البسه زنانه در سازمان مجاهدین – فرقه رجوی

داشتم در مورد بن لادن و طالبان مطلبی می خواندم. در مورد زن ستیزی آن ها بسیار گفته شده به طوری که حاضر نیستند حتی در شیون مرگشان زنی بگیرید. درست است که زن ستیزند اما چیزی را پنهان نمی کنند و علناً بیان می کنند که آری این چنینیم. در ایدئولوژی بن لادن زنان موجوداتی هستند که برای تولید مثل آفریده شده اند.

بن لادن خود را صاحب ایدئولوژی می داند. حتماً که اعتقاد دارد ایدئولوژی اش یک ایدئولوژی نوین و برتر است چون تا قبل از وی هیچ کس از اسلام چنین برداشتی نداشته است. شاید کسی بوده که زن را فقط محجبه قبول داشته و گفته باید در چارچوب منزل حبس باشد، یا این که بدون اجازه مردش آب هم حق ندارد بخورد، اما همه می دانیم که این تز قرون وسطایی در قرن بیستم یا قرن کامپیوتر جائی ندارد، آن هم این همه رو.

اما اکنون دیگر استثمار زن به صورت پیچیده در آمده، حرف از پیچیدگی استثمار زنان به میان آمد و باز رجوی ذهن مرا به خود مشغول ساخت. حیف است که از عملکرد وی بگذریم و به چیزهای بیهوده گیر دهیم آری دیدگاه رجوی و جهان بینی یا ایدئولوژی وی بسیار جالب است چون او همگام با تمدن پیش رفته تا جائی که بخوبی دانسته از زنان چگونه بهره برداری کند.

در سازمان مجاهدین که به ظاهر زنان هیچ فرقی با مردان ندارند و حتی از دیدگاه مریم که مکمل رجویست زنان برتر از مردانند، چنان پیچیدگی یافته اند که در نگاه اول که سهل است، در نگاه های دوم و سوم هم نمی توان پی برد چگونه اسارت و بردگی را با غل و زنجیرهایی محکم و بی شکاف یا مونیزم به پای زنان قفل کرده اند؟!

در کشورهای مختلف اجباری در نوع پوشش زنان تاکید نشده حتی اگر چادر بر سر اجباری باشد کاری به زیر چادر ندارند یا اگر رو سری و پوششی بر سر اجباری و الزامی باشد دیگر کاری به رنگ مو یا نوع بسته شدن موی سر زیر آن حجاب ندارند. اگر در مملکتی بگویند زنان باید لباسی بلند تا زیر زانو داشته باشند دیگر کاری به نوع زیر پوشش آنان ندارند.

و اما در ایدئولوژِی مسعود و مریم زنان چگونه اند؟ و تا چه اندازه به پوشش آنان کار دارند؟

چون همه می دانیم که آنها دم از یک ایدئولوژی نوین می زنند در ایدئولوژی اسلام انقلابی رجوی مریم روسری دارد با پوششی کامل (البته بلوز و دامن نه مانتو) و به راحتی با شهردار اورسورآز دست می دهد یعنی هیچ ممنوعیتی از نظر لمس کردن جسمی و جنسی مخالف خود ندارند.

ناگفته نماند که با دیدن چنین صحنه ای که درست در زمان آزادی مریم بعد از دستگیری اش در هفدهم ژوئن از طریق تلویزیون درون سالن غذا خوری قرارگاه هفتم اشرف روی داد ما، یعنی من و فرشید نصرالهی که کنار هم نشسته بودیم، چنان به هم ریختیم که بدون کوچکترین حرفی تنها سرمان را به اطراف، به نشانه ای وای بر ما حرکت دادیم. همه در اشرف به هم ریختند، چون نمی توانسیتم تصور بکنیم مریم، رهبر تام الاختیار MKO به یک مرد، یک مرد بیگانه، یک جنس مخالف فرانسوی، مستقیماً دست بدهد. سپس در خفا به فرشید گفتم حتماً خیلی از این صحبت ها به یکدیگر نزدیک شده اند و تلویزیون کنترل شده یا مدار بسته قرارگاه فقط تا همین اندازه نشانش داده است!!!  

ذره بین، دهم می 2007

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا