میزگرد اعضای جدا شده و خانواده های عضو انجمن نجات در گلستان – قسمت دوم

در قسمت قبل جدا شده ها مواردی از نقش میلیشیا و بازگرداندن آنها به عراق عنوان کردند.

در ادامه گفتگوی اعضای جدا شده سازمان ضد بشری مجاهدین در دفتر انجمن نجات گلستان ، آنها در مورد چگونگی مناسبات داخل سازمان در زمان حضورشان و همچنین چگونگی گرفتار شدنشان و رهایی خود صحبت کردند.

آقای رئوفیان که قدیمی تر از بقیه بود و به مدت 25 سال توسط ماشین مغزشویی سیستم رجوی گرفتار شده بود، گفت: در سال 1367 در زمان جنگ تحمیلی اسیر نیروهای بعثی شدم و بعد از آن با مغزشویی سران فرقه رجوی و همچنین شکنجه هایی که نیروهای بعثی بر روی ما داشتند، مجبور شدم به فرقه سراسر دروغ و تزویر رجوی بپیوندم و بهترین سالهای عمرم را در داخل پادگان اشرف از بین ببرم. ولی باز هم خدا را شکر میکنم که بعد از 25 سال توانستم راه نجات خودم را پیدا کنم. صدای لرزان مادرم بعد از 25 سال، من را از خود بیخود کرد و پی به دروغهای رجوی بردم که به من گفته بودند پدر و مادرت فوت کرده اند. ولی من توانستم اولین بار بعد از اسارتم صدای مادرم را بشنوم و این جرقه در دل من زده شود که جدا بشوم .

وی در ادامه گفت: بعد از آنکه صدای مادرم را از گوشی تلفن شنیدم دیگر ماندن در پادگان اشرف برایم امکان پذیر نبود و شروع کردم به اعلام جدایی و سران فرقه رجوی با وجود گذاشتن نشستهای مغزشویی بسیار نتوانستند من را دوباره فریب دهند و من در سال 1392 از سازمان جدا شدم و به نیروهای عراقی تحویل داده شدم که بلافاصله کارهای ورود من به داخل کشور و به آغوش خانواده انجام شد و توانستم حداقل قبل از فوت مادرم چند سالی را در خدمتش باشم و شکر خدا ازدواج نموده و صاحب دو فرزند پسر شدم و برای خودم خانه و ماشین جداگانه دارم و به کار کشاورزی مشغول می باشم .

جداشده های گلستان

بعد از صحبتهای آقای رئوفیان نوبت به آقای پیرنظری رسید که به مدت ده سال در داخل سازمان ضد انسانی مجاهدین گرفتار بود و وی در اینباره گفت: من در سال 1369 بدنبال برخی مشکلات زندگی که برایم بوجود آمده بود و از طرفی با صدای رادیو مجاهد که با دروغهای بسیار مردم زیادی را به سمت خود میکشید، جذب سازمان شدم و بعد از رفتن به ترکیه به آنها پیوستم و مدت 10 سال از زندگی ام را بدون هیچ هدفی و تنها برای برآوردن اهداف پوچ سرکرده مجاهدین از دست دادم و زمانی که برای خارج شدن از آن مجموعه ضد بشری درخواست دادم ، من را به نشستهای مختلفی بردند و افراد زیادی را بر علیه من شوراندند تا بتوانند دوباره از من سوءاستفاده نمایند. زمانی که دیدند دیگر نمیتوانند ذهن من را بسوی خود ببرند ناچارا به گفته خودشان به مدت سه ماه من را در اسکان 23 بصورت تنها در ساختمانی زندانی کردن تا مثلا اطلاعات من بسوزد و بعد از آن من را که 10 سال از زندگی ام را صرف کارهای غیر انسانی مجاهدین کرده بودم بدون هیچ گونه مزدی به چند نفر قاچاقچی انسان واگذار کردند تا در مرز رهایم کنند و بدین ترتیب من توانستم خودم را از منجلاب رجوی نجات دهم .

آقای پیرنظری همچنین در مورد مناسبات غیر انسانی فرقه رجوی می گوید: سران سازمان کسانی را که مخالفت کوچکی با سرکرده فرقه انجام دهند به بدترین شکل ممکن زیر فشارهای روانی و روحی قرار می دهند تا فرد مجبور شود از گفته و یا عملکرد خود کوتاه بیاید و تمام خواسته های بحق خود مانند همین تماسی که آقای رئوفیان گفتند را از یاد ببرد. آنها با افراد به صورت غیر انسانی رفتار می کنند. مثلا افراد مخالف را در نشستها در مقابل تعدادی عنصر ذوب شده میفرستند تا با فحش و دشنام و حتی کتک کاری فرد را مجبور به ماندن در پادگان اشرف نمایند .

ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا