واکاوی تبهکاری‌های مالی مجاهدین خلق به روایت اسناد – قسمت 2

گفتار متن مستند ایران اید IRAN AID

جمیل بصام یکی از اعضای مجاهدین خلق و مؤسسه ظاهراً خیریه ایران اید که در سال 2002 در حین سفری به سوریه به همراه ابراهیم خدابنده در حالی که در تلاش جابجایی بیش از 2 میلیون دلار پول نقد مجاهدین خلق و مقادیر بسیار زیادی طلا بودند، توسط نیروهای امنیتی سوریه به دام افتادند و به ایران مسترد شدند. جمیل بصام پس از طی دوران محکومیتش از زندان آزاد شد و اکنون در ایران زندگی می کند.

مجید تفرشی (محقق و کارشناس امور تاریخی): مؤسسه ایران اید بر اساس اسناد موجود به جامانده از موسسه Charity Commission که نهاد ناظر بر فعالیت موسسات خیریه است، در 20 سپتامبر 1983 تأسیس شده، یعنی در شهریور ماه 1362 شمسی، این تاریخ، تاریخ قابل توجهی است. از جهت بررسی مقایسه ای فعالیت های داخلی و خارجی ایران اید در بریتانیا و خارج بریتانیا، تقریبا زمان، زمانی است که مجاهدین خلق و شورای (به اصطلاح ) ملی مقاومت بعد از جدایی بین ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی و بعد از دیدار یا دیدارهای محرمانه ای که با مقامات عراقی، بخصوص وزیر خارجه عراق طارق عزیز با مسعود رجوی صورت می گیرد، تصمیم می گیرند به عراق بروند.

چنانکه در گزارش سالانه فرید هالیدی، استاد سرشناس مطالعات خاورمیانه دانشگاه لندن که در بولتن اندیشکده مریپ منتشر شده، به تاریخ مارچ و آپریل 1983، مسعود رجوی و طارق عزیز در 29 دسامبر 1982 با هم دیدار کردند. در این ملاقات به طور صریح برای نخستین بار یک تعامل گسترده مالی و سیاسی بین مجاهدین خلق و حکومت صدام برقرار می شود و پیش زمینه های عزیمت مجاهدین خلق به عراق تنظیم می شود. این در شرایطی است که عراقی ها با دو اپوزیسیون دیگر یعنی شاپور بختیار و ارتشبد غلامعلی اویسی مراودات و قراردادهایی داشتند ولی از آنها ناامید بودند. سازمان مجاهدین خلق در یک بیانیه رسمی در همان تاریخ به این موضوع تصریح می کند. در روز 29 دسامبر 1982 و بعد هم مسعود رجوی دوباره در صحبت های بعدی به این موضوع اشاره می کند. قبلا هم پیش زمینه هایی را نشریات مجاهدین خلق انجام داده بودند که حاضر هستند و آماده هستند برای یک قرارداد جدی با عراق، که همین موجب اختلافات جدی بین بنی صدر و رجوی شد.

داوود باقروند ارشد(عضو پیشین هیات مدیره ایران اید و عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، مقیم آلمان): در سال های 1360 تا 1365 سازمان زیر فشار مالی بالایی بود. چرا که از طرفی زیر ضرب نظامی در داخل کمرشکن شده بود، ضمنا بحران های عمیق درون تشکیلاتی که تا به امروز ادامه یافته شروع شده بود. مرتب اعضای معترض جدا می شدند و خواستار محاکمه مسعود رجوی بودند، بخاطر دست زدن به تروریسم و کشتاری که به راه انداخته بود. از طرفی هم هزینه های سرسام آور خود مسعود رجوی که در فرانسه بود. حقوق ماهیانه و اسکان اعضای به اصطلاح شورای ضدملی مقاومت و اطرافیانش که بسیار بالا بود. هزینه های فعالیت تشکیلاتی سیاسی و شرکت در کنفرانس ها و مسافرت هایی که بخش سیاسی را انجام می دادند بسیار بالا بود. در داخل کشور با لودادن تیم های ترور توسط مردم، حفظ و تأمین مالی آنها بسیار هزینه بر شده بود. مرتب مجبور می شدند خانه های تیمی را با تمام اثاثیه اش رها کنند و در جای دیگری خانه کرایه کنند.

در رابطه با این خانه تیمی ما پاسداران کلانتری مرکز و کمیته کلانتری مرکز، تقریبا یک ماهه بچه های اطلاعات تحقیقاتش در این رابطه بودند که دیشب بعد این یک ماه موفق می شوند بریزند داخل خانه و در رابطه با آنها باتوم های برقی که زمان شاه استفاده می‌کردند. بعد زیرش دو جعبه پر هست که البته ما بازش کردیم، ژ3 و تیر ژ3 است.

مجید تفرشی: جمیل بصام یکی از اعضای مجاهدین خلق و موسسه ظاهرا خیریه ایران اید که در سال 2002 در حین سفری به سوریه به همراه ابراهیم خدابنده در حالی که در تلاش جابجایی بیش از 2 میلیون دلار پول نقد مجاهدین خلق (مجاهدین خلق) و مقادیر بسیار زیادی طلا بودند، توسط نیروهای امنیتی سوریه به دام افتادند و به ایران مسترد شدند. جمیل بصام پس از طی دوران محکومیتش از زندان آزاد شد و اکنون در ایران زندگی می کند. او با ما درباره نخستین گام ها و ریشه یابی سازمان های پوششی خیریه سازمان مجاهدین خلق در اروپا سخن گفت.

جمیل بصام (از مسئولان پیشین ایران اید و عضو سابق مجاهدین خلق): گفتیم که در واقع اساس کارمان را بگذاریم روی تیم هایی که بروند در خیابان و مالی-اجتماعی را از آن حالت گروه دونده و این حرفها بیاوریم بیرون. بصورت یک چیز رسمی مثل خیریه دربیایم. انگلیس هم یک کشور خیریه خیزی است، نزدیک 40 هزار خیریه دارد. بنابراین ما به سرعت یک خیریه ای ثبت کردیم به اسم “ایران اید”، و در واقع آن ایران اید بود که در این راه شروع به فعالیت کرد.

مجید تفرشی: یک موسسه خیریه ای بوده ظاهرا در لندن که کارش این بوده که از منابع عمومی مردم و موسسات خیریه دیگر پول و امکانات جمع کنند برای کمک به آوارگان، مستمندان، پناهندگان و پناهجوریان ایرانی در داخل ایران و در مناطق مرزی و در کشورهای دیگر اعم از ترکیه و پاکستان و کشورهای اروپایی. در بررسی که در خلال پژوهش در پرونده ایران اید انجام می‌دادم، متوجه شدم که برخی از پرونده ها هنوز از طبقه بندی خارج نشده و اجازه دسترسی به آن وجود ندارد. در برخی از پرونده های آزاد شده برخی صفحات هست که دسترسی به آن وجود ندارد و همینطور در برخی از اوراق آزاد شده برخی عبارت ها و پاراگراف ها حذف شده است. یعنی سیاه شده و فتوکپی آن در پرونده وجود دارد. وقتی که بررسی کردم متوجه شدم که بخشی از این اسناد مربوط به اسناد ارتباطات موسسه ایران اید و اعضا و هواداران آن با سازمان امنیت خارجی بریتانیا معروف به  (Secret Intelligence Service) SISاست که در واقع در افواه به MI6 معروف است. در گفتگو با ” نایجل وست ” مورخ نامدار بریتانیایی که در مورد سازمان های امنیتی کار زیادی کرده متوجه شدم که در واقع سازمان ام آی سیکس یا اس آی اس هیچوقت اسم اعضا و هواداران و رابطین خودش را افشا نمی کند و این برخلاف همه قوانین مصرح دسترسی آزادانه به اطلاعات است و این توضیح روشن کرد که چرا برخی از پرونده های ایران اید هنوز از دسترس خارج است.

نایجل وست(نویسنده و کارشناس امور امنیتی و جاسوسی بریتانیا): سه سازمان جاسوسی انگلیس در چارچوب رفع طبقه بندی اسناد اقدام می کنند و به همین علت سازمان MI5 تعداد 6500 پرونده را که در آرشیو اسناد ملی نگهداری می شدند را از رده بندی محرمانه خارج کرده است. سازمانی با نام “مجری عملیات ویژه”در جریان جنگ جهانی دوم وجود داشت که پیش از خرابکاری در خطوط دشمن مشغول گردآوری اطلاعات برای بریتانیا بود. این سازمان در سال 1945 برچیده شد و الان همه اطلاعات آن سازمان هم از رده بندی محرمانه خارج شده است. بنایراین سه سازمان اطلاعاتی و مخفی انگلیس، اطلاعات و اسناد محرمانه شان را از رده بندی محرمانه خارج کردند و احتمالا در دسترس عموم مردم در آرشیو ملی بریتانیا است. سازمان مخفی اطلاعاتی MI6، سازمانی کاملا متفاوت است. زیرا این سازمان بر روابط انسانی استوار است. حتی امروز هم افسر مربوط قول میدهد، قولش معتبر است و هر فردی که جاسوسی می کند اگر با این سازمان همکاری کند، اگر اطلاعات موردنظر را برای این سازمان فراهم کند و اگر جاسوس به هر نحوی که می خواهد به اهداف این سازمان کمک کند، برای همیشه مورد حفاظت این سازمان جاسوسی قرار می گیرد. به جاسوس قول داده می شود که نامش در هیچ یک از پرونده ها قید نشود و هویتش به رسانه ها درز نکند و نامش به کمیته های دولت داده نشود و جاسوس برای همیشه مورد حفاظت خواهد بود. منظور از همیشه این نیست که هویتش برای سی یا چهل سال حفظ بشود، بلکه بیش از یکصد سال مورد نظر است. فرزندان و نوه های آن جاسوس هیچگاه مشمول پیامدهای منفی جاسوسی فرد نخواهد بود و حفاظت می شوند. بنابراین یک قول ویژه و منحصر به فرد است که سازمان جاسوسی بریتانیا به جاسوس می دهد. یعنی به جاسوس می گوید ما نفر را برای همیشه حفاظت خواهیم کرد.

مجید تفرشی: پرونده ایران اید به ما کمک می کند که به جزئیات و زیرپوست و در واقع ماوراء خبر و بین خطوط موارد مربوط به فعالیت های اقتصادی مجاهدین خلق از طریق مؤسساتی مانند ایران اید بیشتر توجه کنیم و بیشتر اشراف و آگاهی پیدا کنیم.

نه تنها در سال های بعد از انقلاب، بلکه از سالهای دهه 1350 شمسی، سازمان مجاهدین خلق همواره مؤسسات پوششی را در کنار خودش داشت تا فعالیت هایش در موضوعات مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی تحت پوشش آن سازمان های ظاهرا مستقل انجام بشود، در سال 1360 وقتی که سرکرده سازمان همراه با تعدادی از متحدان آن به خارج از کشور گریختند، این گروه های پوششی تحت عنوان اصناف، دانشگاهیان،  خبرنگاران، نویسندگان، هنرمندان بودند که به عنوان گروه های مستقل برای سازمان لابیگری و تبلیغات می کردند. این برنامه در ابتدا تحت عنوان شورای ملی مقاومت و بعد از آن در نام های مختلف پوششی و بخصوص به عنوان خیریه عمل می کردند. در این باره “غلامرضا انصاری” سفیر سابق ایران در لندن که بخشی از دوره فعالیتش معطوف به مواجه با فعالیت های تبلیغاتی ضدایرانی مجاهدین خلق بود، سخن گفته است.

شورای ملی مقاومت چهره جدید مجاهدین خلق

غلامرضا انصاری، سفیر پیشین ایران در لندن: خب مجاهدین خلق بعد از مشارکت بسیار گسترده‌ای که با عراق داشتند برعلیه کشور خودشان، خب چهره بسیار بدی در دنیا پیدا کردند و وقتی دنیا آشنا شد با واقعیت وجودی این افراد که برعلیه کشور خودشان اقدام نظامی صورت داده بودند، خب از چهره همه ایرانی ها به ویژه، و همه خارجی ها تقریبا آن جایگاه MKO یا مجاهدین خلق که ما اعتقادمان بر این است که ماهیتشان نفاق بوده می افتند. در آنجا کاری که آنها شروع کردند، یک چهره جدیدی از خودشان بروز دادند و آن شورای ملی مقاومت بود. آمدند اعلام کردند که این با مجاهدین خلق زاویه دارد و این برنامه ماموریتش اصلا چیز دیگه ای است و آمدند یک چهره جدیدی از خودشان را در افکار عمومی آنجا و به ویژه در افکار عمومی ایرانیان مقیم انگلستان معرفی کردند.

مجید تفرشی: مشابه این موسسه البته در کشورهای دیگر اروپایی و آمریکا هم وجود داشت، ولی هیچکدام از جهت شهرت و جنجال به پای ایران اید نرسیدند.

آن سینگلتون(اولین افشا کننده تبهکاری های ایران اید و عضو سابق مجاهدین خلق، مقیم بریتانیا): من خودم یک سال و نیم در سوئد بودم و آنجا هم این کار را می کردم. اسمش ایران اید نبود، اما شبیه به همین بود. این کار را در همه کشورهای بزرگ می کردند.

زهرا معینی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و از فعالان خیریه های پوششی سازمان در آلمان، مقیم آلمان: در اروپا چون همه چیزش مالیات است و با مالیات زیاد سروکار دارند، خب یک نفر یک کادو 10 هزارتایی بیاورد و به شما بدهد و نخواهید مالیات بدهید مشخصه. اینها هم چنین لابی هایی را دارند. تا الان هم با این شگردهایشان جلو رفتند.

رضا صادقی جبلی(عضو اصلی موسسات خیریه پوششی مجاهدین خلق در آمریکا و اروپا، مقیم بلژیک): مجاهدین خلق، انجمن های خیریه ای را ثبت می کردند به طور قانونی در شهرهایی که بودند. حالا در اروپا و در آمریکا و جاهایی که بودند. مثلا در لس آنجلس ما خیریه ای که ثبت شده بود به نام CHR بود. یکی هم داشتیم CHRI بود. بعد اینها در اپلیکیشن هایی که پر می کردند می گفتند ما به اصطلاح یک سازمان های NGO هستیم که برای بچه های پناهنده در مرز ایران و عراق در کردستان و در ترکیه پول جمع می کنیم.

خب این سازمان خیریه یک اسم شیک بود و به آنها پول می دادند. حتی یک دورانی شهردار لس آنجلس من یادمه که امضا کرده بود و تشویق هم کرده بود که ما این را در فرودگاه نشان می دادیم که بله شهردار از ما حمایت کرده است. ولی واقعا اینها نمی دانستند که ما افراد مجاهدین خلق هستیم و برای این گروه و به اصطلاح ارتش آزادی بخش پول جمع می کنیم.

مجاهدین خلق از حس مثبت شرکت ها و مردم و افکار عمومی سوء استفاده کردند

سعید سلطانپور، روزنامه نگار ایرانی مقیم کانادا و هوادار سابق مجاهدین خلق: مجاهدین خلق آمدند همین کار را، عکس های اعدامی ها و کشته شده ها را در محله های تورنتو و محله های توریستی می بردند، مثل آبشار نیاگارا و توریست ها هم پول می دادند. حتی بعضی از اینها بچه ها به زور پول می گرفتند. ملت هم پول می دهند، توریست ها پول می دهند. قدیما دولت اینجا زیاد کاری نداشت و به هر حال این پول ها خرج می شد و به سازمان هم می رسید به اضافه این که سازمان به این طریق توانست به خیلی از جاها نفوذ کند. آمریکا هم اینجور بود، بعدها این پول هایی که مفتی گیرشون اومد از صدام و خرج این سیاستمدارای دوزاری ورشکسته بازنشسته کردند، قبلا اینجوری رفتند یعنی از پایین رفتند دم کلیساها و پول جمع می‌کردند و توانستند با مردم در ارتباط باشند، با نهادهای سیاسی پیوند بشوند و ارتباطات برقرار کنند.

غلامرضا انصاری، سفیر پیشین ایران در لندن: اینها به شکل های مختلف وارد صحنه شدند، یکی از کارهایی که انجام دادند این بود که یک سازمانی تحت عنوان “ایران اید” معرفی کردند و هدف اصلی این سازمان این بود که بتواند از کمک های مردمی و به ویژه از کمک های شرکت ها که اینها وقتی کمک های انسان دوستانه می کردند و از معافیت های مالیاتی برخوردار بودند، اینها آمدند از آن حس مثبت شرکت ها و حس مثبت مردم و افکار عمومی به ویژه ایرانیان مقیم آنجا استفاده کنند برای اینکه ما این سازمان را تشکیل دادیم تا کمک کنیم به بازماندگان جنگ و کسانی که پدرومادرشان را از دست دادند، بچه هایی که یتیم شدند و…، تحت این عناوین که بسیار احساسات عمومی و احساسات مردم هدف را تحت تاثیر قرار می داد و بر این اساس شروع کردند به صورت گسترده پول جمع می کردند.

قربانعلی حسین نژاد، عضو سابق مجاهدین خلق و مترجم مخصوص سرکرده مجاهدین خلق: اسمش بود مالی-اجتماعی، کمک جمع کردن در خیابان ها از مردم عبوری، چون اینها مطلقا به اسم اینکه برای مجاهدین خلق جمع می کنیم و اینها که نبود. ما می رفتیم و به ما دفترها و زونکن هایی می دادند با عکس های بچه ها و زن ها و وضعیت ایران و زندانیان سیاسی و اعدام ها. می رفتیم می گفتیم ما یک عده از ایرانیان هستیم که پناهنده ایم اینجا و برای کودکانی که در ایران بی سرپرست مانده اند و پدرانشان اعدام شدند یا زندانی سیاسی هستند و خانواده هایی که این بچه ها را نگه می دارند این هم عکسشان و این هم کودکان و برای اینها پول جمع می کنیم.

آن سینگلتون: در همه کشورها نوعی خیریه مشابه به همین ایران اید دارند. در آمریکا کمی متفاوت بود، اما در اصل همه آنها یک سازمان خیریه رسمی و ثبت شده بودند و ادعا می کردند که اهداف انسان دوستانه دارند و قصدشان کمک به قربانیان زلزله ها یا هرچیزی که به داستانشان می خورد بود.

حمیرا محمد نژاد، عضو سابق مجاهدین خلق، مقیم آلمان: مثلا به ما می گفتند ما از کجا تامین می شویم. می گفتند ما از پول هایی که کمک های مالی مردم تامین می شویم. فکر کنم ویدئوهایش را به هر حال هست. خود من اون موقع نمی دانستم ولی بعدها مثلا همین ویدئوهایی که می دیدم یکی اینکه صدام به آنها کمک می کرد و یکی دیگه هم کمک های مالی که اینجا می شد، اینها افراد معمولی نبودند، طرفداران و هواداران نبودند که به اینها پول می دادند.

مجاهدین خلق از طریق تاسیس انجمن های خیریه مخصوص کودکان پولشویی می کردند

علی اکبر راستگو: ما به هرحال در مجاهدین خلق متوجه شده بودیم که پولشویی هایی انجام می شود. ولی بخاطر مسایل سازمانی صدایش را در نمی آوردیم. یکی از آن ابزارهای سازمانی که برای پولشویی بکار می رفت و هنوزم به کار می رود، تاسیس انجمن های خیریه مخصوص کودکان در کشورهای غربی بود.

مجاهدین خلق به نیروهای خود تکدی‌گری آموزش می دادند

حمیرا محمد نژاد: یکی از وظایف اصلی ما که آمده بودیم به خارج، همان کار مالی بود. جمع کردن در واقع من می گویم گدایی پول بود. موقعی که ما آمدیم برای ما یک کلاس گذاشتند و در این کلاس باید یاد می گرفتیم که ما چجوری از مردم عادی آن کشور مثلا من که آلمان بودم پول جمع کنیم. یک آلبوم هایی داشتند که بصورت آلمانی نوشته شده بود و به ما خیلی خوب می توانستند این را یاد بدهند که این آلبوم ها مربوط به چی هست. یک سری عکس داخلش بود و یک صفحه امضا که انجمن های مختلف برای خودشان تشکیل داده بودند که ما داریم به کودکان بی بضاعت در مرز ایران و عراق و ایران و ترکیه داریم به اینها کمک می کنیم.

جمیل بصام: فرض کنید کسی که سابقه تحصیلش در انگلیس در حد دکترا بود ولی حاضر شده بود به خاطر اینکه یک پولی برای تشکیلات آنجا در بیاورد در واقع گدایی را قبول کرده بود. بیاید در خیابان بایستد و جلوی مردم را بگیرد و از آنها خواهش کند 5 پوند 10 پوند یا 2 پوند یا هرچی که دادند بگیرد. در صورتی که همین فرد شاید اگر زندگی خودش را داشت و کار خودش را می کرد درآمدش خیلی بیشتر می شد از این. ولی حاضر شده بود اینجوری بیاید در این مسیر، برای همین خود شرکت در تیم های مالی-اجتماعی به عنوان یک ملاکی از صلاحیت افراد در نظر گرفته می شد. خیلی ها حتی حاضر نبودند، می گفتند ما حاضریم هرکاری بکنیم ولیکن دوست نداریم بیاییم در خیابان بایستیم و این کار را انجام بدهیم. یا اگر می آمدند می رفتند یک گوشه ای کز می کردند و اصلا جلوی کسی را نمی گرفتند و خیلی ها حتی در تشکیلات به خاطر همین مسئله تشکیلات را ول کردند و رفتند.

وقتی می‌توانی آدم بکشی که توانسته باشی گدایی کن!

مسعود خدابنده(عضو ارشد پیشین مجاهدین خلق و مسئول پایگاه اینترنتی ایران اینترلینک، مقیم بریتانیا): مادر من اواخر که آمده بودیم بیرون، یک روز برگشت و گفت که تو واقعا گدایی می کردی؟ گفتم خب آره، ولی یک چیزی پشتش داشت که چجوری شد و چجوری توانستی بروی در خیابان گدایی کنی. راحت نمی‌شود این کار را انجام داد. حالا من که نگاه می کنم میگم که گدایی که هیچی، گدایی برای چه کاری، گدا اقلا می رود و می گوید بده من بخورم. ولی تو می گرفتی و دروغ می گفتی یا فلان می کردی. این بحث ایران ایدش. ولی دستگاه اینه، ببینید دستگاهی ساخته می‌شود، شما از ورود به سازمان یک موقعی می گفتند تو باید بروی آموزش ایدئولوژیک ببینی، زمان حنیف نژاد، بعد بیایی و این کار را انجام بدهی، بعد می‌توانی مثلا عمل نظامی انجام بدهی و یا چریک شوی. این کار را نکردی نمی شود. عملگرا می شوی، می شوی مثل آنهایی که خراب کردند. دستگاه مجاهدین بعد از انقلاب عوض شد. یعنی تو وقتی می توانی عضو بشوی که اول گدایی کنی. زمان شاه می گفت بیا برو کوره‌پزخانه کارکن آدم بشوی، الان می گفت بیا، ببین و یاد بگیر چجوری خرکنی، یاد بگیر و بشکن، یعنی من فردا می خواهم بهت بگویم که تو  یک نفر را در کردستان بکش ، اگه بهت نمی توانم بگویم برو گدایی کن پس به چه دردی میخوری؟ به درد من نمیخوری. این ساختن این آدمه.

مجید تفرشی: از زمانی که در واقع زمزمه رفتن سرکرده مجاهدین خلق به عراق مطرح می شود و وقتی که منتقل می شوند به عراق، درواقع تقریبا مدت زیادی فاصله ندارد با زمان تاسیس ایران اید، به تدریج مسئله انتقال پول های عراق و درآمدهای عراق از خارج به داخل از طریق فروش نفت یا سهم نفتی مجاهدین خلق در عراق هم مطرح می شود. که در واقع چه بهتر از طریق پوشش یک موسسه یا موسسات مختلف خیریه و ظاهرا غیرانتفاعی صورت بگیرد که مشکلات تحریم و مشکلات مالیاتی و به اصطلاح پیگیری های اقتصادی و رصد مالی در آن صورت نگیرد.

ابراهیم خدابنده: افرادی که این کار را انجام می دادند توجیه می شدند که به هیچ عنوان اسم مجاهدین خلق را نیاورند، از موضع اینکه مثلا فکر کنند ایران اید یک ارگان مستقل است. این هم در Charity Commission ثبت شده بود و شماره ثبت داشت، از آن استفاده می کردند، یک بخش کمی از این درآمدها جمع آوری پول در خیابان بود، بخش اصلی اش در ارتباطات بیرونی بود. یعنی افراد مشخصی می رفتند و با آنها جلسات مختلف و صحبت می کردند و دعوت می کردند و اینها را قانع می کردند که حجم زیادی کمک کنند.

داوود باقروند ارشد: این ایران اید، اساسنامه ای را که باید حتما تحویل می داد که به ارگان کنترل کننده خیریه های انگلستان تحت نام Charity Commission باید تحویل داده می شد. یک اساسنامه جعلی که برای ایران اید نوشته شد که مثلا این بنیاد برای کمک به خانواده ها و کودکان یتیمی است که در ایران به او نیازمندند.

ابراهیم خدابنده: کار اصلی ایران اید پولشویی بود، یعنی که اینها کمک هایی از طرف فرض کنید مثال عربستان یا جاهای دیگر به مجاهدین خلق می‌شد یا هر امکانی که در اختیار آنها قرار می‌گرفت اینها نمی‌خواستند مستقیما بیاید به حساب مجاهدین خلق، اینها را تحت کمک می فرستادند به حساب ایران اید، مثلا این مبلغ کمک شده به ایران اید، بعد این پول را ایران اید ارسال می کرد به حساب هایی که در ترکیه داشت، در پاکستان داشت، در امارات داشت و افراد ایران اید می رفتند در آن کشورها و این پول ها را خارج می کردند و دوباره بر می گرداندند به پاریس.

اهداف مجاهدین خلق از راه اندازی بنیاد ایران اید چه بود؟

داوود باقروند ارشد: اهداف مجاهدین خلق از راه اندازی بنیاد ایران اید چه بود؟ هدف اصلی لاپوشانی دریافت کمک مالی از دشمنان ایران و ایرانی همچون عراق و عربستان و مزدوری اش در افکار عمومی.

مجید تفرشی:  ساختمان پشت سر من در خیابان هایرود در شمال لندن، روزگاری دفتر موسسه موسوم به ایران اید بوده که در ظاهر کار خیریه انجام می داد. این موسسه در آغاز کارش در سال 1983 که تاسیس شد در اینجا قرار نداشت، ولی به تدریج با گسترش و تعمیم کارش به سراسر دنیا و اقدامات مختلف مالی که انجام می دادند و گردش کارشان که روز به روز گسترده تر می شد، چه در ارتباط با عراق و چه در ارتباط با اروپا و آمریکا، عملا دفترشان به اینجا منتقل شدند و کارشان را خیلی گسترش دادند. البته ساختمانی که الان می بینید، ساختمانی است که بعد از تخریب ساختمان قبلی و بازسازی آن طبقات فوقانی بصورت مسکونی درآمده و طبقات پایینی هم اداری و بیشتر یک کلینیک پزشکی است.

صفات آراز اویغور(متخصص مسایل فساد موسسات خیریه بریتانیا و استاد دانشگاه لندن، مقیم بریتانیا): بعضی از سهامداران خیریه ها پیشنهاد می کنند که جمع آوری پول و کمک های مردمی باید از طرق دیگری انجام بشود، تا اینکه بخواهد به این سختی در خیابان ها انجام بشود، اینطوری معلوم نیست این پولها به کجا می رود بهتر است که از طریق حساب های بانکی انجام بشود. وقتی که از طریق حساب های بانکی انجام بشود قطعا برای دولت ها هم شفاف تر است.

برای مجاهد خلق امروز دروغ گفتن واجب است

مسعود خدابنده: برای مجاهد خلق امروز دروغ گفتن واجبه. خوب و بد عوض می شود، یعنی شما در یک دستگاه فرقه ای به یک نقطه ای می رسید که خوب آن چیزی است که سرکرده می گوید، بد آن چیزی است که او نگفته باشد و تو انجام بدهی نه اینکه برعلیه اش باشد، او نخواسته باشد.

یکی از جرم های پرویز یعقوبی این بود که یک روز رفته و موزه را دیده، رفته بود در پاریس و موزه را دیده بود. به او گفته بودند تو وقتی که مال مسعود رجوی بوده را رفتی و هدر دادی! بنابراین همین آدم فرقه ای خوب جلوه هم میکنه، چون واقعا معتقده، یعنی من الان بخواهم دروغ بگویم مثل آن موقعی که در گروه بودم نمی توانم دروغ بگویم، دیگه آن خصیصه از دست من خارج شده، آن موقع خود مسعود رجوی می گفت ببین، حلال و حرامتان با من! گناه و ثوابتون مال منه! یعنی شما تضادی در زندگیت نداری، ببین برمی گردد و به مادرش دروغ می گوید، به پدرش دروغ می گوید، می گوید من در زندانم، در پاکستان، می خواهند من را اعدام کنند. خانه ات را بفرش و پولش را بفرست. متناقض نمی شود! می کند این کار را و بعد هم افتخار می کند که من آنم که بخاطر مسعود رجوی این کار را کردم، مادر کیه پدر کیه! خیلی معذرت می خواهم، در همین آلبانی و عراق بودند دیگه! فحش و بد و بیراه به مادر خودش می داد. اصلا و ابدا ککش هم نمی گزید! این یک موقعی می شکند. موقعی می شکند که رجوی هم می دانست. می گفت ببین! تو تا موقعی که با من هستی مبارزی، رفتی قتل کردی در ایران، رفتی دو نفر را کشتی و برگشتی، تا موقعی که با من هستی گناهت با منه! پایت را از اینجا بیرون بگذاری تو قاتلی!

مجید تفرشی: اگر چه از زمان تشکیل مجاهدین خلق و بخصوص از زمان گریز کادرهای بالای این گروه به خارج از کشور، عملیات پولشویی و نقل و انتقال غیرقانونی پول توسط این گروهک رایج بود، ولی تاسیس موسسه ظاهرا خیریه ایران اید در سال 1983 میلادی امکان گسترده تری را برای وسیع و عمیق تر کردن این وضعیت ایجاد کرد. در شرایطی که نقل و انتقالات مالی مجاهدین خلق پیش از تأسیس ایران اید به شدت تحت کنترل نهادهای مالی و پولی بین المللی قرار داشت، در پوشش یک موسسه خیریه این اقدامات به سادگی بیشتری صورت می گرفت. با فرار مالیاتی و امکانات آزاد یک موسسه خیریه، نقل و انتقال پول از مبدا مختلفی مثل عراق یا اروپا به مناطق دیگر جهان به سادگی بیشتری صورت می گرفت و حجم و گستره این مبالغ روز به روز افزایش می یافت.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا