تحلیلی بر تعاملات فرقه رجوی با دولت جدید آمریکا

این روزها افکار عمومی جهان به شدت معطوف به نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تحلیل های مرتبط با آن گردیده است.

از جهاتی این انتخابات اخیر، خاص، تاریخی و بی سابقه است و برای پژوهشگران آشنا به مسائل بین المللی و نظام سیاسی آمریکا بابی وسیع برای ارائه تحلیل و مباحثه فراهم است. در اینجا قصد تحلیل رویکردهای دولت آتی آمریکا و نتایج احتمالی انتخابات بر روابط ایران و آمریکا یا مسائل مشابه ندارم. اما حال که جو بایدن به عنوان پیروز قطعی انتخابات معرفی گردید بی مناسبت ندانستم اندر تعاملات فرقه رجوی با دولت ترامپ و تعاملات احتمالی آن با دولت بایدن چندسطری معروض بدارم.

شخصا این روزها در کنار بررسی نتایج اعلامی، عمده تمرکز خود را (البته عمدتا در حد دسترسی به رسانه های دیداری، شبکه های اجتماعی و بویژه تلگرام) بر کنشهای جریانات اپوزیسیونی خارج از کشور (به ویژه فرقه رجوی) و تحلیل ها و تقلاهای آنان در حمایت از ریاست جمهوری ترامپ گذاشتم و به واقع بیش از هرزمانی به منفعت طلبی، سطحی نگری، فقدان پرنسیب و اخلاق سیاسی، حماقت و وقاحت این جریانات پی بردم. به واقع اینگونه می توان گفت که سعادتمند آن حکومتی که جریان اپوزیسیون مطرحش این ابلهان پنج ستاره اند و در مقابل بیچاره آن ملتی که قرار باشد اینان جایگزین حکومتش شوند.

بایدن و ترامپ - انتخابات امریکا

پیشتر درباره تعاملات فرقه رجوی با احزاب و چهره های سیاسی در آمریکا نگاشته ام و بر این عقیده ام که هر دو جناح سیاسی دمکرات و جمهوری خواه کمابیش در روند تقابل سیاسی خود با ایران، با این گروه تعامل داشته اند. چنانکه فی المثل گرچه فرقه رجوی در سال ۱۹۹۷ در دولت بیل کلینتون دمکرات به لیست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا افزوده شد اما در نهایت در سال ۲۰۱۲ در دولت اوبامای دمکرات و دوران تصدی وزارت خارجه هیلاری کلینتون از لیست خارج شد. به همین صورت سیاستمداران و لابیست های مطرحی از هر دو حزب با تشکیلات رجوی مرتبط بوده و در رسانه های آمریکایی نیز به این موضوع پرداخته شده است.

اما موضع فرقه رجوی در باب نتایج انتخابات آمریکا چه بود؟ و تعاملات این فرقه با دولت آتی آمریکا چگونه خواهد بود؟!

در پاسخ باید یک واقعیت مهم را مدنظر قرار داد و آن این است که در طول همه این سالها افراد و چهره های بسیار مطرح تر و تاثیرگذارتری از حزب جمهوری خواه (در مقایسه با دمکراتها) به ارتباط گستره و حمایت آشکار از فرقه رجوی (تا حد معرفی آن به عنوان آلترناتیو نظام حاکم بر ایران) متمایل بوده اند. چهره هایی همچون جان مک کین کهنه سربازی که همواره به جنگ طلبی و اتخاذ مواضع تند علیه ایران شهره بود و سابقه سه دهه سناتوری ایالات آریزونا داشت (و البته پس از مرگ وی در ۲۰۱۸ یک حامی جدی فرقه رجوی معدوم گردید.

جالب آنکه در همین انتخابات اخیر بشکل معناداری کرسی سنای وی به یک سیاستمدار دمکرات اختصاص یافت)، بعلاوه نیوکان هایی همچون مایک پمپئو (وزیر خارجه ترامپ)، جان بولتون (یک جنگ طلب تمام عیار و مشاور سابق امنیت ملی ترامپ که هم اینک در تضاد جدی با وی است)، رودی جولیانی (وکیل شخصی ترامپ که بنوعی می توان وی را همه کاره و تدوین کننده سیاستهای دولت ترامپ دانست) دارای ارتباطات عمیق و گسترده ای با فرقه رجوی بوده و بنابر اذعان ژورنالهای مطرح آمریکایی این افراد مبالغ کلانی برای حضور در میتینگ ها و اعلام حمایت از رفقه دریافت کرده اند.

شاید در تاریخ سیاست کمتر موردی یافت شود که سران رده بالای یک دولت (البته منهای جان مک کین که سناتور بود و در کابینه ترامپ نبود) حتی با وجود رویکرد تقابلی با دولت دیگر، این چنین بی پروا از گروهی اپوزیسیونی که صرفنظر از تاریخچه سیاه و ضدبشری اش، هیچ محبوبیت مردمی نیز در میان مردم خود ندارد حمایت کند.

نکته جالب تمامی گروههای اپوزیسیونی دخیل بستن به ترامپ و طلب پیروزی برای وی بر این مبنا که ترامپ دشمن دشمن است و در مسیر حذف نظام حاکم در ایران بر می دارد بود و حیرت این کمترین از سطح تحلیل و عمق استدلال و ژرف اندیشی مدعیان علوم سیاسی و روابط بین الملل را شدیدا برانگیخت. طلب دفاع از حقوق بشر از کسی که آن قوانین محدودکننده در زمینه اعطای ویزا به مسلمانان را تدوین می کند و رویکرد زن ستیز، نژادپرستانه و به شدت غیرانسانی اش را بارها به صراحت ابراز داشته و به یکباره در موضوعاتی مثل تعامل با کره شمالی تغییر موضع می دهد بخشی از این تقلاهای مضحک این جریانات مدعی حقوق بشر و آزادی است.
جالب است که با وجود اینکه شاید فرقه رجوی بیش از هر جریان اپوزیسیونی دیگری از کناررفتن ترامپ از قدرت آسیب می بیند اما با وجود همه حمایتهایی که به انحای مختلف از وی در رسانه های خود به عمل آوردند به نظر می رسید که کاملا هدفمندانه سعی در متعادل تر نگه داشتن مواضع خود در این موضوع داشتند. برعکس جریانات دیگر که با شدت و حدت بر موضوع تقلب و انعکاس ادعاهای ترامپ و تیم وی و تحلیل های آبکی مبتنی برآن متمرکز بودند، رسانه های فرقه بیشتر صرفا بر انعکاس اخبارهای تقلب بدون ذوق زدگی با امید واهی اهتمام داشتند که بنظر می رسد بخشی از آن به دلیل آگاهی از وضعیت ترامپ در انتخابات بوده است.

به هرحال جریان رجوی ضمن آنکه به وضوح از، از دست رفتن یکی از حامیان استثنایی خود مطلع است و این امر به وضوح از فعالیت های رسانه ای آن قابل استنباط، اما به نظر می رسد که سعی داشته و دارد که پیشاپیش به امکان بالقوه تعامل با دولت آتی آمریکا نیز خدشه ای وارد نیاورد.

اینکه تعاملات فرقه با دولت بایدن درچه سطحی و تا چه حد امکانپذیر است؟ تقریبا می توان با قاطعیت گفت که محال است آن سطح ارتباط مقامات رده بالای آمریکایی در دولت ترامپ در دولت بایدن -یا حتی هیچ دولت دیگری- تکرار شود. در وهله اول دولت ترامپ و مقامات موثر آن به صراحت یا در عمل مقولاتی همچون حقوق بشر، قواعد بین المللی، جامعه جهانی، محیط زیست بشر و … را به چالش کشیده و این دستاوردهای مهم بشری را به سخره گرفتند. از این منظر قطعا بایدن همچنان که اظهار داشته رویه متفاوتی در پیش خواهد گرفت. علاوه براین، به احتمال قریب به یقین بایدن و مقامات منصوبش آشنایی بیشتری با فضای سیاسی ایران و اهمیت، نقش، جایگاه و تاریخچه گروهی همچون سازمان مجاهدین خلق و بی اعتباری آن نزد مردم ایران خواهند داشت یا دستکم در تصمیمات سیاسی خود -حتی برای حفظ پرستیژ حقوق بشری خود- به این مقولات توجه بیشتری خواهند نمود.

لذا به طور حتم ضمن اذعان به این حقیقت که دولتها در رقابتهای سیاسی خود عموما درصدد استفاده از گروههای اپوزیسیونی باهر سابقه ای هستند (در واقع عموما دولتها بدنیال کسب نتیجه منصرف از ارزشها و شعائر اعلام شده هستند) اما به هرحال سوابق تیره و بدنامی فرقه به خاطر جنایات ارتکابی و جایگاه مردمی به شدت ضعیف آن در زمره عواملی هستند که به نظر اینجانب سبب می شوند ارتباط نزدیک این فرقه با سران دولت ترامپ به امری تاریخی مبدل گشته و در دولت بایدن تکرار نشود.

پی نوشت ها:
واقعیت این است که بین دولتهای آمریکا از منظر استراتژی (اهداف بلندمدت) تفاوت چندانی نیست و عموما در یک چارچوب خاص حرکت می کنند. تفاوت در تاکتیک ها و کاربست امکانات و گزینه ها در کوتاه مدت و مقاطع است.
ترامپ -به عنوان رییس جمهور یک ابرقدرت- فارغ از اقدامات غیر معمول و فرا قانونی خود در بسیاری موضوعات از جمله در خروج از برجام، لطمات بسیار بزرگی به حقوق بین الملل و دستاوردهای عظیم بشر برای قانونمند ساختن تعاملات جهانی و حفظ صلح و امنیت بین المللی طی چندین دهه تلاش زد. از این جهت لازم می دانم به صراحت خوشحالی خود را از کنار رفتن وی اعلام دارم.

جو بایدن همچون سلف خود اوباما زبانی دیپلماتیک دارد و این بدین معناست که در ایجاد اجماع جهانی بسیار توانمندتر از ترامپ است. مضافا آنکه عقب نشینی وی از اقدامات افراط گرایانه ترامپ نیز هشیارانه و با هدف کسب امتیازات است. مثلا در موضوعاتی همچون رویکرد وی نسبت به برجام، تصور بازگشت یکباره و غیرمشروط وی بسیار مهمل و ساده انگارانه است. لذا در برابر دولتی متفاوت با ترامپ، رویکرد دیپلماتیک منسجم و قوی و یک نقشه راه تدوین شده ضروری است.
یادداشت از: دکتر نواب محمدی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا