شهریور، ماه تاسیس و شکست سازمان مجاهدین خلق – قسمت پایانی

دهم شهریور سال 1392 کشته شدن تعدادی از اعضای سازمان

در قسمت قبلی در مورد نحوه تاسیس سازمان و انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور موقت توضیح دادم. چرایی اینکه سازمانی که تاسیس شده چرا روی اصول مبارزاتی خود ثابت قدم نبوده و اکنون در وضعیت خطرناکی بسر می برد و هم چنین در مورد شیوه اتنخابات درون سازمانی توضیحاتی دادم و اکنون قصد داریم به اتفاقات دیگر ماه شهریور بپردازیم .

در پی اعلام درخواست حکومت عراق بعد از سرنگونی صدام مبنی بر خروج از اشرف ، سازمان سعی کرد کار انتقال را طولانی تر کند تا شاید اتقافی افتاده و آنان در اشرف باقی بمانند .

وقتی مسئله انتقال به لیبرتی در دستور کار قرار گرفت رجوی با فریبکاری و شانتاژ سعی کرد مسئله انتقال آنان به لیبرتی را مهم جلوه بدهد. از یک طرف با لابی های عراقی خود سعی کردند جلوی انتقال را بگیرند و به بهانه وسایل و اقلامی که در اشرف باقی می ماند درخواست پول زیادی داشت. در این راستا دولت عراق چندین بار به سازمان مجاهدین تذکر داد که باید تخلیه اشرف هر چه سریعتر انجام گیرد ولی رجوی به کسی پاسخگو نبود و در نهایت حدود صد نفر در اشرف باقی ماندند تا به اصطلاح کار اقلام و فروش وسایل را به پایان برسانند. اما با حمله به اشرف تعدادی از اعضای باقی مانده کشته شدند و این فرصت خوبی بود که رجوی بتواند با کار تبلیغاتی جلوی انتقال و تخلیه را بگیرد اما مرگ این افراد که عامل اصلی آن رجوی بود بر علیه رجوی عمل کرد و در نهایت ده روز بعد از درگیری شبانه و با خفت و خواری مجبور به ترک اشرف شد .

رجوی در تخلیه اشرف دچار شکست شد یا پیروزی؟! اگر از دیدگاه رجوی به این مسئله نگاه کنیم این حرکت هم مانند بقیه کارها نتیجه اش پیروزی بوده است. چون رجوی می توانست با کشته شدن تعداد زیادی از اعضای سازمان از خونشان ارتزاق کند و به حیات سیاسی ادامه دهد اما از بعد دیگر وقتی به مسئله نگاه کنیم چیزی جز شکست برای رجوی نداشت او بعد از 27 سال مجبور شد اشرف که همه چیزش بود را تخلیه کند . در درون سازمان اشرف یک مکان ایدئولوژیک بود. اشرف برای رجوی مرز سرخ بود و رجوی می گفت اگر در این راه همه کشته شوند باز باید این محل باقی بماند و یا اگر اشرف بجنبد تمام جهان خواهند جنبید و اراجیفی از این مدل . اما وقتی سمبه پر زور باشد چنان عقب نشینی می کند که قابل تصور نیست. او در اشرف سرمایه گذاری کرده بود اما به دستور آمریکا مجبور شد شبانه و با خفت و خواری از محلی که بسیار برایش ایدئولوژیک بود برود و جالب اینکه رجوی باز برای انگیزه دادن به اعضای خود نام محل بعدی را اشرف گذاشت و اکنون در آلبانی هم نام اردوگاهشان اشرف 3 است.

تخلیه اشرف به مثابه شکست سختی برای سازمان و رجوی بود و تمام ابهتی که رجوی برای خود ساخته بود از بین رفت. این شکست ابعاد دیگری هم داشت و شعارهای رجوی در موقع رفتن به عراق دود شد و از بین رفت. او در کنار مرزهای ایران پز سرنگونی می داد و حال باید در ناکجا آباد و از سوراخ قبر شعار سرنگونی دهد .

در اشرف نفرات به شدت زیر ضرب بودند و به صرف انتقاد و یا مسئله داری و یا به بهانه نفوذی بودن مورد شکنجه قرار می گرفتند و تعدادی هم کشته شدند. فشارهای تشکیلاتی در این قرارگاه بسیار مخوف و خطرناک بود. از برخوردهای تند به خانواده ها گرفته تا زدن سنگ و میله نوک تیز و افسار پاره کردن رجوی در مورد تهمت به خانواده ها همه نشان از جنایتی بود که رجوی در اشرف انجام داد.

در ماه شهریور اتفافات دیگری هم بود از جمله می توان به انفجار دفتر ریاست جمهوری و شهادت رجایی و باهنر اشاره کرد. رجوی جنایت کار فکر می کرد با زدن اعضای بالای حکومتی انقلاب نوپای مردم ایران را به شکست می کشاند. این تحلیلی بود که رجوی هیچ وقت حاضر نشد در مورد شکست آن حرف بزند .

در یک کلام ماه شهریور ماه مهمی در تاریخ ایران است. تاریخی که می توان با مطالعه آن فهمید دشمنان ایران تا کجا برای پیشبرد خط سیاسی خود دست به چه جنایت هایی زدند . اکنون باید از گذشته آموخت و درس گرفت. سازمان مجاهدین از بنیان گذاری آن و وضعیت فعلی وی همیشه در مسیر غلطی گام نهاده از مبارزه مسلحانه علیه مردم ایران گرفته تا همکاری با سازمانهای جاسوسی غربی و اسرائیل برای ترور دانشمندان ایران و اکنون اگر رجوی ها صورت خود را با سیلی سرخ نگه می دارند به خاطر دریافت دلارهایی است که غرب به آنها می دهد. هر چقدر مریم رجوی در مورد بند ده گانه خود حرف بزند ولی به هیچ کدام از آنان اعتقادی ندارد و برای فریبکاری و مطرح بودن این شعار را تولید کرده است و اگر دست شان برسد بدتر و خطرناکتر از گذشته دست به کارهای تروریستی می زنند و اگر سکوت کردند به خاطر شرایطی است که در آن حضور دارند یعنی اینکه ماهیت شان هیچ گونه تغییری نداشته است . شیوه مبارزه ای که رهبران سازمان مجاهدین انتخاب کرده بودند اشتباه بود و هیچ وقت هم بعد از کشته شدن سران سازمان بقیه حاضر به انتقاد از خود نشدند و هم چنان بر ادامه راه خیانت بارشان تاکید دارند.

پایان

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا