مجاهدین از نگاه حزب کمونیست کارگری

یکی از رهبران حزب کمونیست کارگری ایران در یک اظهار نظر تحلیلی به نقش مجاهدین در جامعه ایران و میزان مقبولیت آنها از طرف مردم ایران پرداخته و اظهار میدارد :

“علی رغم سالیان فعالیت در نقش و جایگاه اپوزسیون تا کنون نتوانسته اند هیچ جایگاه و پایگاهی در میان مردم ایران ایجاد نمایند و هیچ مقبولیتی در ایران ندارند.”

سعید شاهسوندی عضو و از مسئولین سابق تشکیلات رجوی نیز در مصاحبه ای با شبکه خبری بی بی سی تقریبا همین دیدگاه را از قول و نظر خودش بیان نموده است .

اینجانب نگارنده که خود سالیان از وابستگان تشکیلات گروههای چپ مارکسیست بوده و علیرغم اینکه 15 سال بعنوان عضو ناظر و رزمنده عادی در داخل تشکیلات مجاهدین بوده ام همواره به این سبک فعالیت آنان انتقاد نموده و گاهی مراتب را به اطلاع سازمان چریکهای فدایی خلق ( مهدی سامع ) رسانده ام .

در ادامه مروری تحلیلی بر صحت و سقم ادعاهای رهبر حزب کمونیست کارگری و سعید شاهسوندی خواهیم داشت. که البته در این مطلب از موضعگیری در مورد شخصیت و تفکر و خط مشی این آقایان صرف نظر مینمایم.

علی مرادی

سوال : چرا و با کدام شاخص میتوان گفت ادعای رهبر حزب کمونیست کارگری و سعید شاهسوندی درست است ؟

سازمان مجاهدین خلق ایران با این نام در قبل و بدو انقلاب با شعارهای ضد امپریالیستی و سرود سرکوچه کمینه مجاهد پرکینه ، آمریکایی بیرون شو خونت روی زمینه ، شعار پیش بسوی جامعه بی طبقه توحیدی و دفاع از دمکراسی و آزادی و حقوق مردم شروع به فعالیت نمود ، اما با سرعت برق و باد از خرداد ماه سال 1360 از این شعار فاصله گرفت و در اولین قدم صف ملت ایران ، دفاع عمومی نیروهای مسلح و حمایت گسترده مردمی علیه صدام را رها و دقیقا به نقطه مقابل یعنی به صفوف ارتش صدام علیه نیروهای مسلح و مردم مدافع میهن پیوست و در گرا دادن به توپخانه و یگان موشکی عراق نقش ستون پنجم و دیدبان توپخانه را ایفا کرد .
در قدم بعدی با شرکت در جبهه های جنگ اقدام به آدم ربایی و دستگیری سربازان و پرسنل حاضر در جبهه نمود و آنها را به ارتش و استخبارات عراق تحویل داد .

به نظر خوانندگان این مطلب تا همینجای این عملکرد و تغییر موضوع، مردم ایران دلایل کافی برای ضدیت و تنفر از مجاهدین را بدست نیاورده اند؟!

آیا عملیاتهایی تحت عنوان چلچراغ، آفتاب و مرصاد با پشتیبانی ارتش صدام و نابود کردن زیرساختهای ایران ، قتل سربازهای مدافع مرزها ، حتی قتل عام مریض ها و مجروحین بیمارستانها در مناطق عملیاتی برای ابراز تنفر مردم ایران ، انزجار و عدم مقبولیت تأیید کننده نظر رهبر حزب کمونیست کارگری ایران و آقای سعید شاهسوندی نیست؟

اما بعد از سرنگونی صدام و خودفروشی آنان به آمریکا و اسرائیل و پادویی برای آل سعود که همواره مسعود و مریم رجوی و نمایندگان آنها در آمریکا و اروپا تقاضای تحریم های ظالمانه مردم ایران ، بمباران سایتهای انرژی هسته ای تاسیسات زیر بنایی را دارند دیگر چنان رهبران این تشکیلات را منفور نموده که حقیقتاً هیچ مقبولیتی در داخل ایران ندارند و خودشان هم این را باوردارند که از هیچ حمایتی از جانب مردم ایران برخوردار نیستند و با ردای بی غیرتی و ضد ملی برای حمایت از خودشان که فقط در فضای مجازی نیروهای خود را از یأس و دلمردگی نجات دهند به دعوت از وزیر خارجه سابق آمریکا (مایک پمپئو) می پردازند و صد البته می دانند که این حرکت خشم مردم ایران را بر می انگیزد. زیرا همین مردک جانی و ضد بشر بود که در دولت ترامپ راه ورود دارو و واکسن را بر مردم ایران مسدود می کرد. همین خوکهای وحشی بودند که پولها و اموال ایران را در کشورهای مختلف بلوکه کردند در حالیکه مردم ایران در زیر شدیدترین تحریم های ظالمانه فقط با غیرت ایرانی خود فشارهای زندگی را تحمل می کردند.

در طی این سالیان نگارنده در جریان نظرات سایر احزاب و سازمانها بوده است و در اکثر اوقات غالب نیروهایی که خود را اپوزیسیون می نامیدند هیچگاه از بمباران ایران و سایتهای هسته ای ، از تحریم های ظالمانه و جنگ علیه ایران حمایت نکردند و اگرچه این امر موجب تأیید سیاستهای آنان نمی باشد اما لااقل یک خط قرمز داشتند که از آمریکا و جنایاتش علیه مردم ایران حمایت نکردند و بنظرم با این دلایل واضح و آشکار حضور واقعی درجامعه ایران و کف خیابان به درستی می توان تنفر و انزجار مردم ایران را نسبت به مجاهدین احساس کرد و هیچ مقبولیتی در ایران ندارند. اگر مایلند بفرمایند امتحان کنند.

علی مرادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا