مسعود رجوی از 5 مهر 60 تا شهریور 1401 در توهم ابلهانه قیام و سرنگونی

در اواخر شهریورماه 1360 خط و تاکتیک تظاهرات گسترده در داخل کشور با توهم ابلهانه قیام و سرنگونی از طرف مسعود رجوی در داخل تشکیلات مطرح شد. با این ویژگی که تعداد بیشتری از تیم های مسلح در راه پیمایی شرکت داده شوند و تمامی نیروهای اجرایی و عملیاتی و هواداران تشکیلاتی در صحنه حضور یابند. مناطق شروع راه پیمایی طوری در نظر گرفته شد که گروههای مختلف سازماندهی شده، در نهایت به هم بپیوندند تا راه پیمایی گسترده شود. تظاهرات پنجم مهر ابتدا قرار بود اول مهر برگزار شود ولی بدلیل برگزاری راه پیمایی دانش آموزی به مناسبت بازگشایی مدارس به تاخیر افتاد.

هدف گذاری رجوی از این مرحله این بود تا پتانسیل نهفته خلق آزاد شود! رجوی در پیامی که برای اعضای درون تشکیلات فرستاد تاکید کرده بود به آن درجه از توان نظامی رسیده ایم که اگر از رژیم جلوتر نباشیم همپای او هستیم و در تعادل قوا مساوی هستیم! ما در مهرماه با قیامی شبیه به قیام توده های بهمن روبرو هستیم و باید نیروهای اجتماعی مان را تحت حمایت نیروهای مسلح مان به صحنه بکشانیم. می بایست این تظاهرات با شرکت خود مردم صورت گیرد و ما بعنوان نیروی پیشتاز مسلح از مردم حمایت خواهیم کرد. ضروت انقلاب ایجاب می کند کشته ها زیاد باشد و درخت انقلاب خون می خواهد. شاید کشته های ما به میزان بهمن باشد و شاید هم بیشتر ولی تعداد مهم نیست. مردم کاملا آماده قیام هستند. عملیات بزرگی مثل 7 تیر نشان داد که رژیم ضربه پذیر است. پیکرش همانند ظرف بلورین است که شکسته شده و کافی است که یک ضربه دیگر به آن وارد شود تا هر تکه اش به گوشه ای پرتاب شود!

مجاهدین 5 مهر 1360
تظاهرات خشونت بار مجاهدین خلق در 5 مهرماه 1360

ولی همین رجوی بعدا در جمعبندی یکساله خود اعتراف کرد که از ابتدا می دانسته که این تظاهرات بی نتیجه خواهد بود ولی باز هم آن را تست کرد. در ساعت 5:10 صبح پنجم مهرماه 1360 تعداد قابل توجهی از هواداران مسلح در سه نقطه مرکزی تهران با شلیک هوایی و آتش زدن لاستیک اتومبیل و نیز اتوبوس های شرکت واحد راه پیمایی را آغاز کردند. شکل تظاهرات بدینگونه بود که افراد موتور سوار و گاها پیاده در اکیپ های مختلف با گردآوری هواداران شروع به راه پیمایی کردند. آنها در گام بعد با شلیک رگبار هوایی و بعد شلیک به ساختمان های دولتی و افراد بظاهر با شکل و شمایل مذهبی و سر دادن شعارهای مشخص شده خط تظاهرات را پیش می بردند. به واحدهای عملیاتی دستور داده شده بود هرکس بهرشکل خواست جلو تظاهرات و پیشروری را بگیرد فارغ از اینکه چه موضعی دارد بسمت وی شلیک شود.

برآورد رجوی این بود که اگر نیروهای عملیاتی بتوانند 2 ساعت مقاومت کنند کار تمام است و نیروهای مردمی به ما می پیوندند و آتش زیر خاکستر شعله ور می گردد. انجام این تظاهرات مصادف بود با عملیات ثامن الائمه نیروهای ایران در مرز که در شب 4 مهرماه آغاز شده بود و از شواهد چنین بر می آمد که مجاهدین خلق در داخل با عراق همکاری دارند و آنها با دست زدن به این حرکات خشونت آمیز می خواستند موفقیت این عملیات را تحت تاثیر قرار داده و از طرف دیگر نیروهای عملیاتی را در داخل بخود مشغول کنند.

در نهایت این حرکت ناشیانه رجوی که فاقد هرگونه اصول و منطق نظامی و درک و شناخت اصولی از اوضاع مشخص جامعه بود؛ به اعتراف خود وی به دستگیری و کشته شدن هواداران سازمان در دسته های 50، 100 و 200 تایی شد. بر خلاف تحلیل های رجوی نه تنها از حضور میلیونی مردم در صحنه خبری نشد بلکه منجر به کشته شدن بسیاری از نیروهایش و مردم و نیروهای نظامی و هواداران انقلاب از سویی دیگر شد. بدین ترتیب ماجراجویی کودکانه ای که بزعم رجوی قرار بود طی فرایند 6 ماهه به عمر جمهوری اسلامی پایان دهد با شکست مفتضحانه نظامی و فروپاشی تشکیلاتی و انبوه قربانی از هر دو طرف و دستگیری و زندانی بسیاری از نیروهای فرقه مجاهدین خلق منجر شد و دست آخر هم رجوی به پاریس گریخت.

این پروسه قربانی کردن و قربانی گرفتن در سرفصل های بعد اما تکرار گردید. عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد)، در حالیکه با مساعدت جامعه جهانی جنگ ویرانگر ایران و عراق که با تجاوز صدام جرقه اش زده شد و منجر به تلفات انسانی و خسارت های اقتصادی گردید به نقطه آتش بس رسیده بود توسط رجوی باز هم با توهم تصرف 48 ساعته تهران و سرنگونی جمهوری اسلامی استارت زده شد. که باز هم ضمن دادن تلفات سنگین نیروی انسانی از هر دو طرف با شکست فاحش و عقب نشینی مفتضحانه رجوی به پایان رسید.

در سالهای 88 و دیماه 96 و آبان 98 که اعتراضاتی به مسئله انتخابات، گرانی و افزایش قیمت بنزین صورت گرفت و منشا ابتدایی آن مطالبات مسالمت آمیز مردمی بود که با سوء استفاده و تحریکات این فرقه به خشونت گرایید و منجر به صدمات مادی و انسانی گردید. در جریان اخیر فوت خانم مهسا امینی هم بار دیگر سرکردگان این فرقه به میدان آمدند تا با اتخاذ مواضع فرصت طلبانه برای خود کلاهی بدوزند. از همان ابتدا وقوع این اتفاق ناگوار که مایه تاسف همگان و از جمله مسئولین دولتی گردید و از طرف مسئولین وعده رسیدگی داده شد، فرقه رجوی با بکارگیری تمامی ظرفیت های تبلیغاتی خود تلاش نمود موج اغتشاش را در داخل کشور با تحریک نیروهای جوان راه اندازی نماید که با توجه به هوشیاری مردم و شناخت عمیق آنها نسبت به ماهیت این فرقه، پاسخ دندان شکنی دریافت کرد. بطوریکه در گسترده ترین شکل در فضای مجازی مریم رجوی مورد شدیدترین محکومیت ها قرار گرفت. موج فزاینده پاسخ های کوبنده مردمی همچنان و بی محابا ادامه دارد و یکبار دیگر ثابت کرد که این جریان ضدایرانی در میان مردم ایران و مطالبات آنها محلی از اعراب ندارد و تاریخ مصرف آنها در حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران بسر آمده است. مردم فهیم ایران در خلال شناخت سالها از این جریان فرصت طلب و سو استفاده جو به این واقعیت رسیده اند که رهبران فرقه مجاهدین خلق برای رسیدن به اهداف کثیف شان و در راستای بازی در زمین دشمنان ایران زمین به هر وسیله ای متوسل میشوند و جان و خون مردم برایشان کمترین ارزشی ندارد. مردم ایران سالهاست که حساب خود را از رجوی مزدور جدا کرده اند.

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا