قصه تلخ اسرای جنگی که قربانی اهداف شوم رجوی شدند – قسمت اول

با شروع جنگ تحمیلی و تهاجم همه جانبه ارتش عراق در سراسر مرزهای مشترک علیه کشور عزیزمان ایران، دفاع از تمامیت ارضی از جانب همه ایرانیان به فریضه دینی و وظیفه ملی تبدیل شد .لذا همه نیروهایی که در جنگ شرکت نموده و به دفاع از میهن برخاستند، اعم از ارتشی و سپاه و بسیج تا ژاندارمری و پلیس و جهاد و نیروهای مردمی همه و همه بدون استثناء با انگیزه های دفاع از انقلاب، دفاع از میهن عزیزمان ایران و ناموس مملکت و تمامیت ارضی در این جنگ شرکت نموده و به مصاف و نبرد با نیرو های صدام و ارتش بعث پرداختند و در طی هشت سال دفاع مقدس، حماسه هایی خلق کردند که جهان را تکان داد و بعد از سی و اندی سال هنوز ناگفته هایی دارد که نمونه اش در ایثار و فداکاری در جهان بی نظیر است.

در طی هشت سال دفاع مقدس و این نبردها و تهاجمات قریب به 42 هزار نفر از نیروهای مختلف ایرانی به اسارت نیروهای عراق در آمدند و از ارتش عراق نیز نیروهای زیادی به اسارت نیروهای مسلح ایران در آمدند که در تمام جنگ هایی که تاکنون در تاریخ بشریت رخ داده کمابیش اسیر نیز داشته اند و در این جنگ نیز دور از انتظار نبود.

در خلال سالیان بعد از جنگ بسیاری از رسانه ها و مطبوعات، راویان و خود آزادگان از آنچه بر اسرای جنگی گذشت، گفته اند و نوشته اند و اگر چه بنظر این حقیر که خود نیز در خیل اسرای جنگی بوده، هنوز بسیاری از زوایای پنهان این دوران تلخ و سخت اسارت برای مردم ایران بازگو نشده است اما در این مطلب قصد نداریم به روایت قضایای پیدا و پنهان بپردازیم.

موضوع مطلب ما در خصوص آن دسته از اسرایی میباشد که قربانی اهداف شوم و ضد میهنی رجوی و سازمان مجاهدین خلق شدند.
همانطور که در ابتدا اشاره شد همه این اسرا نیز مانند سایر اسرای عزیز با انگیزه دفاع از انقلاب و میهن و تمامیت ارضی در جنگ شرکت نموده و دوران اسارت را تا پایان جنگ به جان خریده و اتفاقا با افتخار سختی های اسارت را تحمل نمودند.

اسرای جنگ ایران و عراق

چرا و چگونه قربانی اهداف شوم رجوی و مجاهدین خلق شدند ؟!

تا قبل از آتش بس همه سختی ها و فشار اسارت، شکنجه و آزار و محدودیت های مختلف با انگیزه نبرد در جبهه ها و وجود جنگ و حضور نیروهای مسلح ایران در جنگ، شکست و پیروزی، شهادت و مجروح شدن نیروهای ایرانی و دفاع از وطن خود بالاترین انگیزه تحمل اسارت بود. اما در طی سالیان اسارت از صلیب سرخ جهانی شنیده بودیم که هرگاه بین دو کشور در حال جنگ آتش بس برقرار گردد مبادله بلادرنگ اسرا نیز صورت میگیرد.

روز موعود فرا رسید، آتش بس در جبهه های جنگ اعلام و برقرار شد، دیگر جنگی نبود. شکست و پیروزی، شهادت و جراحت هرچه بود پایان یافت. اما حدودا یک سال گذشت و از پایان رنج و مرارت اسرای جنگی خبری نبود.

این موضوع اگر چه بهانه و علت اصلی پیوستن آن دسته از اسرای جنگی به مجاهدین خلق نبود اما خود زمینه ساز نا امیدی از بازگشت به ایران و مبادله اسرا را فراهم نمود و به اعتقاد نگارنده از آنجاییکه آستانه طاقت و تحمل انسانها متفاومت است برخی از سر ناچاری تحت تاثیر تبلیغات سنگین و وعده های آنچنانی مجاهدین به آنها پیوستیم و اگرچه باید به صراحت به این خطای بزرگ اعتراف کنیم اما در ابتدا علت و انگیزه پیوستن دشمنی با نظام و ایران و وطن نبود بلکه هدف اصلی و عمده این اسرا که به مجاهدین خلق پیوستند صرفا نجات از وضعیت فعلی یعنی اردوگاه عراقی و یافتن راه حلی برای شرایط بهتر که برخی تحت تاثیر وعده های اعزام به خارج کشور (اروپا)، برخی با انگیزه فرار از قرارگاه مجاهدین و برخی صرفا از این ستون تا آن ستون فرجی هست، نهایتا به مجاهدین خلق پیوستیم و همینکه در حال حاضر بالای 95 درصد از اسرای پیوسته تا کنون موفق به فرار و جدایی از مجاهدین شدند و در حال حاضر به فعالیت افشاگرانه علیه این فرقه مشغول هستند خود دلیل محکمی بر این ادعا میباشد که اسرای پیوسته همواره ایرانی و پایبند به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و عاشق مردم و وطن میباشند. اگر چه بنظر نگارنده تصمیم اشتباه گرفتیم و تاوان آنرا نیز با عمر و جوانی و عقب ماندگی از زندگی پرداخته ایم.

علت و موضوع اصلی اما نقش مجاهدین خلق بود که در طی سالیان جنگ و همدستی با صدام ، و در جنگ بعنوان پیاده نظام ارتش عراق علیه نیروهای مدافع کشور جنگیدند.

رجوی که با رفتن به عراق و همپیمانی با صدام بطور رسمی جامه خیانت را به تن کرد و با در دست داشتن تسلیحات و جنگ افزار های عراقی مست قدرت شده و با خیال خام خود رویای پیروزی اربابش (صدام) در جنگ علیه ایران و به قدرت رسیدن و تسخیر تهران را در سر می پروراند .و این سازمان از آنجاییکه همواره در شکاف و تضاد زیست میکند و اهداف خود را در همین شکاف ها و اختلافها پیش میبرد ، در زمان جنگ بصورت پراکنده از داخل کشور و از بین سربازان فراری و برخی سربازانی که در حملات مجاهدین به نیروهای مدافع وطن به اسارت سازمان در می آمدند نیرو جذب میکرد، حال با پایان یافتن جنگ ، در بن بست مرگبار قرار گرفت و ناگزیر دست به حماقتی بزرگ زد و اقدام به عملیاتی بنام ( فروغ جاویدان یا همان دروغ جاویدان ) نمود.

در این عملیات همچنانکه از قبل پیدا بود، رجوی با این همه ادعای هوشیاری و زیرکی اما در تله صدام افتاد و با آغاز عملیات موسوم به فروغ جاویدان اقدام به خودکشی نمود و با هوشیاری نیروهای مسلح ایران شکست سخت و جبران ناپذیری متحمل شد و با تلفات بالای 1400 نفر عمده نیروی خود را از دست داد و سرافکنده و شکست خورده به قرارگاه اشرف بازگشت . ماهها در شک و گیجی ضربه مغزی بسر برد اما بلافاصله به فکر جذب نیرو افتاد.

ناگفته نماند که از قبل نیز برای جذب اسرا کیسه دوخته بود و با کار تبلیغی، ایجاد ساعاتی برنامه تلویزیونی در شبکه های عراق و نمایش به اصطلاح ارتش آزادیبخش، نمایش قدرت و شعارهای دهن پرکن و فریبنده مردم پناهی و دفاع از آزادی مردم ایران برای جذب نیرو از میان اسرا تلاش میکرد.

تا قبل از آتش بس اگر چه بنظر میرسید با وزارت دفاع و ستاد فرماندهی ارتش عراق توافق نموده بود و در خصوص فعالیت در داخل اردوگاههای اسرا دست باز داشت و برخی عناصر مشخص از افسران عراقی که عمدتا به زبان فارسی نیز مسلط بودند بعنوان نمایندگان و مروجین مجاهدین در داخل اردوگاه فعالیت میکردند، اما چون این کار با قوانین صلیب سرخ جهانی مغایرت داشت ، نه میتوانست و نه دولت عراق این ریسک را میپذیرفت که از اسرای جنگی در اختیار رجوی قرار دهد، لذا با اقداماتی از قبیل القاء اینکه دولت ایران اساسا با عراق صلح نمیکند، در ایران کسی بفکر اسرا نیست، وضعیت داخل ایران سرشار از فقر و فلاکت، فساد و فحشا، سرکوب و اختناق است، یا حتی با اتکا به نفوذ و حضورشان در بخش سانسور شیب عراق جهت تکمیل اطلاعات و جاسوسی برای ارتش و استخبارات عراق، نامه های اسرا را چک و کنترل میکردند و برای برخی افراد از قول والدینشان خبرهای ناگوار از داخل ایران میفرستادند. از جمله اینکه مثلا برادر یا خواهرتان در زندان است، فلان شخص از خانواده اعدام شده و یا سپاه با برادر شما درگیر شده و او را مجروح نموده است واز این قبیل اخبار که فرد اسیر را از بازگشت به ایران پشیمان نمایند.

این گونه اعمال سیاه نمایی داخل کشور، وضعیت سیاسی و امنیتی، اقتصادی و اجتماعی را در بدترین شرایط جلوه میدادند و از طرفی در برنامه های تلویزیونی خود که دو ساعت در داخل اردوگاه پخش میشد با نشان دادن گل و بلبل، طبیعت سرسبز و آب و آبشار ها، موسیقی های متنوع، فیلم های قهرمان نمایی از نیرو های مسلح مجاهدین خلق و به اصطلاح ارتش آزادیبخش ، تشویق به اعزام اسرا به اروپا و دقیقا روی نقاط ضعف و کمبودهای سالیان اسرا فعالیت روانی انجام میدادند تا آن دسته از اسرا را که دارای نقاط ضعف و راه نفوذی بودند، کاملا شکار و طعمه خود قرار دهند.

وجود آتش بس در جنگ عراق – ایران از یک طرف امید به آزادی اسرا را به اوج رساند و بعد از اینکه یک سال گذشت و از مبادله خبری نشد این امید به یاس مبدل گشت و از طرف دیگر آن محدودیت قوانین بین المللی و صلیب سرخ پایان یافت و طبق کنوانسیون ژنو اسرا مخیر به انتخاب مسیر زندگی خود بودند و این قانون دست عراق و مجاهدین خلق را در معامله ننگین و خیانت بار قربانی نمودن بخشی از اسرا باز گذاشت و لذا این جنایت و خیانت در حق این دسته از اسرا رقم خورد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا