پدری دیگر در انتظار ارتباط با فرزند از دنیا رفت

درگذشت حاج محمدرضا ندایی پدر فریدون ندایی

با کمال تأسف و تألم دریافتیم که مرحوم حاج محمدرضا ندایی در شب پنجشنبه 2 اردیبهشت 1400 بعد از تحمل درد و رنج طولانی بیماری دار فانی را وداع گفت و در روز جمعه به دلیل محدودیت های کرونایی فقط با حضور اعضای خانواده در آرامستان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

پدر فریدون ندایی

فریدون ندایی که اکنون در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی گرفتار می باشد در سال 1358 در ایران به خدمت سربازی رفت و در سال 1359 در جبهه دفاع از میهن به اسارت نیروهای عراقی درآمد. او 8 سال در اسارت در اردوگاه های عراق بود. در سال 1367 آتش بس بین دو کشور ایران و عراق برقرار شد اما دولت عراق از بازگرداندن اسرای جنگی خودداری نمود. یک سال بعد یعنی در سال 1368 شرایط را در اردوگاه اسرا به شدت وخیم کردند و سپس مجاهدین خلق وارد شده و با اسرا صحبت نمودند و عده ای را با وعده اعزام به اروپا به پادگان اشرف بردند، غافل از این که آنان در این اردوگاه اسارت را به نوع بدتری تجربه می کنند.

خانم رقیه فرازیان فرد کهن مادر فریدون ندایی در نامه ای به ادی راما نخست وزیر آلبانی در اواخر شهریور سال 1399 نوشت:
“پدر فریدون مدت هاست که در بستر بیماری است و شرایط خوبی ندارد. او فقط آرزوی تماس تلفنی فرزندش را دارد و هر روز سراغ فریدون را از من می گیرد اما من جوابی ندارم تا به او بدهم. از شما تقاضا دارم به عنوان یک اقدام بشردوستانه موانع ارتباط با فرزندم را رفع کنید.”

نامه مادر دردمند فریدون ندایی به نخست وزیر آلبانی

این چندمین نامه خانواده ندایی به مقامات بین المللی و آلبانیایی جهت درخواست ارتباط با فریدون ندایی طی سالهای اخیر بود که تمامی آن ها بی پاسخ ماند و فرقه ضد خانواده رجوی هم توجهی به این خواسته ها نکرد تا نهایتاً پدر بعد از سال ها فراق در انتظار ارتباط با فرزند بدرود حیات گفت.

انجمن نجات از خداوند متعال برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان خصوصاً خانم ندایی صبر جمیل طلب می نماید.

منبع

2 نظر

  1. روح و روان پدر بدرود یافته شاد…
    خدا به همسر و فرزندانش صبر وشکیبایی بدهد..
    همین ۱۹ اسفند گذشته در خلال شعبه ۵ دادگاه تهران بود که با مادر دردمند و چشم براه فریدون اسیر آشنا شدم و از من سراغ دلندش را گرفت..
    مابعد شرح خاطراتی از فریدون ندایی و اینکه امیدوار باشد به آمدنش به آغوش خانواده…
    مادر با چشمانی اشکبار گفت” ایکاش زودتر بیاید و پدر بیمار و چشم انتظارش را ببیند…وگرنه می ترسم دیر بشود..
    با آرزوی رهایی فریدون ندایی و بازگشتش به آغوش مهربانانه مادر دردمند و مصیبت دیده..
    آمین یا رب العالمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا