نامه سیف الله زیبا به برادرش نصرالله در مقر اشرف 3 آلبانی

نصرالله جان سلام

امیدوارم سالم و تندرست باشی. نمی دانم از کجا شروع کنم؟ چون دقیقا دیگر نمی دانم چند سال از قصه پر از رنج و سوز و گداز دوری تو می گذرد؟ و گذر زمان را فراموش کرده ام! در فراغ دوری ات سالهاست که فقط با خاطراتت و آن قلب مهربان و لبخند زیبایی که همیشه و در همه حال بر لب داشتی زندگی می کنیم و خود را اینگونه دلداری می دهیم که روزی بالاخره صدایت را خواهیم شنید و یا صورت ماهت را خواهیم دید! فکر می کنم این شکل جدایی در جهانی که عصر ارتباطات لقب گرفته فقط مختص ما و شما باشد!
برای تمامی انسانهایی که در جهان آزاد و تکنولوژی پیشرفته سیستم های تماس زندگی می کنند، غیر قابل باور است که بگویم بیش از 40 سال است که صدایت را نشنیده ایم.

برای هیچکس قابل باور نیست که در یک جریان سیاسی و معتقد به اصل اختیار و آزادی باشی و بعد نتوانی با خانواده ات تماس بگیری! برقراری تماسی که در عصر ارتباطات جزء اولیه ترین حقوق انسانهاست. احساسی دوگانه دارم وقتی خبر مرگ دوستانت را می شنوم. دوستانی که خانواده هایشان حتی از مرگ آنها بی اطلاع هستند. مستمرا بعد از شنیدن خبر هر مرگ، این کابوس تمام وجود ما را فرا می گیرد که نکند خدای ناکرده مورد بعدی باشیم! شنیدن خبر مرگ اعضا دور از خانواده و عزیزان همان قدر برایم غم انگیز و متاسف کننده است که خبر آزادی آنها خوشحالمان می کند و شوق ما را بر می انگیزد، سخن را کوتاه کنم. بی صبرانه منتظر تماست هستیم. امیدوارم بزودی خبرهای خوب و خوشحال کننده از طرف شما بدست ما برسد. صورت ماهت را می بوسم.

قربانت برادرت سیف الله زیبا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا