داستان سرایی رجوی در خصوص 30 دیماه 1357

با سلام خدمت همه کسانیکه علاقمندند رجوی را بیشتر بشناسند. در سال 1357 تقریبا همه زندان ها از زندانی خالی شده بود ولی گویا تعدادی در زندان مانده بودند از جمله تعدادی از اعضای مجاهدین و از جمله مسعود رجوی.

در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق که بودیم در سی دی ماه هر سال شب ها همه افراد را در سالن های غذا خوری جمع می کردند و تعدادی از افراد نزدیک رجوی بعد از توجیهات به مقرها می آمدند و در وصف رجوی سخنرانی میکردند که بله برادر مسعود چنین بود و چنان بود و یا اینکه یکبار خود رجوی هم سر این موضوع صحبت کرد و چنان با آب و تاب از مقاومت خود و دیگر یاران می‌گفت که چه عرض کنم.

رجوی همیشه در رابطه با شکنجه و شکنجه‌گران زیاد صحبت میکرد و می‌گفت اینقدر به کف پای من می‌زدند که می ترکید ولی هیچ وقت حتی برای یکبار هم که شده عکسی از پای خود را به همگان نشان نداد که صحت این موضوع تائید شود.

رجوی و دیگر سران با این اقدامات چه چیزی را می‌خواستند از دید همگان پنهان کنند؟! رجوی بقول خودش زیر اعدام بود پس چه شد که حکم اعدام او لغو شد و حبس ابد به او دادند ولی دیگران اعدام شدند از جمله بنیانگذاران و کادر مرکزیت.

آیا موضوعی در بین بود؟

بله این را آقای معتمدی به روشنی برای همگان آشکار کرد و گفت رجوی به هم‌ رزمان خود خیانت کرد. آنها اعدام شدند ولی رجوی نه و حبس گرفت و از مرگ جست. رجوی ادعا می کرد که یک انقلابی است ولی یک خائن بیش نبود و نخواهد بود و جمع شدن در سالن های غذا خوری و سخنرانی کردن برای لاپوشانی گذشته رجوی چیزی را تغییر نداده و نمی دهد.

علی هاجری – تیرانا

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا