تسلیت سرپرست جنبش مادران چشم انتظار گیلک به مناسبت درگذشت مادر مرندی

ضایعه دردناک کوچ مادر مرندی برای خانواده بزرگ انجمن نجات بسیار تأسف بار بود

باسلام خدمت شما جناب آقای پوراحمد عزیز
برایتان عمر با عزت و عاقبت بخیری آرزومندم که همواره بی منت در کنارمان بوده و هستید.

با دریافت خبر آسمانی شدن مادری مهربان و چشم انتظار، بسیار متاثر و ناراحت شدم و لذا از جانب خود و به نمایندگی از خواهران و مادران دردمند و چشم به راه خانواده های اعضای گرفتار در فرقه تبهکار مجاهدین از استان گیلان، به بازماندگان مرحومه مغفوره بدرود یافته و همچنین به خانواده بزرگ انجمن نجات عرض تسلیت داشته و از خداوند منان برای این مادر دلشکسته بدرود یافته، علو درجات خواستارم.

بنده حقیر و مخلص خدای کریم و مهربان برای شادی روح پرفتوح مادر دردمند و در عین حال مقاوم خانواده بزرگ نجات که زحمات و مجاهدت تحسین برانگیزی را در کارزار جنبش مادران چشم براه در مقابل اسارتگاه اشرف مضمحل شده متحمل شدند و نقش آفرینی داشتند، به رسم وظیفه شرعی و ادای دین و اطاعت از امام صادق علیه السلام ؛ دو رکعت نماز با قرائت سوره های «انّا انزلناه» و«کوثر» تقدیم مادر مرندی دوست داشتنی کردم .

خانواده ها گیلان
خانم شهربانو مرندی مادر خسرو سلیقه دار عضو اسیر رجوی – نشسته سمت چپ

جناب آقای پوراحمد عزیز
همانطور که در جریان هستید من و دیگر اعضای خانواده خودم به اتفاق سایر خواهران و مادران چشم به راه گیلک در شروع آغاز به کار جنابعالی در بهار سال 1385 با این مادر در دفتر انجمن نجات گیلان آشنا شدیم و همچنین در سفرهایی که به عراق داشتیم، در کنار مادر مرندی بودیم و درسهای فراوان ارزشمندی از ایشان فرا گرفتیم.

مرحومه بدرود یافته مومن و بعنوان معلم قرآن مادری مهربان و دلسوز بود که با وجود کهولت سن و درد و رنج و مشقات سفر و دوری راه و فشارهای روحی روانی حاصل از رفتار غیر انسانی و ساختار شکنانه فرقه مجاهدین که جمیعا پشت درب کمپ اشرف داشتیم، این مادر تمام این دردها و رنجها را با خوشرویی به جان می خرید و صبورانه تحمل میکرد و به ما نیز انرژی مثبت میداد .

چونکه مادر عاشق فرزندش بود و با وجود هوای گرم عراق و سر و صدای بلندگوهای رجوی، میکروفون را به دست می‌گرفت و مادرانه با تمام وجودش با فرزندش صحبت میکرد و رهنمود رهایی از چنگال رجویها را میداد.

مادر خسرو سلیقه دار
خانم شهربانو مرندی درحین صدا کردن دلبندش خسرو در مقر اشرف درعراق

ایشان فقط به دنبال گمشده اش خسرو بود ولاغیر.. ولیکن رجویها متاسفانه با آماج تهمت و افترا درصدد کوتاه آمدن مادراز فعالیتهای انسانی و خداپسندانه اش بودند که البته زهی خیال باطل ..

خسروسلیقه دار فرزندی بود که بقول مادر برای ادامه تحصیل به آلمان رفته بود که رجویها از مادر دزدیده بودند و حال از فرسنگها راه دور آمده بود تا فریب خورده اش را از آنها پس بگیرد ولی افسوس و صدافسوس که هربار با دلی شکسته به ایران باز می‌گشت، بدون اینکه فرزندش را دیده و یا صدایش را شنیده باشد .

زنده یاد مرحومه مرندی عاشق پسرش بود چرا که او یک مادر بود از جنس آفتاب و همیشه خاطراتی از دلبندش برایمان بازگو میکرد و دردمندانه اشک می ریخت .

مرحومه خانم سلیقه دار با قدرت و با صلابت و با تمام وجود و با لحن مادرانه اش پشت بلندگو می نشست و با فرزندش که نمی‌دانم صدایش را می شنید یا نه درمورد سالها که درکنارش نبود وچه براو گذشت، صحبت می کرد و همچنین رجویها را به سرانجام شومی که خواهند داشت آگاه می‌کرد.

او با پسرش از شهر و خانه و خانواده و فامیل حرف می‌زد و از سالها رنجی که بخاطر دوری اش براو گذشته، اما رجویهای خائن وسنگدل وقعی ننهاده و به یک مادر فحش وناسزا می گفتتد وگماشته های رجوی بی ادبانه صدایش میزدند وبا پرتاپ سنگ به استقبالش می آمدند.

جناب اقای پوراحمد
لطفا با قدرت بیان و کلام نافذ تان واحساس زیبای انسانی تان به کمک و یاری ام بشتابید و بفرمایید که یک مادر دردمند و چشم انتظار آنهم در سن و سال بالا و مریض احوال، درعراق ناامن وپشت درب کمپ اشرف، چرا به تحصن نشسته است و دلبندش را فریاد می کشد !؟

بفرمایید علت بودن وحضورش در چهارضلع اردوگاه کار اجباری اشرف به گل نشسته و نابودشده برای چه بود؟
بفرمایید این مادر قرآن به دست و خدا دوست، چه تهدیدی برای رجویها بود که با سنگ و فحش و ناسزا به استقبالش می آمدند؟!
وچه دردناک بود تماشای آن سنگهای در هوا رها شده و سر و سینه شکسته و دریده شده از اصابت ..

وخوب است که در وانفسای نامردمی جهان به سخره گرفته شده، هم سازمانهای حقوق بشری وهم وجدانهای بیداربشری به خود آیند وپاسخگوباشند وندای درگلومانده این دست از مادران چشم براه و بدرود یافته را علیه رجوی جنایتکار فریاد بزنند.

بله جناب پوراحمد همچنانکه بارها وبارها برایمان روشنگرایانه شرح دادید، تنها گناه وجرم این مادر بدرود یافته وسایرعزیزان چشم براه از اقصی نقاط ایران این بود که او فقط یک مادر بود وبس …

او و سایرین فقط و فقط مطالبه بحق ومشروع خود را می خواستند که رجویها نابخردانه بدان بی توجه بودند وبا سنگدلی نیشخند میزدند!

مادر مرندی عزیز بدرود یافته فقط به دنبال جگر گوشه اش بود و لاغیر..
اوچیزی را می خواست که ازهرگنجی برایش بالاتر بود..
اوفقط فرزندش را می خواست که در آغوشش بگیرد و با اواز جداییها نجوا کند تا لختی بیاساید..
اخراو یک مادربود با احساسات مادرانه که متاسفانه رجویها هیچ بویی ازآن نبرده اند وسرانجام مادر بدون دیدار فرزندش و حتی شنیدن یکبار صدای جگرگوشه اش، به خانه ابدیت کوچ کرد ودرپناه حق آرامش گرفت..

دیگر بار با عزم جزم و راسخ در پیمایش راه خداپسندانه مادر مرندی تا نیل به مقصود و از برای رهایی تمام اسیران نگون بخت رجوی، به نمایندگی وسرپرستی تمام اعضای جنبش مادران چشم انتظار گیلک، به بازماندگان این مادر تسلیت گفته و برای شادی روح آن مادرعلو درجات را خواستارم .

خدایش بیامرزد و روحش را شاد کند .
با ذکر دعای امام زین العابدین علیه السلام درمورد والدین سخنم را به پایان می برم وازهمه التماس دعا دارم.
«اللَّهُمَّ وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لَهُمَا فَشَفِّعهُمَا فِیَّ، وَ إِن سَبَقَت مَغفِرَتُکَ لِی فَشَفِّعنِی فِیهِمَا حَتَّی نَجتَمِعَ بِرَأفَتِکَ فِی دَارِ کَرَامَتِکَ وَ مَحَلِّ مَغفِرَتِکَ وَ رَحمَتِکَ، إِنَّکَ ذُو الفَضلِ العَظِیمِ، وَ المَنِّ القَدِیمِ، وَ أنتَ اَرحَمُ الرَّاحِمِینَ؛
خداوندا اگر پدر و مادرم را پیش از من آمرزیدی، پس ایشان را شفیع من قرار ده و اگر مرا قبل از آنان مورد آمرزش قراردادی، پس مرا شفیع ایشان بنما تا در پرتو مهربانی‌‌ات در سرای کرامت و جایگاه مغفرت و رحمتت گرد آییم ؛ زیرا تو صاحب فضل بزرگ و نعمت دیرین هستی و تو مهربان‌ترین مهربانانی.»[دعای ۲۴ صحیفه]

زهرا قلیزاده خواهر علی قلیزاده از اسیران فرقه رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا