اسلام دروغین رجویستی

در فرقه رجوی ، مردان زنان را “خواهر” صدا زده و زنان مردان را “برادر” خطاب می کنند! همه نماز می خوانند و روزه می گیرند. در نگاه اول همه چیز در درون مناسبات رجوی ، رنگ و بوی اسلام و مسلمانی می دهد، اما در محتوا مذهب به آلتی برای تحمیق اعضای سازمان مبدل شده است. اندیشه های افراط گرایانه رجوی در بستری هموار بصورت نرم، در حال اجراست، فقه دینی رجوی توجیهات خاصی هم ارائه می دهد که همه چیز مشروعیت پیدا کند، جداسازی های جنسیتی و داعشی نظیر زمانبندی سوخت گیری متفاوت برای مردان و زنان، خودروهای جداگانه برای مردان و زنان، اتاق کارهای مجزا، محل کارها مجزا، نشست ها جداگانه! همه و همه برای اعضای ساده سازمان است، اما در سلسله مراتب فرماندهان ارشد و شورای رهبری متشکل از زنان، با نقطه رهبری و مسعود رجوی، همه چیز متفاوت است، منظور نگارنده چیزی شبیه به حرمسرا است. نمونه ی این نوع برده داری های جنسی در دوران پادشاهان جهان بسیار است!

بنا به شواهد متقن و مستند نقل شده از زبان اندک زنان جدا شده، مسعود رجوی برای کامجویی از زنان و دختران جوان ، هیچ حد و مرزی نداشت. زنانی که از مردان خود در تشکیلات اجبارا طلاق می گرفتند، طبق بند “ب” انقلاب درونی مریم رجوی، باید به عقد مسعود رجوی درآمده و با او محرم می شدند! تمام تفاسیر قرآنی و بیان احکام شرعی توسط مسعود رجوی در آغاز نشست ها ، همه و همه در خدمت منافع کثیف او و امیال شیطانی او بود و بس.

مسعود رجوی که هیچ تخصص مذهبی نداشت و فاقد هر گونه مطالعات دینی بود، هیچ حد و مرزی برای خود قائل نبود و حتی احکام مرگ و اعدام و حبس تا حد مرگ ، را برای اعضای متمرد سازمان تجویز می کرد و به احکام غیر شرعی وغیر قانونی خود ، لباس اسلام می پوشانید و از مذهب علیه مذهب در مناسبات استفاده وافر و شیطانی می کرد. دیگر امروز همه یقین پیدا کردند که پوشال گوئی های وی ، برای هر چه بیشتر در اسارت نگه داشتن اعضاء و کسب تقدس برای خود بود، او همیشه با لحنی حال بهم زن ، مریم رجوی را با مریم عذرا و مقدس ، همتراز می کرد که حال هر شنونده ای را از شدت افراط بهم می زد.

همه شنونده ها هم که با چماقی بالای سرشان ، شنونده های صم و بکم رجوی بودیم، با سکوت اجباری خود او را به وجد می آوردیم و شمشیری دو سر به مصداق امام علی (ع) را بر بالای سر می برد و هل من مبارز می طلبید!

نگارنده که ماهها در زندان های انفرادی رجوی در اشرف محبوس بودم، همانجا که آن روی سکه رهبری سازمان از آستین های بازجوهایش بیرون می زد، بخوبی دیدم که شکنجه گران و بازجوهای رجوی هیچ اعتقادی به اسلام نداشتند و روز عید فطر که در زندان بودم، درخواست کتاب مقدس قران را کردم و جواب شنیدم که قرانی در کار نیست و اینجا همه چیز مسعود رجوی است، او قران ناطق ماست.

یا آن روزی که در اشرف دهها تن را به کشتن داد و دستور خودکشی دسته جمعی را صادر کرد که بچه ها زیر چرخ های هامرهای عراقی شیرجه بزنند، حتی بعد از قربانی شدن آنها، روزها اجازه دفن اجساد آنان را نداد تا بیشترین استفاده ی سیاسی را از آن اجساد ببرد.

اما در اسلام واقعی ، از رسول خدا (ص) داریم که فرمود:
” بزرگداشت و كرامت ميّت آن است كه او را هر چه زودتر تجهيز كرده و به قبر رسانند، و كار او را پايان بخشند. مبادا هرگز كسى از شما را بيابم كه مرده ‏اى داشته باشد كه شب از دنيا رفته و او انتظار صبح را بكشد تا او را تجهيز و تدفين كند، يا كسى مرده ‏اش در روز از دنيا رفته و او انتظار فرا رسيدن شب را بكشد و كارى براى ميّت انجام ندهد. براى مردگان خود انتظار طلوع يا غروب آفتاب را نكشيد، بلكه در مورد آنها شتاب كنيد و به زودى آنها را به آرامگاهشان برسانيد ”

در مرام مسعود رجوی، او خود را نماینده بلاواسطه ی خداوند می داند و اگر اغراق نکنم او خود را خود خدا می داند و اسلام رجوی مترادف است با شخص مسعود رجوی!
حال عاقبت معماگونه مسعود رجوی که معلوم نیست مرده است و یا زنده، بخوبی نشان می دهد که او و اسلام ساختگی اش حتی نتوانست از خود او مواظبت و مراقبت کند چه برسد به حفظ جان اعضای سازمان!

در متون کهن اسلامی آمده‌ است که:
پیامبر دروغین بندهٔ شیطان در آخرالزمان به همراه دجال (Antichrist) اهریمن برای گمراهی و نابودی نوع بشر می‌آیند. به اینصورت که پیامبر دروغین با تکیه بر دین دروغ می‌گوید و خشکسالی و فقر و بدبختی و بیچارگی را رواج می‌دهد، سپس مؤمنان معتقد را بی‌دین و کافر می‌کند و از سوی دیگر دجال، افراد بی‌دین و کافر را با تصویر یک سراب از آبادانی، نعمت و رفاه، لذت‌های دنیوی و خوشبختی ظاهری به سوی خود جذب می‌کند که در نهایت پیروان خود و تمامی کسانی که بر جنایاتشان سکوت کرده‌اند را به جنگ و گرفتاری و بدبختی می‌برند.

مسعود رجوی همان بنده شیطان است و مریم رجوی همان دجال و اهریمن شیطانی . . .

فرید