یک هفته در هیل: لابی و قانون برای جلب توجه تروریست ها

terrorisem

National Journal Group Inc -19 January 2008

http://nationaljournal.com

نویسنده: Julie Kosterlitz

مجاهدین خلق روی کاغذ مانند گروهی هستند که حکومت امریکا مایل به بهره برداری از آن است ایرانی ها تبعیدی که خوب سازمان یافته و در اروپا و عراق متمرکز است و در دشمنی واشنگتن با حکومت اسلامی ایران سهیم هستند. این گروه که نامش به مبارزان آزادی خواه ترجمه می شود ، پارلمان تبعیدی خود را داراست ؛ شورای ملی مقاومت ایران و می گوید که از حکومتی سکولار، دمکراسی ، حقوق بشر و حقوق زنان حمایت می کند.
اما ، در عمل این گروه کمبودهای بزرگی برای متحد دولت امریکا بودن ، دارد. در طول دهه ی گذشته وزارت امورخارجه ی امریکا مجاهدین را به عنوان سازمان تروریستی خارجی در فهرست خود قرار داده و هم اعلام کرده است که گروه ویژگی های فرقه گون دارد.
مجاهدین تا کنون تلاش پرشوری برای تشویق امریکا جهت حذف نام گروه از فهرست ترور کرده اند. اما اجرای همین موضوع ملزم به دستور وزیر امور خارجه یا حرکت کنگره است.
هر چند که گروه نمی تواند مستقیماً به مشکل خود بپردازد ، در چندین سال گذشته دو مقام سابق و دائمی حکومت امریکا به طور عمومی به حمایت و جلب توجه برای مزایای مجاهدین می پرداختند. و معتقد بوده اند که ایالت متحده باید این گروه را از فهرست خارج کند. در حال حاضر مؤثرترین و عالی رتبه ترین این مدافعان رهبر سابق اکثریت خانه نمایندگان به نام دیک آرمی است که مشاور ارشد خط مشی در شرکت قانونی و لابی گر دلا پایپر است. سال گذشته دیک آرمی در ضمن مقالاتی که برای روزنامه های واشنگتن نوشت اصرار داشت که وزارت خارجه نام مجاهدین را از فهرست حذف کند. او در ماه جولای در نشریه ی هیل نوشت : هیچ گاه این مثل قدیمی که دشمن دشمن من دوست من است تا این حد صحیح نبوده است که در مورد مجاهدین خلق. و در ماه دسامبر در واشنگتن تایمز نوشت : وزیر امور خارجه می تواند و باید با یک ضربه ی خودکار مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران را از فهرست تروریست های خارجی حذف کند.
در سال 2006 ، دلا پایپر و گلوبال آپشنر یک شرکت مدیریت بحران ، یک گزارش 232 صفحه ای همراه با مقدمه ای از آرمی و نیل سی – لیوینگستون منتشر کرد که هدف آن تکذیب اظهارات حکومت امریکا علیه مجاهدین خلق و درخواست پایان دادن به حضور آن در فهرست تروریستی بود. مدافع عمومی دیگر مجاهدین ریموند تنتر است ، او در زمان دولت ریگان عضو ارشد شورای امنیت ملی بود و هم اکنون استادیار دانشگاه جرج تاون است. در سال 2005 تنتر یکی از بنیان گزاران موسسه ی غیرانتفاعی کمیته خط مشی ایران بود. این مؤسسه نام تعدادی از مأموران سابق اطلاعاتی ، نظامی و اجرایی در فهرست خود دارد و رسالت خود را ارتقاء نقشی مرکزی برای اپوزسیون ایرانی در جهت ایجاد تغییر دمکراتیک در ایران توصیف می کند. انتشارات ، همایش ها و نشست های کنگره ای این کمیته معمولاً شامل اصرار بر حذف نام مجاهدین از فهرست تروریستی و همچنین ملاقات و کمک مالی به گروه ، می شود.
مجاهدین خلق در دهه ی 60 میلادی به عنوان گروهی ضد شاه آغاز به کار کرد. هنگامی که در دهه ی 70 اعضای گروه چندین تن از مشاوران امریکایی شاه را به قتل رساندند ، گروه در سمت مخالف امریکا قرار داشت. در این سه دهه یعنی از هنگامی که ایران تبدیل به دولتی اسلامی شد ، وزارت کشور می گوید که مجاهدین حملات خشونت آمیز بسیار در کشور به راه انداخته اند و این گروه هنوز ظرفیت و اراده ی ارتکاب به حرکات تروریستی در اروپا ، خاورمیانه ، ایالت متحده و کانادا را داراست. طی این سال ها ، مجاهدین خلق هر از چند مدت ایدئولوژی خود را از نو ابداع کرده است که امروز مخلوطی از عناصر مارکسیسم ،اسلام و فمینیسم است.
یک زن و شوهر کاریزماتیک گروه را هدایت می کنند : مسعود رجوی که کجایی اش معلوم نیست ،رهبر نظامی است و مریم رجوی شاخه ی سیاسی را از فرانسه هدایت می کند. حد و اندازه ی مجاهدین خلق نیز ناشناخته است. اما شورای روابط خارجی تخمین می زند که این گروه حدود ده هزار عضو در سراسر جهان داشته باشد. در سال 2005 ، دیدبان حقوق بشر گزارشی را منتشر کرد که به جزئیات اعتراضات شماری از اعضای سابق گروه می پرداخت، آن ها هنگامی که عضو گروه بودند به لحاظ فیزیکی و روانی مورد سوء استفاده ی گروه قرار گرفته بودند. وزارت خارجه می گوید که اعضا که متحمل شست و شوی مغزی و غسل های ایدئولوژیک هفتگی می شوند ، از فرزندان کوچک خود جدا شده و اکنون باید طلاق ابدی بگیرند.. یعنی یا مجرد بمانند و یا همسر خود را طلاق دهند – حمله ی امریکا به عراق در سال 2003 به مجاهدین صدمه وارد کرد. مجاهدین در عراق پایگاه های عملیاتی برقرار کرده بودند. چون صدام حسین در ایران سال ها از لحاظ نظامی و مالی این گروه را پشتیبانی می کرده است و وزارت خارجه می گوید که مجاهدین خلق شروع کردند به استفاده از سازمان های پیشرو خود جهت تحریک هموطنان ایرانی در خارج از کشور و گرفتن کمک مالی.
ارتش امریکا سربازان پیاده گروه را خلع سلاح کرد و اکنون حدود 3500 تن از آن ها تحت کنوانسیون ژنو به عنوان افراد حفاظت شده نگهداری می کند. عضو ارتش مؤسسه ی بوکینگ به نام پیتر رادمن که در سال 2006 معاون وزیر دفاع بود می گوید : ما آن ها را نمی پذیریم اما نمی دانیم چگونه پراکنده شان کنیم.
حامیان مجاهدین اظهار می کنند که گروه خشونت را کنار گذاشته و هیچ تهدید تروریستی به شمار نمی رود و در واقع جایگزینی مناسب برای حکومت مذهبی در تهران است. آن ها می گویند که قرار گرفتن گروه در فهرست تروریستی بیهوده بوده که واشنگتن این کار را برای دل جویی از حکومت ایران انجام داده است.
علی رضا جعفرزاده نماینده ی سابق شورای ملی مقاومت در واشنگتن که اکنون خود را مشاور و مفسر در فاکس نیوز توصیف می کند ، می گوید : حکومت امریکا در هر لحظه می تواند این تصمیم را بگیرد و مجاهدین را مجاز بشناسد. جعفرزاده سیاست ها را برای عدم اجرای واشنگتن سرزنش می کند و می گوید که مجاهدین خلق حدود 80 درصد منابعش را برای مقابله با پیامدهای قرار گرفتن در فهرست ترور صرف می کند.
حامیان مجاهدین اظهار می کنند که گروه اطلاعات حیاتی درباره ی برنامه ی هسته ای پنهانی ایران در سال 2002 و همچنین حملات تحت پشتیبانی ایران علیه سربازان امریکایی در عراق ، فراهم کرده است. هر چند که در سال 98 بیش از 220 تن از اعضای کنگره نامه ای را در اعتراض به تروریست شناخته شدن مجاهدین امضا کردند، اما مبارزات محلی مجاهدین به این موضوع تاکنون با شکست مواجه شده است و تلاش های قانونی برای حذف نامش از فهرست راه به جایی نبرده است. علیرغم سخت گیری دولت بوش علیه تهران ، اقبال سیاسی مجاهدین امریکا در سال های اخیر کاهش یافته است. شورای ملی مقاومت که روزی اجازه داشت دفتر خود را نگه دارد ، لابی گری استخدام کند، کنفرانس مطبوعاتی برگزار کند و معمولاً در ایالت متحده عمل کند، در اواخر سال 2003 پیرو سخت گیری های دولت ، دفترش در وزارت دادگستری را بست اما هنوز هم برخی حامیان کنگره ای دارد که از سوی زوج عجیب و غریب باب فیلنر و تام تانکردو هدایت می شوند.
و سپس آرمی است که داستانش به عنوان مدافع مشهور مجاهدین مرموز است. در گزارش سال 2006 خود آرمی و لیوینگستون حمایت خود را از تغییر دولت در ایران از طریق حمایت فعالانه از گروهی مانند مجاهدین خلق، اعلام کردند اما گفتند که نه مجاهدین و نه شورای ملی مقاومت هیچ هدایت ، کنترل و کمک مالی برای این گزارش فراهم نکرده اند. مقاله ی آرمی در سال 2007 نیز ادعای مشابهی داشت. مقاله ی دسامبر 2007 آرمی را فقط به عنوان رئیس بنیان کارکردهای آزادی یک گروه وکالت آزاد ، معرفی کرد. دلا پایپر در طول چهار سال و نیم گذشته 860 هزار دلار از سعید قائمی گرفته است. این شرکت سعید قائمی را به عنوان تاجری ایرانی – امریکایی که رابطه ی نزدیکی با جامعه ی ایرانی – امریکایی ایالات متحده دارد و برای پیشبرد حقوق بشر و دمکراسی در ایران تلاش می کند.می شناساند در حالی که گزارش های عمومی سعید قائمی را به عنوان دلال ماشین ها ی دست دوم در منطقه ی دنور معرفی می کند اما جست و جوی اینترنتی هیچ اطلاعاتی درباره ی فعالیت سیاسی وی با جامعه ی ایرانی – امریکایی به دست نمی دهد و جالب این که هنگامی که نشنال ژورنال با وی تماس تلفنی برقرار کرد و از وی درباره ی استخدام آرمی و دلا پایپر پرسید ، قائمی گفت که سرش شلوغ است و بعداً تماس خواهد گرفت. او نه به آن تماس و نه به تماس های بعدی پاسخی ندارد.
برادر قائمی؛ مهدی قائمی – مدیر و دلال مشاور املاکی در منطقه دنور- حامی فعال مجاهدین در طول سالیان طولانی بوده است. او خود را به عنوان رئیس گروه ایرانی – امریکایی های مقیم کلورادو معرفی می کند. در طول سه سال گذشته تیم قائمی جهت برگزاری چندین همایش در حمایت از مجاهدین همکاری داشته است، از جمله مراسم جمع آوری پول در ژانویه سال 2004 که بحث برانگیز بود و منتهی به بسته شدن حساب های اسپانسر اصلی مراسم از سوی اداره ی خزانه داری شد. در سال 2007 وی 8000 دلار برای فیلنر تهیه کرد که به پاریس سفر کند و در گردهمایی مجاهدین سخنرانی کند. گروه کلورادو وب سایتی دارد که اخباری درباره ی مجاهدین و اعدام های مخالفین توسط دولت ایران درج می کند. اما نشنال ژورنال هیچ اطلاعاتی درباره ی مجاهدین و اعدام های مخالفین در ایران درج نمی کند. در تماس تلفنی با تیم قائمی ، وی گفت که برادرش ، سعید ، عضو جامعه ی ایرانی – امریکایی کلورادو نیست. او به دیگر سازمان های کوچکی اشاره کرد که به طور ویژه ی روی پروژه هایی مانند حقوق زنان و حقوق اقلیت های مذهبی در ایران از جمله مسیحیان و یهودیان، کار می کنند. او ادامه داد : ایالات متحده نیاز ی ندارد که سرباز بفرستد یا یک دلار خرج کند. تا حاکمان ایران را شکست دهد ، اما فقط باید نرمش با دولت ایران را پایان دهد و نام مجاهدین را از فهرست خارج کند. گزارشات افشا شده از لابی های مجاهدین نشان می دهد که سعید قائمی در نوامبر 2004 دلا پایپر را به خدمت گرفته و در نیمه ی اول 2005، آرمی به این تیم پیوست. در این مدت این تیم در کنگره ،وزارت دفاع وزارت امور خارجه ، و ادارات خزانه داری و شورا ی امنیت ملی لابی داشته است.
نشنال ژورنال بارها با دفتر آرمی برای گرفتن نظر و اطلاعات وی درباره ی این که چگونه حامی مجاهدین شد ، تماس گرفت. دفتر وی همه ی تماس ها را به سخنگوی دلاپایپر ارجاع داد که وی هیچ اطلاعاتی ارائه نداد.
سال گذشته ، آرمی و لابی گرهای دیگر نیز به نفع قائمی کار کرد و از وزارت خارجه خواست که نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را نیز به عنوان سازمان تروریستی خارجی بشناسد.کمی بعد از اقدامی گسترده علیه ایران و نیروی قدس در پاییز گذشته ، وزیر امورخارجه ی کندولیزارایس نیروی قدس را به عنوان گروه تروریستی در فهرست قرار داد. همچنین دلا پایپر برای پیمان حقوق بشر ایران در سال 2007 در سنا لابی دارد. این پیمان همراه با چیزهای دیگری ،حمایت امریکا از گروه های اپوزیسیون ایران را گسترش می دهد تا کسانی که خارج از ایران هستند را نیز شامل شود و نمایندگی از وزارت خارجه بگیرد تا به این گروه ها دسترسی داشته باشد و تنتر نیز مانند دیگر مدافعان گروه می گوید : از گروه حمایت می کنم زیرا این گروه تنها سازمان اپوزیسیونی است که واقعاً دولت اسلامی تهران را نگران می کند. من تمام اپوزسیون ها را بررسی کرده ام و دریافته ام که ایران به مجاهدین 350 درصد بیش تر از بقیه ی گروه ها توجه دارد. من این جا نیستم که از گروه هایی که در فهرست تروریستی هستند دفاع کنم. من یک امریکایی هستم که در جهت حفظ امنیت ملی امریکا در خارج از کشور وبرای نجات جان انسان ها تلاش می کنم.
کمیته ی خط مشی ایران که از طریق مالیات ها حمایت می شود در مدت کوتاهی مبلغ پول هنگفتی جمع آوری کرده است. در آخرین پرونده ی سرویس درآمدهای اینترنتی درآمدهای گزارش شده ی گروه بالغ بر 917 هزار دلار بوده است. که از این مبلغ حدود 102 هزار دلار حقوق تنتر بوده است و دیگر مدیران گروه بروس مک کولم و چاک ناش به ترتیب 32 هزار دلار و 21 هزار دلار گرفته اند. تنتر می گوید که گروه از طریق وب و همایش ها پول جمع می کند. وی گفت: هر بار که من برای گروهی اسرائیلی خواه و یا گروهی ضد رژیم ایران سخنرانی می کنم صدها نفر جمع می شوند و اگر در اروپا باشم هزاران نفر. او گفت که میانگین کمک های مالی کم تر از هزار دلار است اما برخی از این کمک ها مبالغ 6 یا 7 رقمی بوده اند که از سوی دانشجویان سابقش که اکنون در وال استریت کار می کند و وی را به یاد دارند ، اهدا شده اند.
تنتر افزود که او برای آغاز به کار گروه روی پول باز نشستگی اش حساب کرده است.
قانون ایالات متحده هر کسی را در سراسر امریکا یا تابع قوانین امریکا از تهیه ی منابع یا حمایت مادی برای یک سازمان تروریستی خارجی باز می دارد. ( بر طبق قوانین اداره خزانه داری که دفتر کنترل حساب های خارجی آن بر تحریم ها نظارت دارد ، اما این تحریم های مالی شهروندان امریکایی را از بیان دیدگاه هایشان درباره ی موارد تحریم اقتصادی – شامل تروریست شناخته شدن مجاهدین هم می شود – برای کنگره یا شاخه ی اجرایی باز نمی دارد)
بیل لیوینگستون، که به همراه برادرش نیل روی گزارش 2006 کار کردند ، می گوید که مولفین اطمینان حاصل کردند که گزارش قوانین اداره ی خزانه داری را نقض نکند.
تنتر گفت :’’ First Amendment از دیک آرمی برای شناساندن عقایدش حمایت می کند و از رسالت کمیته ی خط مشی ایران نیز برای یافتن گزینه هایی در جهت نیرومندتر کردن دیپلماسی به سمت ایران حمایت می کند.’’ او وکیلی را استخدام کرده است که تخصصش قوانین سری خزانه داری است و شدیداً معتقد است که گروهش سعی می کند که بررسی های دقیقی روی پول های ما به عمل اورند تا اطمینان حاصل کند که هیچ پولی از گروه های ممنوعه نمی گیریم. تنتر همچنین اشاره می کند که چند تن از مشاوران و مدیران گروهش مأموران نظامی و اطلاعاتی بازنشسته هستند که با شفاف سازی امنیتی آن ها هیچ کاری در جهت به مخاطره انداختن امنیت ملی نمی کنند. تأثیر تلاش های آرمی و تنتر روشن نیست. به علاوه تلاش های مجاهدین برای حذف برچسب تروریستی در اروپا نتایج بهتری نسبت به این جا [امریکا] داشته است. گروه در گرفتن حکم دادگاه برای دستور دادن به اتحادیه ی اروپا جهت برداشتن محدودیت از حساب های گروه موفق شده است و بریتانیای کبیر نیز باید نام آن ها را از فهرست تروریستی خارج کند. حکومت بریتانیا می گوید قصد تجدید نظر دارد. هر چند که وزارت امور خارجه ی امریکا در اواخر سال جاری باید فهرست تروریستی را از نو منتشر کند اما حامیان گروه بیم دارند که این تصمیم جو سیاسی که کم تر با هدف آن ها هم سو است را در پی داشته باشد. افراطی های دولت که زمینه را به پراگماتیست ها باخته اند با انتشار گزارش اخیر نهادهای امنیتی ( که می گوید ایران از سال 2003 برنامه ی سلاح هسته ای را متوقف کرده است – نتیجه ای که مجاهدین با آن مخالف هستند ) حتی کم اثرتر هم شده اند. تنتر می گوید: این دولت به اصطلاح سر سخت [بوش] بیش تر علاقه دارد که به چانه زنی هایی که اروپا با ایران دارد ضربه بزند. تنتر و دیگر حامیان مجاهدین حتی معتقدند که اگر روابط با تهران بدتر شود ، پیش بینی مجاهدین احیا خواهد شد.
جامعه ی نومحافظه کاران ،یعنی جایی که مجاهدین در گذشته حمایت شان را می یافتند ، شدیداً تقسیم شده است. زیرا انتقادها به اندازه ی حامیان حاضر در انتشارات محافظه کار هیاهو به پا می کنند.
رادمن که خود را یکی از مخالفان سرسخت تهران می داند ، می گوید : گمان نمی کنم که هیچ دولتی بخواهد با آن ها رابطه داشته باشد. همه آن ها را انکار کرد ه اند. مجاهدین کسانی نیستند که ما بخواهیم با آن ها کار کنیم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا