خاطره محمد رضا گلی از حضور خانواده ها پشت درب کمپ اشرف – قسمت دوم

در قسمت قبل گفتم هدف سازمان از اجازه ملاقات ها به خانواده ها در سال های نخست بعد از سرنگونی صدام این بود که خانواده هایی که به ملاقات عزیزانشان می آمدند مخصوصاً جوانترها را جذب سازمان کند. از طرف دیگر پدر و مادرهایی که بعد از ملاقات به ایران بر می گشتند را در خدمت اهداف شیطانی خودشان بگیرند مثلا به آنها ماموریت می دادند که وقتی به ایران برگشتند با ایمیل همواره با سازمان در ارتباط باشند و یا در داخل ایران برای سازمان کاری انجام دهند. البته ناگفته نماند خیلی از خانواده ها در همین رابطه دستگیر شدند و اعتراف کردند فریب سازمان را خوردند. چون سازمان برای خوراک تبلیغاتی به این کار احتیاج داشت و برای رجوی ها اصلا جان خانواده ها مهم نبود. او برای اهداف سیاسی خود به این کار نیاز داشت.

سازمان درب سازمان را باز گذاشت تا خانواده ها بتوانند با عزیزانشان ملاقات کنند و در کمتر از 6 ماه سازمان مجاهدین در یک جمعبندی در رابطه با ملاقات خانواده ها به این نتیجه رسید که ضررش بیشتر از منفعتش است چرا که اعضایی که با خانواده های خود ملاقات کردند بعد از مدت کوتاهی از سازمان جدا شده و به تیف نزد آمریکایی ها پناهنده شدند. در واقع خانواده ها ضربه بزرگی به تشکیلات رجوی وارد کردند. با ریزش هایی که صورت گرفت، زیر آب شعار سران مجاهدین خلق زده شد که می گفتند اگر چه ما به تهران نرفتیم اما تهران را به اشرف آوردیم ( منظور حضور خانواده ها در اشرف بود ) . در نهایت به این نتیجه رسیدند که با ادامه ملاقات ها تشکیلاتش فرو می پاشد و تصمیم گرفتند ملاقات ها را ممنوع کنند و بهانه هم این بود که همه خانواده های داخل کشور عناصر اطلاعاتی هستند و این تهمت شامل همه پدران و مادران پیر می شد!

برای شخص من این تعریف و توجیه قانع کننده نبود زیرا نمی توانستم قبول کنم همه خانواده ها اطلاعاتی هستند. در واقع بعد از اعلام ملاقات ممنوع دیگر هیچ خانواده ای نمی توانست با عزیزانش ملاقات کند. ضمن این که رجوی از شدت ضربه ای که خورده بود خانواده ها را مورد توهین و ناسزا قرار داد و حتی به شکل زننده ای با سنگ و میله های تیز به آنها آسیب رساند و به آنها گفت: “خانواده الدنگ”!

بعد از این ماجرا من برای رجوی نامه نوشتم و به او گفتم برایم قابل هضم نیست که همه خانواده ها را اطلاعاتی بدانیم ضمن این که اگر چنین باشد پس نتیجه می گیریم حکومت ایران در بین مردم پایگاه مردمی دارد و مشروع است و در نتیجه مبارزه ما زیر سوال می رود؟ اگر خانواده مجاهدین اطلاعاتی هستند پس از بقیه مردم چه انتظاری هست؟! به رجوی گفتم اگر روزی خانواده من به ملاقاتم آیند من به دیدارشان می روم و سپس بر می گردم به قرارگاه اشرف. اگر این حرف را در زمان حکومت صدام در تشکیلات مجاهدین زده بودم معلوم نبود چه بلایی بر سرم می آوردند اما خوشبختانه شرایط سیاسی تغییر کرده بود و فضای نسبتاً بازی در داخل تشکیلات ایجاد شده بود و شرایط جدید به رجوی تحمیل شده بودو او دیگر قدرت قبلی را نداشت زیرا دیگر صدامی وجود نداشت که پشتیبان او باشد. به همین دلیل من جرات کردم مستقیم به رجوی انتقاد کنم و از فرمانش سرپیچی کنم .

ادامه دارد …

محمد رضا گلی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا