گریز از دایره بسته

گریز از دایره بسته
نامه خانم نازیلانصیری به نامزدش آقای محمد رضا کاظم پور که در دام بازی پنهان ، نامحسوس و فریبکارانه دارودسته رجوی غلطید. مدتهاست بر اثر اعمال محدودیت های همه جانبه دارودسته رجوی، از کانون گرم خانواده و نامزد چشم انتظار و مضطرب خویش جدا افتاده است ، نمونه ای از احساسات فروخورده انسانی ست که با تکیه بر تمام احسات ، رنج ها ، دریغ ها ، آرزوها و حسرت های طبیعی سعی دارد به نوعی پیامی پر احساس و ژرف را به کسی که بشدت دوستش دارد ، برساند.
خانم نصیری در نامه خویش خطاب به محمد رضا می کوشد به جهت پیوند عمیقش با پنهان ترین و درونی ترین زوایای روحی و احساسی نامزدش که بشدت برای همه ما اهالی مشرق زمین ملموس است ، بار دیگر به جلوه های تازه و بدیعی از احساسات انسانی ، پاک و هزاران بار تکرار شده حیات بشری دست یابد و الگویی دوباره برای بازتاب دقیق ساده ترین عواطف انسان ارائه دهد. موضوعی که برای ذهن بیمار سردمداران دارودسته رجوی سخت دست نیافتنی و غیر قابل فهم است.
ایشان از اینکه محمدرضا كاظم پور و سایرین، ناخواسته و و بدون شناخت در دام صیادانی چون سردمداران فرقه مخوف رجوی گرفتار شده اند و در محیطی چون قرارگاه اشرف وادار و مجبور می شوند تا از نیازها و تمایلات عاطفی خود چشم پوشی کرده و نظاره گر نابودی روح و احساسات زیبای انسانی خود باشند، ابراز بیزاری می کند و محیط قرارگاه اشرف را چون مردابی که عاری از مهر ، محبت و دوست داشتن می انگارد که در آن از حیات و بالندگی و نشاط اثری نمانده است.
خانم نازیلا نصیری در نامه پر احساس خویش به سردمداران فریبکار فرقه تروریستی رجوی که جز به خشونت، ستیزه جوئی و تلاشی کانون گرم خانواده ها نمی اندیشند، با زبان گویائی اشاره دارد که آنان در مسیر تباهی و نابخردی قرار گرفته اند.
از صمیم قلب آرزومندیم که خانم نازیلا نصیری و خانواده دردمند و محترم کاظم پور در سال نو شاهد رهائی عزیز دلبندشان از اسارتگاه فرقه تبهکار رجوی و بازگشت ایشان به کانون گرم خانواده باشند. به امید آن روز
آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی

نامه خانم نازیلانصیری به نامزدش آقای محمد رضا کاظم پور:

بسم الله الرحمن الرحیم
الله مع الصابرین
بنام همان خدایی که صابران را دوست می دارد این دست نوشته را به محمدرضا کاظم پور می نویسم
نامه من خطاب به تمام کسانی است که در دام صیادانی گرفتارند که ناخواسته و بدون هدف و شناخت و انگیزه به این اسارت تن در داده اند و از نیازها و تمایلات انسانی و عاطفی خود چشم پوشی کرده اند. ترک خانواده و خانه و وطن خویش کرده اند و باعث نابودی روح و احساسات زیبای انسانی خود شده اند. آنجا که روح انسانها را زندانی کرده اند و به صلابه می کشند تا مهر و محبت و دوست داشتن را فراموش کنند و مبدل به بتی سنگی شوند کجاست ؟ بسیارند کسانی که چون دریا سخن می گویند اما زندگی ای چون مرداب دارند پس چرا باید به حرفهای دریایی گوش دهیم ولی در مرداب زندگی کردن را بپذیریم مگر ما خلیفه الله نیستیم بر روی زمین ، تنها نادانها و مردگانند که تغییر عقیده نمی دهند.
رضا جان سلام عاشقانه مرا پذیرا باش تا بتوانم به درد دلم با تو ادامه دهم هم اکنون که این نامه را برایت می نویسم جلوی اشکم را گرفته ام چون من به تو قول داده ام که فقط وقتی تو را از دست دادم و مرگ تو را از من گرفت گریه کنم اما من می دانم که تو زنده ای ولی نمی توانی زندگی بکنی زیرا تو بر خلاف تصور خیلی ها بسیار مهربان ، احساساتی و معتقد هستی الگوهای زندگی تو را من می شناسم پس چرا با خودت و من و خانواده ات این چنین کردی ؟ هیچ به قولهایی که به من دادی فکر می کنی می دونی چقدر نامهربانی کردی و دلم را شکستی ، اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است.
اصلا باورم نمیشه که تو پیشم نیستی فکر می کنم دارم خواب می بینم یک کابوس وحشتناک که آرزو می کنم زودتر از خواب بیدار شوم و ببینم تو در کنار من هستی و خوشحال و شادیم.
عزیزم من تنها مانده ام با برگهای دفتری که در فراقت سیاه می شوند اما بهار به آخر می رسد و من همچنان مسافر سبز این جاده ام برای رسیدن به تو وقتی تو نیستی دلم بی قرار توست.
هیچ میدونی که من با پدرت صحبت کرده ام و ایشون از رفتارش با تو بسیار ناراحت و پشیمان است و به من قول دادن که بلافاصله بعد از برگشتن تو دست منو تو دست تو بذاره تا شاید جبران این سهل انگاری بشه.
وقتی بارون می آید به تعداد قطره هایی که می تونی تو مشتت بگیری دوستم داری اما من به تعداد قطره هایی که نمی تونی بگیری دوستت دارم و این رو خوب می دونم که خیلی دلت برام تنگ شده چون دل به دل راه داره.
پس به بازگشت دوباره و جبران روزهای سپری شده که تماما با غصه و ترس و نگرانی بوده بیاندیش و چشمهای منتظرمان را به بازگشت و دیدن سیمای معصوم خودت روشن کن. مواظب خودت باش چون تو مال منی و من مال توام هم در این دنیا هم در آخرت.
عاشق بی قرار و منتظرت نازیلا نصیری
7/1/1386
رونوشت به
1- خانم کلنل تورلاک مقام محترم حقوقی و قضایی کمپ آمریکا
2- کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر ژنو
3- آقای آندریاس مسئول جستجوی کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران
4- دفتر انجمن نجات آذربایجان غربی

لینک به متن اصلی نامه

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا