نامه فتح الله پیرزادی به برادرش حیدر اسیر در فرقه رجوی

برادر خوبم حیدرجان سلام

حیدرجان امیدوارم هر جا هستی خوب و خرم باشی. وقتی ماجرای ورود پلیس آلبانی به محل شما را شنیدیم و گفته شد تعدادی مجروح شده اند، نگران سلامتی تو شدیم ولی بعد که شنیدیم مشکلی برای تو  پیش نیامده کمی آسوده خاطر شدیم. اما برادر جان موضوع دیگری بود که می خواستم با تو درمیان بگذارم. اینکه تو باید قبول کنی وقتی خانواده ای سالها از عزیز خودش خبر ندارد طبعا به هر دری می زند تا ردی از او پیدا کند، به هر جا و هر مکانی می روند تا گم شده خود را بیابند. آیا می توانند دست روی دست بگذارند؟ البته می دانستیم که تو در گروه مجاهدین هستی اما قبول کن وقتی سالها نه تماسی و نه نامه ای برای داشته ای، آیا ما می توانستیم آرام و قرار داشته باشیم؟

سالها که در عراق بودید تلاش کردیم تا با تو ارتباطی بگیریم چندین بار برادرت نصرالله آمد پشت درب کمپ اشرف تا شاید بتواند مسئولین کمپ را مجاب کند تا یک دقیقه اجازه دیدار با تو بگیرد اما انگار آنها سنگ بودند و هیچ احساسی نداشتند و نتیجه ای بدست نیآورد. بهرحال بعد از اینکه رفتید آلبانی گفتیم شاید درآنجا راحت تر بتوانی با ما ارتباط بگیری اما بازهم دیدیم خبری نشد که این موضوع بیشتر ما را نگران کرد. همیشه سئوال من این بوده که آخر چطور می شود حیدر در یک کشوری که می گویند اروپایی است، باشد اما نتواند با ما تماس بگیرد؟ یعنی در آنجا هم آزاد نیستند؟

بنابراین بازهم تلاش کردیم و به هر دری زدیم تا لااقل تصویر و یا صدایی از تو ببینیم و بشنویم تا اینکه یکبار برخی از نفراتی که قبلا با تو بودند گفتند شما پیامی صوتی تصویری از خودتان تهیه و در اینترنت منتشر کنید شاید بدست برادرتان برسد و باعث شود حداقل حیدر را به صحنه بیآورند. زمستان سال گذشته بود که نصرالله به همراه فرزند وهمسرش در باغ ویلایی روستا پیامی تصویری برای تو تهیه کرد. آنها نسبت به تو ابراز محبت کرده و از دلتنگی های خودشان بابت دوری و بی خبری از تو  گفته بودند و صحبت های خودشان را در اینترنت منتشر کردند . اخیرا متوجه شدم که ظاهرا مدتی بعد ازآن خوشبختانه فیلم صحبت نصرالله به همراه همسر وفرزندش بدست تو رسیده چون شنیدم که تو هم جوابیه ای نوشته بودی. متن حرفهای تورا شنیدم که اول بسیارتعجب کرده و کمی از تو دلگیر شدم  که چطور میشه  حیدر برادران خودش را نابرادری و یا مزدور صدا بزند؟ من گفتم مگر می شود حیدر مرا که کلی به او خدمت کرده  و دوستش داشتم مزدور و نابرادری صدا بزند ؟! حقیقتا قلبا باور نداشتم که تو این حرف ها را زده باشی برای همین هم سراغ چند تن از دوستان سابق تو که الان سالهاست در کمال آرامش زندگی می کنند رفتم و از آنها در مورد نوشته های تو سئوال کردم و گفتم بنظر شما این حرف های حیدر واقعی است و خودش نوشته ؟ آنها حقیقت ماجرا را برایم تعریف کرده و گفتند با توجه به شناخت ما قطعا اینها صحبت های خود حیدر نیست.

سران مجاهدین آن نامه را نوشته و بنام حیدر منتشر کردند و یا او را با مغزشویی مجبور کردند که نامه را بنویسد که باز هم متن نامه را خودشان تنظیم می کنند، آنها توضیح دادند این حقه ای است که همواره رهبران مجاهدین برای سفید سازی خود و از طرف دیگر برای اینکه خانواده را از پیگیری نجات عزیزش دلسرد کنند بکار می برند .خلاصه با توضیحات کامل مرا متقاعد کردند که از شخص تو نباید دلگیر شوم و گفتند اصلا هدف مسئولان مجاهدین همان است که توضیح دادیم .

حال برادر جان من به این یقین رسیدم که تو قلبا خانواده ات را دوست داری و می دانم که تو را مجبور می کنند که علیه خانواده ات حرف بزنی . بنابراین با مطالبی که مجاهدین بنام تو منتشر کردند به این نتیجه رسیدیم که اتفاقا باید بیشتر پیگیر نجات تو باشیم واقعا چنین رفتاری از سوی رهبران مجاهدین شرم آور و فقط باعث بدنامی بیشتر آنها می شود. اما برادر خوبم من به تو توصیه می کنم واقعا وقت آن رسیده که خودت را نجات بدهی و قول می دهم که ما بعنوان خانواده ات از هیچ کوششی برای نجات تو دریغ نکنیم و باور کن ما سهمی از اموال برای تو کنار گذاشتیم که هروقت برگشتی آن را به خودت واگذار کنیم. اما اگر هم دوست نداری به ایران برگردی اشکالی ندارد به هرکشوری که دوست داری برو که باز هم ما به تو کمک می کنیم. حیدر جان باورکن دراینجا هیچکس از مجاهدین به نیکی یاد نمی کند. پس بیهوده عمر خودت را برای آنها هدر نده.

برادر خوبم صحبت ها برای درد دل کردن از بابت دوری و بی خبری از تو زیاده، این روزها ایام محرم است و طبق معمول بدلیل عشقی که  به امام حسین (ع) دارم هر شب در روستایمان مراسم نوحه خوانی داشتم باور کن شبی نبود که من حین نوحه سرایی در دلم برای نجات تو دعا نکرده باشم . بهرحال برادرجان ما واقعا تو را دوست داریم و از اینکه در کنار ما نیستی افسوس می خوریم که  از خدا می خواهم اول نجات پیدا کنی و بعد هم اینکه اگر خواستی نزد خانواده ات برگردی دراینجا همه منتظر تو هستند.

به امید حق

برادرت فتح الله پیرزادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا