ماجراجویی خیانتکارانه فروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت؟ – قسمت دوم

نشست توجیهی عملیات

یک هفته بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، مجاهدین خلق با حدود 5000 نیرو با تجهیزات نظامی اهدایی ارتش عراق از طریق محور قصرشیرین. کرند-اسلام آباد وارد خاک ایران شدند.

نشست توجیهی عملیات

بعد از اعلام آماده باش از طریق فرماندهان خبرتشکیل نشست به اعضا ابلاغ شد واکثریت به اتفاق نیروها بعد از انجام بازرسی و تشریفات معمول در سالن اجتماعات پادگان اشرف تجمع کردند. هنور هیچ کس به درستی نمی دانست که قرار است چه اتفاقی بیفتد واز انجام عملیات اطلاعی نداشتند. لحظاتی بعد از استقرار نفرات در محل های یگانی خود، درب سالن اجتماعات باز و مسعود و مریم وارد شدند و مستقیم و بدون درنگ به سمت نقشه بزرگ ایران که بالای سن گذاشته بود رفتند. رجوی خطاب به اعضای شرکت کننده در جلسه گفت من در جریان فتح مهران گفته بودم امروز مهران فردا تهران. امروز آمده ام تا به شما بگویم آن لحظه تاریخی فرا رسیده است. رجوی در حالی که تلاش می کرد فضای حاکم بر سالن را تهییج کند بلند فریاد کشید عملیات فتح تهران.

در ابتدا غریو فریاد وشادی در فضای سالن طنین انداز شد ولی دقایقی بعد سکوتی سنگین در میان بهت و ناباوری اعضا را فرا گرفت و سالن در سکوت مطلق فرورفت. رجوی ادامه داد همه مقدمات کار آماده شده و فرماندهان شما در جریان ریز طرح عملیات هستند و شما را توجیه خواهند کرد. نگران هیچ چیز نباشید. صاحب خانه ما (سیدالرییس)فکر نیروی هوایی و پایگاه شاهرخی رژیم را کرده است. جت های جنگنده هوایی عراق تمامی آسمان را تحت پوشش خود خواهند داشت وملخ از آن طرف مرز بپرد شکارش خواهند کرد. تاکتیک ما شهاب وار خواهد بود به همین خاطر سلاح های سنگین که دست و پای ما را ممکن است ببندد را در قرارگاه اشرف خواهیم گذاشت. زمانبندی عملیات طوری برنامه ریزی شده که بعد از 33 ساعت در تهران باشیم. بعد خطاب به یکی از فرماندهان گفت به تهران که رسیدید به ساختمان علوی ( مقر مجاهدین خلق درسال 58) میروی و یک اتاق برای من خالی میکنی . رجوی تلاش می کرد با ساده سازی عملیات و تاکید بر موفقیت صدرصد آن نگرانی اعضا را برطرف کند وهیچ شک و تردیدی در موفقیت عملیات در اذهان باقی نگذارد. رجوی گفت طبق آخرین اطلاعات ما بعد از پیشروی نیروهای عراقی ارتش ایران و سپاه بکلی ازهم پاشیده و بسیاری از آنها سلاح را زمین گذاشته و به شهرهایشان گریخته اند. اوضاع در شهرهای مرزی بکلی بهم ریخته و کنترل از دست نیروهای امنیتی و نظامی خارج شده است. فقط کافی است پای شما به آن طرف مرز برسد همه مردم به شما خواهند پیوست .

اعضا با بهت و تعجب به صحبت های رجوی گوش میدادند. دچار تناقض عجیبی شده بودند. شوق و انتظار دیدار خانواده هایشان بعد از سالیان و نگرانی بابت نتیجه عملیات و اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد تمامی ذهنشان را مشغول کرده بود. رجوی ادامه داد مردم تحت تاثیر تعادل قوا هستند اول نظاره گر صحنه میشوند بعد که دیدند تعادل قوا به سود ما چرخید و ما دشمن را زمین زدیم خودشان وارد صحنه خواهند شد و به عنوان نیروی پشتیبانی کننده ما وارد صحنه میشوند. آن وقت دیگر کار به سود ما یکسره میشود. وارد هر شهر که شدید و آن را تصرف کردید کنترل را به خود مردم آن شهر می سپارید و به سمت شهر بعدی پیشروی می کنید. یکی از زنان هایی که جدیدا از ایران آمده و به مجاهدین پیوسته بود پشت میکروفون قرار گرفت و از رجوی اجازه صحبت کردن خواست.

بعد از موافقت رجوی گفت: من به تازگی از ایران آمده ام حرف های شما دررابطه با بحث گرانی وبیکاری ومخالفت برخی اقشار مردم با حکومت را قبول دارم ولی نسبت به حمایت شان از سازمان شک دارم چون طی این سالیان که در ایران بودم هیچ حمایتی از مردم درقبال مجاهدین ندیدم”. سکوت مرگباری فضای سالن را فرا گرفته بود. همه با حالت عجیبی به او نگاه میکردند. آنها دقیقا صحبت هایی را از این عضو تازه وارد می شنیدند که طی سالیان عکس آن را شنیده بودند. چون مسئولین وشخص رجوی طی سالیان در تشکیلات مرتب از حمایت مردم از خودشان بحث و تحلیل کرده بودند.

ادامه دارد
اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا