دادگاه های نمایشی و حقوق بشر فرمایشی

سال های زیادی بود کشورهای غربی بنا بر اتحادی که از ایدئولوژی و فرهنگ شان نشات گرفته با اعتماد به نفس و روحیه تهاجمی، در حال پیشروی به مواضع و منافع کشورهای دیگر بودند. در آستانه قرن بیست و یکم، تعادل قوا مابین کشورهای غربی و شرقی در حال عوض شدن است و باصطلاح ورق دارد بر می گردد. اما هنوز کشورهای غربی بر خلاف سایر کشورهای جهان، دارای اتحاد اندک هستند و دارند به کشورهای دیگر زورگویی می کنند.

آن ها در راستای اعمال فشار و اجحاف به کشورهای دیگر، سعی می کنند از نقاط ضعف و قوت دیگر ملت ها استفاده کنند. مثلاً، قبل از فتح عراق در سال 2003، عمد داشتند نقاط مختلف کشور عراق به ویژه کاخ دجله نماد دیکتاتوری صدام حسین، را مورد تفتیش قرار دهند که در اصل جنبه تحقیر طرف عراقی را داشت یا در مورد ایران که سال ها از جانب غرب تحت فشار است، سعی می کنند حقوق بشر و فمینیسم و سایر موارد را اهرم فشار قرار دهند.

فمینیسم، یکی از ابزارهای فشار غرب علیه ایران است. یعنی این که هر وقت بخواهند به کسی جایزه بدهند و لانسه اش کنند، حتماً باید زن باشد و بر عکس بخواهند کسی را حذف و ترور کنند حتماً باید مرد و عندالزوم نظامی باشد. طی دو و سه دهه اخیر، این یک روش کار غرب علیه ایران بود و مردانی که در این رابطه حذف شدند هیچکدام در میدان جنگ نبودند.

حقوق بشر، نیز ابزار و روش کار دیگر است که اخیراً در بسیاری از کشورهای اروپایی دادگاه های نمایشی برگزار کردند. از بلژیک تا سوئد، از آلبانی تا انگلستان و حالا هم صحبت دادگاه نروژ می کنند. این ها در حالی است که محض رضای خدا گربه موش نمی گیرد و هر دادگاه نیازمند لابی و پشتوانه سیاسی و مالی است و جملگی حامیان سیاسی و مالی چنین دادگاه هایی جزو جنگ طلبان و ناقضین حقوق بشر، هستند.

دادگاه های نمایشی

در مورد تروریسم، در حالی این بحث را پیش می کشند که خود مریم قجر یکی از بزرگترین تروریست های ساکن در اروپا، در آستین کشورهای اروپایی و سایر کشورهای غربی و ارتجاع منطقه، است که ضمن ترور دهها هزار شهروند ایرانی و عراقی، متهم به نقض حقوق بشر و پولشویی و آدم سوزی و زندان و شکنجه و کار اجباری و کودک ربایی و قاچاق انسان و آدم ربایی و دهها مورد دیگر نقض حقوق بشر است. اما چون در طرف غرب نقض حقوق بشر و تروریسم و فمینیسم، خود ابزار فشار علیه دیگران است لذا در دست داشتن چنین اهرم هایی بلامانع است.

به راستی غرب از جان ایران چه می خواهد؟ آیا با این فشارها و نمایشات به دنبال اصلاح اوضاع و مملکت است و یا با حمایت از تروریسم و جنگ، به دنبال باجگیری بیشتر است؟
با نگاهی به اوضاع و احوال کنونی، ایران قدرتمند و شیعه، سود فراوانی برای اروپا دارد. ایران قدرتمند، مساوی با امنیت و موجودیت اروپاست. اگر ایران با اقتدار کنونی دو کشور دیگر منطقه چون عربستان و اسراییل، را قفل نمی کرد و احیاناً اگر ایران به مدت پنج سال از سر راه کنار می رفت و دو قدرت نامبرده آزاد می شدند، ظرف مدت پنج سال اروپا را با بزرگترین چالش و خطر جدی مواجه می کردند.
وهابیسم، با پتانسیل نزدیک به پنجاه میلیون مسلمان در اروپا که در هر شهر دارای مسجد و امام و تبلیغات است، می توانست کل اروپا را با خطر تروریسم مواجه کند و دلیل کافی برای این منظور داشت و یا دلیلش را می ساخت. دیگری، صهیونیسم است که اگر از منطقه آزاد می شد، از طریق لابی ها و بانک ها و رسانه ها می توانست سیاست و اقتصاد اروپا را تحت تاثیر و به نفع موقعیت جنگ طلبی خود در خاورمیانه، بچرخاند و انتقام جنگ جهانی دوم و هولوکاست را از اروپا بگیرد. لذا با این وجود، اروپای کنونی وامدار ایران کنونی است اما معلوم نیست که این اطلاعات و تحلیل و تفسیر را اروپا می داند یا این که کسی باید به آن ها برساند که فشار شما علیه ایران در اصل فشار علیه خودتان است.

مهدی خوشحال

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا