نامه بهروز جنت صادقی به برادرانش مختار، سیروس و بهمن در کمپ مجاهدین خلق

با سلام به برادران خوبم

مدتهاست که نتوانسته ام ببینمتان یا با شما صحبت کنم. درد دل های زیادی دارم که منتظرم زمانی که دیدمتان برایتان بازگو کنم. من با رفتن شما خیلی تنها شدم. مجبور بودم خانواده را تنهایی جمع و جور کنم. من که هیچ وقت نمی توانستم جای خالی شما را برای پدر ومادر پر کنم. خیلی تلاش کردم دلتنگی شان را کمتر کنم اما دوری از سه فرزند ، درد کمی نیست.

می دانید که احترام به پدر و مادر از مهمترین مسائل زندگی هستند. نمی دانم چطور است که در تمام این سالها پدر و مادرمان را چشم انتظار گذاشته اید و تماسی نمی گیرید. البته درک می کنم شرایط زندگی در کمپی که هستید این گونه هست و شما مجبور به اطاعت هستید. لطفا تلاش کنید تا به طریقی با خانواده تماس بگیرید. من همیشه این فکر در ذهنم بوده است که چگونه می شود شما را از مناسبات سازمان مجاهدین خلق آزاد کرد.

برادران خوبم من فکر می کنم شما هنوز اندیشه و فکرتان در سالهای گذشته یعنی سال 60 مانده است. باور کنید اکنون همه چیز در رامسر عوض شده و دیگر فضای گذشته را ندارد.

ایکاش می شد حداقل صدای شما را می شنیدم ولی متاسفانه مسئولین سازمان اجازه این کار را نمی دهند. آنها فکر می کنند که با شنیدن صدای من شما دچار تزلزل فکری می شوید و به واقعیت های بیرون از مناسبات اشراف پیدا می کنید و این همان چیزی است که سازمان از آن ترس دارد .

در این نامه عکسی با هادی شبانی می گذارم. وقتی با ایشان حرف می زنم از خاطرات شما در مناسبات می گوید که این خاطرات برایم دلگرم کننده است و افسوس می خورم شما چرا مانند او از سازمان مجاهدین جدا نشده اید و زندگی جدیدی را آغاز نکردید .

امیدوارم که در آینده دولت آلبانی به ما خانواده های افراد گرفتار در کمپ مجاهدین خلق اجازه بدهد که به آنجا سفر کنیم. و من بتوانم به دم درب کمپ تان بیایم و با شما سه برادر خوبم ملاقات داشته باشم و بعد از سالها دوری در آغوش بگیرمتان.

با امید دیدار – برادرتان بهروز جنت صادقی – مازندران – رامسر

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا