حوصله ی بحث ما نیسـت.

مسعود رجوی در کشاکش بحران های لاعلاج در تشکیلات، دست به یک موج سواری دیگر زد و از شرایط نامساعد و سخت اردوگاههای اسرای جنگی در عراق ، به قصد سوءاستفاده ی کامل، در آن زمان بهره برداری کرد وبرخی مزدوران شناخته شده ی خود را که در شعبده بازی ، از دجالیت خاصی برخوردار بودند ، وارد این صحنه نمود. مهدی ابریشمچی که پس از تقدیم همسرخودش مریم به مسعود رجوی و دچار بحران هویت هم بود، بهترین گزینه برای این امر بود!

اسرای جنگی هم که در اردوگاههای عراق ، از گرسنگی و گرما و اسارت به تنگ آمده بودند، بهترین گزینه برای این سوءاستفاده بودند! اغلب اسرای پیوسته به سازمان را با وعده ی شرایط بهتر، اعزام به کشورهای خارج، نجات از اردوگاه اسرای جنگی، بردن به جمع هموطنان ! و … فریب داده و به اردوگاههای سازمان آوردند! بتدریج این عده که بالغ بر 2500 نفر می شدند، وارد مناسبات سازمان شدند!

خیلی زود اکثر این اسراء پی به ماهیت ضدانسانی و فریبکاری های سازمان بردند و در اولین فرصت مبادله، بیشتر از 1500 نفر عطای رجوی را به لقای شیطانی او بخشیدند و راه میهن را در پیش گرفتند!

هرگز آقای بهزاد صفاری به این آمار و ارقام نمی پردازد چرا که دست سازمان رو می شود .ایشان نگفت که مدینه ی فاضله ی رجوی چه داشت که همه را فراری کرد! اکنون شاید 300-200 نفر از این اسراء بیشتر در سازمان نماندند؟!

چرا 90% این اسیران جنگی ، سازمان را ترک کردند؟
اکنون نیز همه این بازیها برای نگه داشتن آن 10% الباقی است!

اسرای جنگی

اما مثل روز روشن است که این تعداد نیز در روند جداشدن مستمر از سازمان استبدادی رجوی می باشند. چرا که در آلبانی نیز اسرای سابق جنگ ایران و عراق، به فرار و جداشدن از سازمان ادامه دادند! اکنون سازمان با به صحنه آوردن چند تن از این جداشدگان قصد دارد با این نمایشات آنها را وادار به گفتن جملاتی بر ضد ایران نماید. تا همین امر موجبات ماندگار شدن آنها در تشکیلات گردد، چرا که عنوان خواهند کرد که با این موضع گیری های شما علیه رژیم، دیگر اگر هم یک درصد احتمال داشت به ایران بروید و در امان بمانید، اکنون اگر پایتان به ایران برسد، رژیم شما را حتما اعدام خواهد کرد!!!
وضعیت اسفناک سازمان در باتلاق آلبانی ، می رود تا مریم رجوی را بیشتر از قبل با موج فرارها و جدائی ها ، تنها و تنهاتر کند. او نیز در وحشت از این جدائی ها ، مجبور شده به قول خود ابتدا سراغ حلقات ضعیف در تشکیلات که انتخاب های اجباری داشتند و بین وضعیت های بد وبدتر ، بد! را انتخاب کردند، رفته و آنان را به رویاروئی با رژیم بکشاند ، به این امید واهی که شاید، چند صباحی بیشتر آنان را در تشکیلات حفظ کرده و از منافع حضور آنان در زندان مانز، بهره ی بیشتری ببرد!
رجوی ها باید بدانند که اسیران جنگ پیوسته به سازمان، آنزمان رجوی را انتخاب نکردند، بلکه برای امکانات بیشتر و شرایط بهتر از اردوگاههای صدام حسین به سازمان آمدند، غافل از اینکه از اسارتی موقت به اسارتی دائمی منتقل شدند!
سران سرکوبگر و فرقه ای سازمان اگر این دوستان ما را، انسان های آزادی فرض می کنند، بجای این لجن پراکنی ها، اجازه بدهند این اعضاء با خانواده های خود ، پدران و مادران پیر خود ، یک تماس تلفنی برقرار کنند! یا اجازه یک ملاقات ساده و خانوادگی را بدهند! اما ماهیت ضدانسانی رهبران این سازمان، هرگز کمترین حقوق انسانی این اسیران را برسمیت نمی شناسد!
رجوی ها بهتر از من و ما می دانند که نه تنها این اسرای جنگی ، بلکه سایر اسرای فرقه ی رجوی هم ، برای همیشه اسیر باقی نخواهند ماند. دور نیست که همین اسرای کشانده شده به مصاحبه های فرمایشی و اجباری ! جزو کسانی خواهند بود که بساط رجوی را در آلبانی ، جمع خواهند کرد . . .
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا