کلاغی که کبوتر نشد

سازمان مجاهدین خلق این روزها در حالی بر " اسناد جهانشمول و کنوانسیون های بین المللی " در خصوص مجازات های غیر انسانی و تحقیر آمیز تحقیق می کند که در پروسه تجاهل ابدی خویش، فراموش کرده که خود، پایگاه اصلی و اساسی مجازات و شکنجه بوده است و امروز با تغییر روش خود همچنان از همان سبک و سیاق پیروی می کند. گزارش سازمان های حقوق بشر، پارلمان اروپا و وزارت خارجه امریکا بر این مسئله تاکید دارد که تداوم تروریسم در فازهای گوناگون آن، در گروه مجاهدین، همواره ساری و جاری می باشد. ملاک ماندگاری سازمان در لیست های عریض و طویل کشورها و گروه های مورد اشاره، نه بر اساس دشمنی ذاتی با سازمان و نه بر اساس خوش آمد ایران، بلکه با بررسی دائم و دقیق و مشاهده واقعیات، تهیه و تنظیم می شود. همکاران و قلم به دستان رجوی از اعتراض اصولی و منطقی چیزی به ارث نبرده اند و همواره به جای بررسی دقیق علت مردودی خود در امتحان دمکراسی، با فرافکنی و بزرگنمایی، سعی در اتصال میان تقابل ایران با سازمان وتقابل اروپا، امریکا و سازمان های حقوق بشری با سازمان مجاهدین خلق دارند. ژست روشنفکری و حقوق بشری سازمان همانند داستان کلاغی است که خود را رنگ می کند تا در نقش کبوتر ایفای نقش کند اما از شباهت با کبوتر فقط رنگ سفیدش را، آن هم به صورت عاریه،برای خود ایجاد می کند. در داستان کلاغی که کبوتر شد، پرنده سیاه هرچقدر سعی میکند نمی تواند نوک بزرگ، قارقار، جثه بزرگ و طرز راه رفتن خود را اصلاح کند ضمن اینکه کلاغ هرچه که تلاش می کند نمی تواند ارزن و گندم را به عنوان غذای خود انتخاب کند و مردار خواری و دزدی طلا و جواهرات و کریه المنظری خود را بپوشاند اما با تمام اوصاف، همواره در جنگل فریاد می زند: ما کبو تر ها مظلوم هستیم و مدافع حقوق همه جانوران، ما… و جالب اینجاست که بر طبق مثلی قدیمی هرگاه دیدی شخصی، صفتی را بیش از حد به خود نسبت میدهد بدان که باید به طوراساسی در این قضیه شک کنی.

ماجرای سازمان مجاهدین خلق نیز بی شباهت به داستان کلاغ و کبوتر نیست و این سازمان از حقوق بشر و قوانین بین المللی فقط بیان کردن آن را فرا گرفته، درحالی که در شاخ و برگ دادن به تروریسم، هر روز شیوه های نوینی را خلق می کند ؛ البته دراین قضیه(کلاغ و کبوتر) شاید تعداد زیادی از حیوانات جنگل به سبب عدم داشتن قدرت فکر و اندیشه فریب بخورند اما سازمان دیگر حتی کارایی فریب نیروهای خود را ندارد.

مهدی عسکری، کانون هابیلیان، سی ام می 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا