طلوع و غروب یک زندگی – قسمت بیست و یکم

زنان در حرمسرای رجوی با ترفند «محرمیت ایدئولوژیک»

در قسمت قبلی توضیح دادم که در شهریور ۱۳۷۰ نشست بزرگی در ستاد فرماندهی ارتش رجوی در قرارگاه اشرف در سطح مسئولین برگزار گردید. تا مرحله بعدی «انقلاب ایدئولوژیک» تحت عنوان «محرمیت ایدئولوژیکی» موسوم به «بند ب» را پیش ببرد.
در مقدمه این بند، مریم رجوی بحثی را تحت عنوان «امضای معاصی» مطرح کرد. هدف او این بود که با این بحث ذهن اعضای سازمان را به موضوع اصلی که مد نظرش است، آماده کند.

قسمت بیستم مقاله طلوع و غروب یک زندگی – حمله صدام به کویت، فرار از سقوط و ادامه بند های “انقلاب ایدئولوژیک”

او می گفت مسائل جنسی گناه نیست! گناه این است که شما از رهبر عقیدتی تان قطع باشید. ما دنبال رهبری در آسمانها نمی گردیم. پس در ذهنتان این را جا بدهید که آره مسعود هم ممکن است گناه جنسی داشته باشد!!!
البته در شکل این بحث با موضوع رهبری مسعود و اینکه وی با امام زمان در ارتباط است و هم ردیف امامان معصوم بوده و هرگز اشتباه و گناهی را مرتکب نمی شود منافات داشت و یک شکاف عمیق در بحث رهبری مسعود تلقی می شد ولی مریم رجوی هوشیار تر از این حرفها بود و می دانست که در پس گفتن این جملات چه منظور و خواسته شیطانی دارد که باید اینچنین برای بیان آن زمینه سازی کند.

خاطرات 30 سال اسارت

مریم می گفت شما خودتان را در قبرهایی که برای خودتان ساختید مدفون نموده اید. کمی سنگ قبرتان را کنار بزنید تا نور رهایی در آن بتابد. آن ایدئولوژی آخوندهاست که با برجسته کردن گناهان جنسی، افراد را در قبرها فرو می برند. پس کسی که انقلاب کرده باشد باید انرژی هایش فوران کند.
رجوی با این مقدمه سازی می خواست در گام بعدی بگوید اگر می خواهید انقلابتان تضمین داشته باشد باید هر مردی در ذهنش تصور کند که مسعود بعنوان رهبر عقیدتی اش با زن او هم بستر شده و زنش متعلق به مسعود است و هر زنی هم در ذهنش، خودش را در اختیار مسعود قرار دهد تا راه بازگشت او به شوهرش بسته شود!!!
یعنی مردان باید زنانشان را در حریم رهبری می دیدند تا بار دیگر و پس از طلاق در ذهنشان به آنها رجوع نکنند و زنان نیز باید خودشان را در حریم رهبری ببینند تا آنها هم در ذهنشان مجددا به شوهرانشان رجوع نکنند. بدین ترتیب او میخواست با این مکانیسم راه بازگشت اعضای فرقه به عقب با استفاده از القای گناه نسبت به هرگونه خیانت به مسعود به عنوان رهبر عقیدتی را ببندد.
پس او نیاز داشت که در ذهن اعضای فرقه این را بگنجاند که شماها فرض کنید مسعود گناه جنسی می کند وقتی این تابو را در ذهنتان شکستید آنوقت است که می توانید زنتان را در کنار مسعود ببینید و همسر او بدانید.
بدین ترتیب مریم می خواست اعضای فرقه دیگر حتی در ذهنشان هم به زنانشان رجوع نکنند و آنها را همسر مسعود بدانند و زنان نیز مسعود را شوهر خود دانسته و به شوهران شان به چشم مردان نامحرم نگاه کنند.
با این مکانیسم بود که حرمسرای رجوی، این مردک کوتوله بیمار جنسی شکل گرفت.
رجوی استدلال می کرد به خاطر اینکه انقلاب شما برگشت ناپذیر باشد باید از «کسر رهایی» عبور کنید و زنان خودشان را و مردان همسرانشان را در محرمیت من ببینند.
کسر رهایی که مریم رجوی از آن صحبت می کرد چه بود؟ صورت این کسر امضای نفس بود و مخرج آن کسر امضا خون . یعنی هر «مجاهد» انقلاب کرده باید امضا بدهد که خون او متعلق به مسعود رجوی (به عنوان رهبر عقیدتی اش) است و نفس او یعنی لحظه به لحظه زندگی و کار و تلاشش هم متعلق به مریم رجوی است و این اوج استثمار افسارگسیخته و تمام عیاری بود که خالقش تنها و تنها شخص مسعود رجوی بود.
پس زندگی هر مجاهد به این دلیل که مریم با انقلابش او را زنده نموده است متعلق به مریم می باشد و چنین مجاهدینی باید لحظه به لحظه هر تناقض جنسی که داشته باشند آنرا نوشته و تحویل مسئولینشان بدهند تا هیچ چیزی مانع این نشود که ارتباط آنها با رهبری شان قطع شود و کسر رهایی چنین نقشی را برای اعضای فرقه بازی می کرد.
بدین ترتیب با این بند از آنچه که «انقلاب ایدئولوژیک» نامیده می شد آرزوی دیرینه رجوی برای راه اندازی حرمسرایش محقق گردید تا مریم در نشست های بعدی که خاص زنان بود آنان را به همبستری با رجوی وادار کند.
اعلام شورای رهبری سازمان که نام مستعار حرمسرای رجوی بود در تابستان سال ۱۳۷۲ اتفاق افتاد. رجوی طی نشستی در قرارگاه باقرزاده ۱۲ نفر از زنان سازمان را به عنوان اعضای «شورای رهبری» و ۱۲ نفر نیز به عنوان کاندید شورای رهبری معرفی کرد و از این انتخاب به عنوان «بلوغ ایدئولوژیکی» نام برد. نامی که برای اولین بار به گوش اعضای سازمان می خورد.

البته در آن مقطع کسی نفهمید که منظور رجوی از جمله «بلوغ ایدئولوژیکی» چیست و با آوردن «بند ب» یا همان «محرمیت ایدئولوژیکی» چه هدفی را دنبال می کند. و یا پشت اصطلاح «شورای رهبری» چه گند و کثافتی انبار شده است.

ولی بعدها و با فرار تعدادی از زنان از تشکیلات مجاهدین بویژه خانم بتول سلطانی عضو شورای رهبری و افشاگریهای انجام شده توسط ایشان مشخص شد، تنها کسانی می توانستند عضو این شورا شوند که به همبستری با مسعود رجوی تن می دادند. بنابراین تا مقطع تابستان سال ۱۳۷۲ که تعداد ۱۲ زن به عنوان عضو «شورای رهبری» و ۱۲ نفر هم به عنوان کاندید توسط رجوی معرفی شدند نشان دهنده این بود که رجوی تا آن مقطع به ۱۲ زن نگونبخت تجاوز جنسی کرده و بقیه نیز در نوبت تجاوز بودند تا بعدا رده آنها هم به عضو شورای رهبری ارتفاء یابد.

ادامه دارد.
سایت راه نو

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا