نامه محمد قاسمی به دخترش شکوه قاسمی در کمپ آلبانی مجاهدین

سلام دخترم شکوه جان
سلام مرا از دورترین نقطه بپذیر

دخترم، چندین سال است من و مادرت را رها کرده ای. دیگر نمی توانم چهره ات را تجسم کنم. از من و مادرت سنی گذشته. اوضاع و احوال جسمی خوبی ندارم. دوری از تو روحم را هم بی قرار کرده. با نوشتن نامه برای تو به نوعی خودم را تسکین می دهم.
شکوه جان ای کاش پیش ما بودی. اگر بودی که دیگرغمی نداشتم. با چه زبانی بگویم که نگرانت هستم. نمی دانم آنجا که زندگی می کنی اوضاع و احوالت چطور است. جواب نامه هایم را که نمی دهی بیشتر نگران می شوم. بعضی وقتها به خودم می گویم مگر من چه کار اشتباهی کردم که بایستی دخترم را چندین سال از دست بدهم . انسان می تواند در هر کجا زندگی کند به شرطی که آزاد باشد. خبرش را دارم شما در کمپ آزاد نیستید و اختیاری از خودت نداری.

دخترم این که زندگی نیست. در عالم واقع این اسارت است. این وضع را تا کی می خواهی تحمل کنی . فکری به حال خودت بکن آزاد باش آزاد زندگی کن و از زندگی لذت ببر.

پدرت – محمد قاسمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا