نامه عبدالحسین یگانه به خواهرش طیبه یگانه در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

می نویسم برای بهترین خواهری که مهربونی هایش را فراموش نمی کنم

سلام طیبه

امیدوارم حالت خوب باشد. چه کنم که نمی توانم خواهرم را فراموش کنم . خواهر داشتن خودش یک نعمت است. ای کاش در کنار هم بودیم و من غمی نداشتم. خیلی وقت است شما را ندیدم و راستش را بخواهی دلم برای شما تنگ شده است. راهی برای من میسر نمی شود که بتوانم شما را از نزدیک ببینم. نمی دانم در کمپی که زندگی می کنی در چه وضعیتی بسر می بری. امیدوارم که سالم باشی.

چند وقت پیش به یاد خاطرات گذشته افتادم. زمانی که در کنار هم بودیم چه روزهای خوبی در کنار هم سپری کردیم. من مدام حسرت آن دوران را می خورم. چرا این فاصله بین ما افتاد؟! طیبه خواهر خوبم فکری به حال خودت بکن خودت را نجات بده و آزاد زندگی کن. آزاد فکر کن. از زندگی لذت ببر. من بدی شما را نمی خواهم. ما با هم همخون هستیم. من شما را هیچ وقت فراموش نمی کنم و همیشه به فکر شما هستم .

امیدوارم هر چه زودتر خودت را نجات دهی و مجددا دور هم جمع شویم . به امید آن روز نزدیک .

برادرت عبدالحسین یگانه

برادر طیبه یگانه

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا