زهره اخیانی از طریق همسرش علینقی حدادی با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به عضویت این گروه تروریستی درآمد. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به همراه همسرش معروف به فرمانده کمال به عراق رفته و در قرارگاه اشرف مستقر میشود. او نیز همانند سایر اعضای مجاهدین در جریان انقلابهای مختلف داخلی سازمان، از همسرش […]
زهره اخیانی از طریق همسرش علینقی حدادی با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به عضویت این گروه تروریستی درآمد. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به همراه همسرش معروف به فرمانده کمال به عراق رفته و در قرارگاه اشرف مستقر میشود. او نیز همانند سایر اعضای مجاهدین در جریان انقلابهای مختلف داخلی سازمان، از همسرش جدا شده و به فعالیتهای خود در داخل سازمان ادامه میدهد. وی در سال ۱۳۹۰ به سمت دبیرکل یا مسئول اول این سازمان منسوب میشود.
وی از همسر خود صاحب یک دختر می باشد. اخیانی در سال ۶۸ به عنوان معاون هیأت اجرایی، در سال ۷۰ به عنوان عضو هیأت اجرایی و در سال ۷۲ به عضویت شورای رهبی مجاهدین انتخاب شد.
وی در فاصله سالهای ۷۶ تا ۷۸ نماینده شورای ملی مقاومت در آلمان بود. او همچنین از سال ۸۰ تا سال ۹۰ همردیف دبیرکل سازمان بود. او نهایتا در سال 1390 به سمت دبیرکلی سازمان منافقین منسوب شد. اخیانی، خانمها فائزه محبت کار، معصومه ملک محمدی، زهره قائمی و فروغ زرکش را به عنوان همردیف دبیرکل مجاهدین معرفی کرد.
علینقی حدادی و زهره اخیانی از زبان محمدحسین سبحانی
علینقی حدادی، اهل سمنان و از زندانیان سیاسی دوران حکومت شاه بود. وی پس از عضویت در سازمان مجاهدین خلق، طی فاز سیاسی مجاهدین، از مسئولین شاخه سمنان از جانب آن سازمان بود. در دوران فاز نظامی مجاهدین نیز که از خردادماه سال 1360 علیه جمهوری اسلامی آغاز شده بود، علینقی، مسئول نظامی استان سمنان بود، بدین معنا که تمامی عملیات های ایذایی و نظامی علیه نظام جمهوری اسلامی که در ارتباط با مجاهدین خلق انجام می گرفت، از طریق فرماندهی علینقی حدادی می گذشت.
علینقی حدادی پس از این که با زنی به نام زهره اخیانی، ازدواج کرد، زنش را نیز با سازمان آشنا و وصل کرد. بنابراین، زهره نیز به پاس همسری علینقی، به عضویت سازمان مجاهدین در آمد که بعد از دوران جنگ و گریز مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی، هر دو بنا به دعوت سازمان، راهی کشور عراق شدند تا ماموریت شان را در ارتباط نزدیکتر با سازمان، ادامه دهند.
علینقی حدادی، طی سال های 1362 و 1363 ، در بخش اجتماعی سازمان کار می کرد و طی سال های 1364 و 1365 ، فرمانده تیم های عملیاتی استان سمنان، از راه دور و از داخل خاک عراق بود. علینقی حدادی، در داخل سازمان، همیشه موضع مسئول و فرمانده را داشت و در سال های 1364 و 1370 که لیست اعضای شورای مرکزی را سازمان انتشار داد، نام علینقی بدون کم و کاست، داخل لیست بود و این یکی از ویژگی های علینقی بود که وی در طی دوران خدمت و عضویتش در سازمان، مانند سایر مردان سازمان که هر از گاه متمرد می شدند و به دنبال تمرد، تنزل رده می یافتند، هیچ گاه بالا و پایین نشد و همواره دارای رده و مسئولیت بالایی در سازمان بود.
علینقی، عضوی ایدئولوژیک، وفادار، خشک، جدی، اخمو و نظامی کار بود. وی در درون سازمان به فرمانده کمال معروف بود. علینقی حدادی، که به فرمانده کمال و عضو وفادار رهبری مجاهدین شهرت داشت، تا سال 1373 و طی عبور از کوران انقلابات ایدئولوژیک و طلاق و غیره، همواره، با و در کنار سازمان بود. تا این که در یکی از روزهای سال 1373 ، علینقی را به بهانه ارتباط با زنی، دستگیر می کنند. هویت آن زن، هنوز مشخص نیست و مشخص نیست که آن زن، آیا زن سابق علینقی یعنی زهره اخیانی، بوده و یا این که فرمانده مخابرات لشگری بوده که علینقی حدادی، فرماندهی آن لشگر را به عهده داشت!
علینقی را پس از دستگیری به زندان منتقل کردند، اما گو این که به عمد یا به سهو، سیانور علینقی را از وی در هنگام زندانی کردنش، تحویل نگرفتند. علینقی وقتی به درون زندان پا نهاد، فی الفور، سیانور مرگ را که به گردن آویخته داشت، بلعید و به حیاتش خاتمه داد. مسعود رجوی، در یکی از نشست های فریبنده برای اعضایش، مرگ علینقی حدادی را ضربه مضاعف بر سازمان قلمداد کرد، بدین معنا که وی با خودکشی نیز خواسته است ضربه دوم را بر سازمان وارد کند! و این که در چه شرایط و چگونه، خودکشی و تبخیر حاصل شد، سخنی به میان نیاورد.
ولی در جای دیگر و در محافل فرماندهان زنِ سازمان، مرگ علینقی حدادی را به عنوان حربه ای برای ترساندن اعضای متمرد استفاده می کردند. در یکی از نشست ها که مسئولش مهوش سپهری بود، وی خطاب به عضوی که در مقابل انقلاب ضد جنسی موضع داشت، هشدار داد، می خواهی همان بلایی را که بر سر علینقی حدادی آوردیم، سرِ تو هم بیاریم؟! که البته ارعاب و نظرگاه مهوش سپهری، در راستای رد نظریه رهبری سازمان است و اتفاقاً نظریه تبخیرشدنِ سازمانی علینقی حدادی را در درون تشکیلات، تقویت می کند.
علینقی حدادی، در درون سازمان، برادری داشت که آن برادر در سال 1367 و بعد از عملیات نافرجام فروغ جاویدان، وارد سازمان شده بود. برادر علینقی، پس از شش سال آزگار که بی وقفه با سازمان در عراق کار کرد، در سال 1373 و پس از باخبرشدن از مرگ برادرش در درون سازمان، پس از گذشت چند ماه دق مرگ شد و رخت از جهان بربست. ماجرای مرگ برادر علینقی را سازمان دست پیش گرفت و طی مراسمی، جسد را در داخل قرارگاه اشرف و در مزار شهدای سازمان، به خاک سپردند. در این مراسم، بر خلاف مرگ علینقی، زهره اخیانی شرکت داشت و با شرکتش این گونه وانمود می کرد که مرگ برادرِ علینقی، در اثر اعتراض و نارضایتی نسبت به سازمان نبوده و مضمون غیر عادی هم نداشته است! پس از مرگ علینقی حدادی و برادرش در سازمان، دو تن دیگر از اعضای خانواده علینقی در سازمان باقی ماندند که یکی دخترش است و دومی، همسرعلینقی یعنی زهره اخیانی است که هم اکنون سومین رتبه را در سازمان مجاهدین به عهده دارد! لازم به ذکر است، هنگام مرگ علینقی حدادی، زهره اخیانی، یکی از اعضای شورای رهبری سازمان بود و از آن جا که وی در مقابل مرگ شوهرش علینقی حدادی در سازمان، در مقابل سازمان ضد اعتراض داشته، به یکباره به رشدی سرسام آور در تشکیلات نائل آمد! به جز آن چه که در بالا آمد، از علینقی حدادی در درون سازمان مجاهدین چیز دیگری وجود ندارد و حتی گورش نیز که اگر گوری از وی باقی مانده باشد، نشان و آدرس ندارد.

