بازتاب سفر هیات انجمن نجات به فرانسه

مصاحبه آقای علی مرادی از اعضای انجمن نجات با لور دو شارت که در سایت20minutes.fr منتشر شده است.

” دیگر حتی جرأت فکرکردن را هم نداشتیم ”

علی مرادی، ایرانی 47 ساله ای است که به مدت 15 سال در سازمان مجاهدین بو ده است. از تجربیات تلخ خود در این سازمان می گوید.

چطور شد که به این سازمان ملحق شدید؟

نه سال تمام در زندان های صدام به سر بردم. تصورش را هم نمی توانید بکنید که چه بر سرم آوردند. من با درجه گروهبانی در جنگ ایران و عراق انجام وظیفه می کردم که به اسارت نیروهای عراقی در آمدم. مجاهدین شبکه ای تلویزیونی داشتند که برنامه هایش در زندان پخش می شد. مرتب در گوشم می خواندند که اگر به ما ملحق شوی، ظرف دو ماه تو را به اروپا می فرستیم. جنگ تمام شده بود اما دوران اسارت من به پایان نرسیده بود. این بود که بالاخره تسلیم شدم. با توجه به این که شرایط زندگی در زندان بسیار دشوار بود، با سر و جان نزدشان رفتم.

بنابراین با میل قلبی به عضویت سازمان در آمدید…

بله اما به محض این که وارد قرارگاه اشرف واقع در 5 کیلومتری بغداد شدم ، تمام تبلیغاتشان دروغ از آب در آمد. پرچم آزادی را به دست گرفته بودند و بر علیه آزادی قیام می کردند، اما خودشان حقوق بشر را پایمال می کردند.

می گفتند بیرون از قرارگاه مردم از گرسنگی و اعتیاد می میرند. مردم را دار می زنند و سرشان را به درخت ها می بندند. هر کسی هم تلاش می کرد از سازمان جدا شود و فرار کند، در صورت دستگیری به زندان ابوغریب تحویل می شد. زندگی در آن جا شیطانی است.

برنامه ی روزمره تان چه بود؟

از ساعت 5 تا 22 مشغول تمرینات فیزیکی بودیم ؛ برای هر دقیقه از عمران بدون مشورت ما برنامه ای ترتیب داده بودند. یا در حال تمرینات نظامی بودیم یا انجام عملیات شناسایی و گشت زنی در مرز ایران. به قدری این کارها مافوق توانمان بود که تمام انرژی ما را می گرفت و دیگر حتی توان فکر کردن هم نداشتیم. من برای این که به آن دوران فکر نکنم، به مطالعه روی آ ورده ام.

با سایر مجاهدین چه ارتباطی داشتید؟

باصطلاح با هم دوست بودیم اما حتی اجازه نداشتیم با هم صحبت کنیم، گزارش رفتارمان به سرعت به مقامات بالا می رسید، سیستم سازمان بسیار پلیسی بود.

چرا برای فرار کردن پانزده سال صبرکردید؟

ملاقاتی که با خانواده ام داشتم همه چیز را عوض کرد و. بعد از سقوط صدام حسین برادرانم توانستند برای ملاقاتم به عراق بیایند. برایم عکس و مقداری سوغاتی آوردند و گفتند زندگی بیرون از این جا، فرق می کند.

رفته ر فته روحیه ام فرق کرد. سال گذشته امریکایی ها قرارگاه را به محاصره در آوردند و من از فرصت استفاده کردم و فرار کردم. 

مصاحبه ای از لور دو شارت

انجمن نجات تهران

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا