
*یکشنبه 23 دی
7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
مصاحبه شبکه Sot7 آلبانی با آلدو سولولاری و اریسا ادریزی
آلدو سولولاری: … من یک فراخوان قوی علیه تروریسم دادم و تهدیدات احتمالی ناشی از سازمان مجاهدین خلق را برجسته کردم. من اعلام کردم که آنها سعی می نمایند تا به من حمله کنند، جشنواره ها را مختل سازند و مانع فعالیت های دیگر من شوند، من همچنین تاکید کردم که از حمایت کامل دولت آلبانی برخوردار هستم و هیچ کس نمی تواند جلوی من را بگیرد.
… من اعلام کردم که اگر ایالات متحده از مجاهدین خلق طبق ادعای سازمان، حمایت می کند، پس از یک گروه خطرناک حمایت می نماید و در یک سیاست فریبکارانه شرکت کرده است.
… من به صراحت گفته ام که یک دموکراسی واقعی نمی تواند از چنین گروه هایی مانند مجاهدین خلق حمایت کند و من بدون ترس به مبارزه خود علیه تروریسم این سازمان ادامه خواهم داد.
این پیامی قوی برای همه است و به ما یادآوری میکند که باید متحدانه در برابر هر شکلی از تروریسم و خشونت بایستیم تا از ارزشهای دموکراسی و آزادی خود محافظت نماییم…
نشست های طعمه، وحشت آفرینی با حداکثر وحشیگری – قسمت چهارم
… در سال 1380 رجوی نشست هایی را تحت عنوان نشست های طعمه در قراگاه باقرزاده برگزار کرد که برخلاف گذشته، خودش شخصاً طرف حساب بسیاری از افراد شد و برای حفظ قدرت به وحشیانه ترین روش ممکن دست زد.
نشست های طعمه نقطه اوج برخورد با اعضای خواهان جدایی نیز بود. در این نشست ها اعضای خواهان جدایی توسط رجوی ها یا بالاترین مسئولین فرقه همچون مهوش سپهری، مژگان پارسایی، زهرا مریخی، مهدی ابریشمچی و محمد سید المحدثین و امثال آنها در حضور یک جمع بزرگ محاکمه می شدند. در واقع رجوی که در مسائل سیاسی و خطی دچار درماندگی همه جانبه شده بود و در عالم سیاست هم ناتوان از تحلیل درست بود، راه نجات خود از سوالات و ابهامات سیاسی ایجاد شده برای نیروهای سازمان که او قادر به پاسخگویی نبود را در سرکوب وحشیانه نیروها و فشار حداکثری بر آنان یافته بود تا از نیروهایی که به خود اجازه داده بودند تحلیل های او را زیر علامت سوال ببرند (که تقریباً به صورت بی سابقه ای شامل همه نیروها می شد) انتقام بکشد و به این ترتیب موقعیت خود را حفظ نماید.
… نشست طعمه یک مجموعه نشست بود که 2 تا 3 ماه طول کشید. طی این دوران رجوی تعدادی از اعضای خواهان جدایی که اقدام به فرار نموده و یا بر درخواست خود مبنی بر رفتن به خارج اصرار داشتند را در نشست عمومی سوژه کرد و با تحریک جمعیت چند هزار نفره علیه تک تک آن ها و خرد کردن شخصیت شان، هم به آنها فهماند که از هیچ ظلمی علیه شان دریغ نخواهد کرد و هم اینکه از بقیه چشم زهره می گرفت. در این سلسله نشست ها همه باید با نوشتن گزارشات و فاکت از خودشان، اثبات می کردند که خائن، بریده، ناتوان و دنبال رفتن به اروپا و دارای مشکل جنسی هستند و اگر رجوی نبود، همه تباه و نابود بودند.
این نشست های وحشتناک در وهله اول سرپوشی بر افتضاح شکست تحلیل رجوی بود و در وهله بعد ابزاری بود برای سرکوب افراد خواهان جدایی و ترساندن بقیه نیروها و اینکه ببینند عاقبت درخواست جدایی چه خواهد بود و با چنین افرادی چگونه برخورد خواهد شد.
در این نشست ها رجوی به هیچ کس رحم نکرد، چه کسانی که چاپلوس بودند چه کسانی که نبودند، چه کسانی که همیشه گزارش می نوشتند و چه کسانی که خوب گزارش نمی نوشتند، چه کسانی که مشکل داشتند و چه کسانی که در ظاهر مشکلی نداشتند. رجوی همه را در این نشست ها سوژه کرد و آن چنان بلایی بر سر همه آورد که پس از آن وقتی گفته می شد با رجوی نشست داریم، کلیه افراد از شنیدن آن دچار احساس تنفر و ترس می شدند…
*دوشنبه 24 دی
در این روز کلاً 16 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
گفتگوی زنده شبکه Sot7 با عوامل مستند مادر، عشق، جدایی – قسمت اول
آلدو: … دور بودن از فرزندانی که برای آنها این همه فداکاری کردهای و مدتها آنها را ندیدهای، چقدر سخت است. این یک چالش بزرگ احساسی است. من معتقدم که هیچ سیاست جهانی نباید با این پدیده به این شکل برخورد کند. این پروژه فقط یک فیلم نیست که دیده شود و فراموش شود؛ این فرصتی است برای درک عمیقتر و کمک به کسانی که رنج میکشند.
… این مادران نمیدانند که آیا فرزندانشان زنده هستند یا نه. این یک درد بسیار بزرگ است. وقتی تماسی از یک انجمن یا سازمان دیگر دریافت میکنند، این موضوع حتی چالشبرانگیزتر میشود. این فیلم فرصتی است برای ارسال یک پیام و افزایش آگاهی مردم.
… استفاده از زبان فارسی به این دلیل بود که مادران ایرانی هستند و این یک راه مستقیم برای ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است. وقتی فیلم به زبان فارسی است، آنها میتوانند بلافاصله آن را درک کنند و این یک روش طبیعی برای ارتباط با مادران ایرانی است.
… در انتخاب موسیقی متن بسیار دقت کردیم تا احساسات را به خوبی منتقل کند و مستقیماً با موضوع فیلم ارتباط برقرار کند. ما از یک موسیقی ساز استفاده کردیم که بیشتر با فضای فیلم و پیامی که میخواستیم منتقل کنیم، هماهنگ بود.
… وقتی میبینیم که قتل، جدایی از خانوادهها، خشونت و سوءاستفاده به عنوان “امری عادی” پذیرفته میشوند، این خطرناک است. من، به عنوان یک فرد و به عنوان بخشی از رسانهها، تمرکز زیادی بر افزایش آگاهی و جلوگیری از عادیسازی این مسائل داشتهام. این پروژهها مستقیماً به این موضوع مرتبط هستند.
… هیچ سیاستی در جهان نمیتواند مانع شود که یک مادر با فرزندش باشد. در طول این مصاحبه، هنوز نمیدانیم که آیا فرزندان این مادران زنده هستند یا نه. این یک زخم عمیق است که آنها در طول زندگی خود تحمل کردهاند، و کنار آمدن با آن بسیار سخت است.
… سازمان مجاهدین خلق هر کاری میکند تا این مسیر ادامه نیابد، اما نمیتواند جلوی بیان حقیقت را بگیرد. حتی ایرانیهایی که از اردوگاه خارج شدهاند، این فرصت را دارند که واقعیت خود را بیان کنند…
گفتگوی زنده شبکه Sot7 با عوامل مستند مادر، عشق، جدایی – قسمت دوم
اریسا رحیمی: … دو مادر دیدم که یکی 60 ساله و دیگری 70 ساله بود، با تمام بیماریها. اما آنها امید زیادی به من، به آلدو و به مردم آلبانی داشتند، به آلبانیایی ها. تنها امید و کلمات آنها که همیشه میگفتند: “لطفاً کاری کن تا پسرم را ببینم، کاری کن تا با او صحبت کنم، چیز دیگری نمیخواهم، فقط میخواهم 5 دقیقه صحبت کنم و هیچ چیز دیگر، بگذار به دنیای دیگری بروم و راحت بمیرم، بدون پشیمانی.” آنها به من قدرت دادند تا خودم را به جای آنها قرار دهم.
آنها به من قدرت دادند، و حتی در لحظات سخت … وقتی یک مادر غش کرد، من خیلی نگران شدم. حالا چه کار کنیم؟
… آنها سن بالایی دارند و در زندگی سختی کشیدهاند. طبیعی است که وقتی 23 تا 30 سال بدون دیدن بچههایت زندگی کنی، بدون اینکه صدای بچهات را بشنوی، حتی تا زمانی که والدینشان به آلبانی آمدند، آنها اصلاً نمیدانستند بچههایشان کجا هستند.
یکی از مادرهای فیلم 4 سال در عراق زندگی کرده بود و همیشه به دنبال پسرش میگشت، اما نتواست با او صحبت کند یا او را ملاقات نماید. او با بسیاری از درهای بسته مواجه شده بود. من فهمیدم که پسرش گم شده بود و نمیدانست کجا است. پسرش قول داده بود که به اروپا برود چون چندین مدال در بدنسازی برده بود و به همراه تیم ورزشی به آنجا رفته بود، اما وقتی برنگشت، او فکر کرد که اتفاقی برایش افتاده است. یک خبرنگار در جستجوی او قرار گرفت و سپس مشخص شد که او سالها در عراق بوده
… من میگویم که یک مادر هیچ ربطی به سیاست ندارد. مادری که میگوید ‘من فقط به پسرم اهمیت میدهم’، اصلاً به کشوری که در آن است اهمیتی نمیدهد. او ممکن است زادگاه خود را رد کند، جایی که در آن بزرگ شده، زندگی ساخته و خانهای ساخته است، اما او فقط به پسرش و رفاه او فکر میکند. قدرت یک مادر همان چیزی است که زندگی را زنده نگه میدارد…
اسکان کمپ اشرف – از اقامتگاه تا اسارتگاه
… قسمتی در ضلع شرقی این قرارگاه وجود داشت تحت نام “اسکان”. اشرف تقریبا مساحتی در حدود شش کیلومتر در شش کیلومتر داشت که تقریبا یک ششم این مساحت در ضلع غرب به مجموعه هایی اختصاص داشت که به آن اسکان گفته می شد. این مجموعه ها بیشتر شبیه به سوئیت هایی بود که در شهرها جهت زندگی موقت به مسافرین کرایه داده می شود…مساحتی حدود چهل متر داشتند. اغلب دو اتاقه با یک آشپزخانه و سرویس بهداشتی کوچک. زمانی که قرارگاه اشرف در حال درست شدن بود مسعود رجوی مجبور شد تا برای جا دادن به کسانیکه بصورت خانوادگی به اشرف آمده بودند، خانه های کوچکی درست کند. تقریبا از سال 1366 شکل گرفت و تا سال 1372 خانواده ها در آنجا اسکان داده می شدند.
بعد از سال 1372 که نشست هایی تحت عنوان “نشست های انقلاب” با محتوای طلاق دادن همسران شروع شد این مجموعه ها کم کم شکل متروکه به خود گرفت. زیرا افراد بعد از طلاق دیگر نمی توانستند به آنجا تردد کنند و در اساس اسکان تبدیل به انبارهایی شده بود که وسایل در آنها جا داده می شد. هر زمانی که برای کارهای به اصطلاح جمعی به آنجا تردد داشتیم بخوبی می شد متروکه بودن آنجا را حس کرد.
در سال 1382 بعد از سقوط صدام حسین خانواده ها برای دیدار با فرزندانشان به قرارگاه اشرف تردد داشتند و مسعود رجوی مجبور بود که آن خانواده ها را در مکانی مستقر کند، لذا اسم اسکان تبدیل شد به “هتل ایران” !
… یک جایی هم در ضلع شرقی ساخته شده بود که تقریبا در انتهای اسکان قرار داشت که اطراف آنرا دیواری با ارتفاع بیشتر از چهار متر کشیده بودند. بالای دیوارها هم سیم خاردار بود، دوربینهای مدار بسته کار گذاشته شده بود، درب بزرگ آهنی داشت
… در دنیای آزاد و بدون سانسور خبری بود که من دیدم صحبت از زندان قرارگاه اشرف است و انبوهی خاطرات کسانی بود که مدتی را در آن زندان بسر برده بودند!…
دیدار با مریم رجوی، فساد سنج مقامات آمریکایی
مایکل روبین در ژانویه 2023 در مقالهای در واشنگتن اگزمینر عنوان کرد: … چیزی که اوضاع را بدتر می کند، عدم شفافیت مالی مجاهدین خلق درباره منابع مالی خارجیاش است… سازمان مجاهدین خلق به کودتاهای اطلاعاتی که به اصطلاح به راه انداخته فخر میفروشد – معروف ترین آن افشای تأسیسات مخفی غنیسازی نطنز در دو دهه پیش بود – و از این طریق میخواهد نشان دهد که ریشههای عمیقی در جامعه ایران دارد اما این یک توهم است… اطلاعات سازمان مجاهدین خلق درباره ایران اغلب به وضوح اشتباه است و این امر احتمال دیگری را ایجاد میکند: سازمانهای اطلاعاتی خارجی مانند سازمانهای اسرائیل و عربستان سعودی تئوریها و افشاگریهای خود را از طریق مجاهدین خلق میشویند تا از داراییهای خود محافظت کنند. این به نوبه خود این احتمال را افزایش میدهد که کمک های مالی گروه های وابسته به مجاهدین خلق به مقامات آمریکایی از خارج از ایالات متحده میرسد.
… مبالغ پرداختی در سخنرانیها، بسیار عالی هستند. اگر این گزارشها درست باشند که احتمالاً همینطور استَ، کمک های مجاهدین خلق به یک فساد سنج برای واشنگتن تبدیل شده است. با توجه به عدم شفافیت مالی سازمان مجاهدین خلق، ماهیت فرقه گونه آن، تاریخچه تروریستی آن شامل قتل آمریکاییها، اتحاد قبلی آن با صدام حسین، و امتناع آن از شفاف سازی در مورد هر یک از این موارد
… امروز اگر هر کدام از مقامات غربی به ویژه آمریکایی که در مراسم مجاهدین خلق شرکت و با مریم رجوی دیدار کنند، آبرو و اعتبار خود را به محک آزمایش گذاشتهاند.
*سه شنبه 25 دی
ولادت حضرت علی (ع)
*چهارشنبه 26 دی
در این روز مجموعاً 16 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
خیانت عریان سازمان مجاهدین خلق علیه ملت ایران
شروع آشنایی سازمان مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق به سال 1348 بر می گردد. در همین سال سازمان مجاهدین خلق با هدف یادگیری فنون نظامی و آموزش اعضای خود و همچنین برای تامین سلاح ، مهمات و تجهیزات با سازمان الفتح و مبارزان فلسطینی ارتباط برقرار کرد ، در سال 1349 تعدادی از اعضای سازمان با شناسنامه جعلی در همان ایام وارد دوبی شدند و قصد داشتند از طریق هوائی به بیروت بروند اما پلیس در 6 مرداد 1349 آنها را دستگیر کرد . سران سازمان بسیار تلاش کردند مجاهدین در بند را تحویل رژیم پهلوی ندهند اما از این تلاش طرفی نبسته سر انجام هنگام جابجائی این اسیران به ایران ، اعضای سازمان تصمیم می گیرند هواپیمای حامل اعضای سازمان را بربایند و در نتیجه اقدام به ربایش نموده و در فرودگاه بغداد فرود می آیند این فرود سر آغاز حضور مجاهدین در عراق شد .
… سازمان مجاهدین در ابتدای شروع جنگ صدام و رژیم بعث را متجاوز میدانستند، اما در تحلیلهای درون گروهی خود از جنگ به عنوان فرصتی یاد میکردند و اعتقاد داشتند بدین وسیله ، دولت نوپای حکومت ایران تحت فشار قرار می گیرد و در نهایت زمینه برای تحقق اهداف آنان فراهم خواهد شد .
… رجوی در سال 65 به عراق رفت و در خدمت حزب بعث در آمد و در مقابل از کمک های صدام بهره مند شد. همکاری سازمان مجاهدین با صدام در ابتدای حضور در عراق به شکل جاسوسی بود و بعدها نقش ستون پنجم را ایفا می کردند. هر چه جلوتر آمدیم همکاری ها توسعه یافت و در قالب واحدهای رزمی دست به عملیات می زدند و عملا به ارتش خصوصی صدام تبدیل شدند….
کمپ مانز مجاهدین خلق و شرایط زندگی در آن
… محدودیتهای اعمالشده بر اعضای سازمان مجاهدین در کمپ مانز، نه تنها مشکلات جسمی، بلکه فشارهای روانی و اجتماعی شدیدی را به دنبال دارد. قطع ارتباط با دنیای بیرون، عدم دسترسی به اطلاعات و اخبار جهانی، و محرومیت از ملاقات با خانوادهها، همگی نقضهای آشکار حقوق بشر هستند. این شرایط میتواند بر سلامت روانی اعضا تأثیرات منفی زیادی بگذارد و باعث بروز افسردگی، اضطراب، و احساس انزوا و تنها بودن در میان گروهی بزرگ از افراد شود.
این فشارهای روانی میتواند در درازمدت به مشکلات جدیتری مانند اختلالات روانی و اجتماعی منجر شود و زندگی فردی و اجتماعی اعضای این کمپها را تحت تأثیر قرار دهد.
سیاستهای ازدواج و روابط خانوادگی در سازمان مجاهدین، بهویژه در دهه ۱۹۹۰ (۱۳۷۰ خورشیدی)، در میان اعضای این سازمان به شدت بحثبرانگیز بوده است. این سیاستها به نوعی بهعنوان ابزارهایی برای کنترل ذهنی و احساسی اعضا و حفظ تمرکز آنها بر اهداف سازمانی بهکار گرفته شد.
… کمپ مانز و شرایط زندگی در آن، بهویژه محدودیتهای اعمالشده بر اعضای سازمان مجاهدین، نمایانگر نوعی نقض حقوق بشر است که زندگی و روان اعضا را تحت فشار قرار میدهد. در این شرایط، ضروری است که توجه بیشتری به وضعیت این افراد معطوف شود و حقوق انسانی آنها در نظر گرفته شود. برای بهبود شرایط اعضای این کمپها، باید فضایی فراهم شود که افراد بتوانند ارتباطات انسانی و اجتماعی خود را برقرار کنند و از حقوق اولیه خود بهرهمند شوند.
تولد در پاریس با مجوز سازمان
کودک سربازی در عراق به اجبار سازمان مجاهدین خلق
امروز در تشکیلات مجاهدین خلق تجرد اجباری است، ازدواجی صورت نمیگیرد و طبیعتا فرزندی هم به دنیا نمیآید اما در گذشتهای نه چندان دور یعنی حدود چهل سال پیش، همانطور که در سازمان مجاهدین خلق ازدواج و طلاق امری تشکیلاتی بود فرزندآوری و فرزند پروری نیز اموری تشکیلاتی بودند. زن و مرد مجاهد اگر ازدواج نکرده بودند با دستور تشکیلاتی با زوجی که سازمان انتخاب کرده بود ازدواج میکردند و پس از آن اگر سازمان مجوز میداد بچه دار میشدند.
پیامد این تولد و رشد اجباری کودکان در تشکیلات مجاهدین خلق، پدید آمدن نسلی از کودک سربازان و بزرگسالانی با کودکی های تروماتیک و غیرعادی است. امیر یغمایی یکی از این کودکان قدیم است که این روزها در حال نوشتن خاطرات کودکی خود در فضای مجازی است. داستان کودکی و نوجوانی پر فراز و نشیب امیر از تولد در پاریس، تا جدا شدن از والدین و قاچاق شدن به اروپا تا کودک سربازی و سپس فرار از تشکیلات و بازگشت دوباره به سوئد، قصه پر از رنج و دربدری تنها یکی از نزدیک به هزار کودک مجاهد است که سرنوشتشان تحت تاثیر دستورات تشکیلاتی مسعود رجوی قرار گرفت.
… امیر یغمایی به عنوان یک کودک تشکیلاتی به معنای واقعی کلمه از بدو تولد زندگی فرقهای و تشکیلاتی را تجربه کرده است. امیر و کودکان مشابهش در زندگی جمعی و تشکیلاتی مرسوم در فرقهها تجربیات خاصی دارند….