به خدمت برادر عزیزم و بهتر از جانم آقای جهانگیر جمالی سلام. بعد از عرض سلام و آرزوی سلامتی امیدوارم که کاملاً صحیح و سالم و کامیاب باشید. برادر جان نزدیک بیست سال است که ما و خانواده چشم به راه شما هستیم تا شما را از نزدیک زیارت کنیم. جهانگیر جان دلمان برایت خیلی تنگ شده است، امیدوارم هر چه زودتر دیدار حاصل گردد. جهانگیر جان شما در ایران هیچ مشکلی ندارید و ما همگی چشم به راه هستیم و شب و روز برای تان دعا می کنیم که هر چه زودتر دیدارمان تازه گردد. برادر جان نمی دانم که روستای مان شیله وشت را برای تان چگونه توصیف کنم همین قدر بدان که جاده تالش به آقا اوله آسفالت شده است و همه ی روستاهای ییلاقی دارای برق و تلفن هستند. روز به روز اوضاع در اینجا بهتر از قبل می شود. اگر از احوال خواهرانت خواسته باشی همه بچه ها سر حال و سرزنده می باشند. خواهر بزرگ مان رعنا و خواهر دیگرمان ختایی نزدیک ده سال است که ازدواج کرده مشغول زندگی خودشان هستند و من هم در سال 1378 با دختر فرخ علیزاده که (اسم عروستان کفایت می باشد) ازدواج کرده ام و دارای یک فرزند پسر به نام افشین می باشم که همگی از راه دور دست بوس شما هستند. جهانگیر جان امیدوارم با رسیدن این نامه به دست شما هر چه زودتر تصمیم خود را برای آمدن به ایران بگیرید. بدان که زندگی بدون تو برایمان هیچ ارزشی ندارد و همه ی فامیل منتظر و چشم به راه دیدار شمایند همه ی خواهران (زری، پری، حوا، رعنا، ختایی) و از طرف همه ی برادران (حمد ا…،جمال، جلال، جلیل و مطلب) و همه ی دامادها (بیتی کرامتی،انوش بیری، نصرت ابراهیمی، و دامادهای جدید که شما ندیده اید) خدمت شما سلام گرم دارند و دست شما را می بوسند. عرضی ندارم فقط تکرار می کنم هر چه زودتر در صورت امکان به وطن برگردید. به همراه این نامه دو قطعه عکس دسته جمعی خانواده ضمیمه می شود.