ما این مسیر را با آگاهی طی کردیم

سرفصل سقوط صدام حسین را می توان آغازی بر افول تشکیلات مجاهدین خلق نامید. فشارهای تشکیلاتی و خفقان حاکم بر مناسبات که سالهای متمادی زیر پوست تشکیلات متراکم شده بود بخش زیادی از نیروها را ناچارا در معرض تصمیم گیری ماندن و رفتن قرار داده بود.

همکاری مسعود رجوی با صدام حسین در جنگ ایران و عراق، انواع خیانت های آشکار و پنهان در حق مردم ایران، مزدوری و جاسوسی برای دشمنان مردم ایران، کوبیدن بر طلب تحریم های ظالمانه و برافروختن آتش جنگ و حتی بمباران ایران همه و همه، سازمان مجاهدین خلق را در ذهن ملت ایران منفور کرده است.

به زبان دیگر سازمان مجاهدین خلق به دلیل عملکردها و رویکردهای غلط از درون و بیرون، منفور اعضا و مردم ایران شد.

خشم و نارضایتی متراکم افراد معترض یکباره بعد از سقوط صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط آمریکا طغیان نمود و آماری تقریبی و حدودی بین 700 تا 800 نفراز نیروها تور اختناق تشکیلات را از هم گسستند و خود را رها نمودند.

این افراد قطعا بر اساس قرعه کشی و فال قهوه از مجاهدین جدا نشدند! بدون شک همگی ماهها و سالها در تضاد با دیدگاهها و خطوط فکری رهبر مجاهدین درگیر بودند و بین ماندن و تن دادن به خفت و خواری از یک طرف و رهایی از تشکیلات راه دوم را انتخاب کردند یعنی جداشدگان این مسیر را با آگاهی کامل انتخاب نمودند.

تعدادی از همان ابتدای مسیر خارج از ایران را انتخاب نموده و در حال حاضر در کشورهای مختلف مشغول هستند اما چون نگارنده از مسیر و عقیده و فعالیت آنها اطلاعات دقیقی ندارم ورود به سرنوشت آنان را صلاح نمیدانم.

بخش عمده افرادی که مسیر ایران را انتخاب کردند که این حقیر هم در این مسیر بوده و هستم:

اولا: پذیرفتیم که حتی اگر با سخت ترین برخورد و سرنوشت از جانب نظام ایران مواجه شویم باز وطن را ترجیح دهیم.

ثانیا: عفو جمهوری اسلامی که پیام آن علنی شد و ما هم در کمپ آمریکایی ها آنرا شنیدیم بسیار بسیار راهگشا بود و عزم ما را برای ورود به ایران جزم نمود.

ثالثا: با اعتقاد و اشراف به اینکه ما سالها قربانی رجوی بوده ایم و عمر و جان و روح و روانمان در داخل این تشکیلات آسیب جدی دیده بود تصمیم گرفتیم هم برای احقاق حقوق ضایع شده خود و هم برای کمک به رهایی سایر دوستانمان که در داخل تشکیلات گرفتار بودند و نهایتا در مسیر جبران مافات هنگام ورود به ایران تا آخرین نفس در مسیر افشای چهره رجوی و سازمان مجاهدین، آگاه سازی مردم ایران و خانواده های افراد داخل تشکیلات، جوانان و نوجوانان ، مدارس و دانشگاهها به روشنگری و تبیین بپردازیم و در این مسیر از همه توان خود مایه گذاشتیم.

در طرف مقابل اما : مسئولین ذیربط در نظام جمهوری اسلامی با رفعت و نگاه انساندوستانه ما را پذیرفتند و مورد عفو رهبری قرار گرفتیم.

در این مسیر با اعلام دادخواست خود که در ابتدا 42 نفر و در مرحله بعد 250 نفر به دادگاه صالحه در ایران از سران مجاهدین شاکی شدیم و دادگاه طی مراحل خود حکم محکومیت و پرداخت غرامت علیه مجاهدین صادر نمود.

در طرف مقابل سازمان مجاهدین که خود را در مخمصه ای بزرگ دید از تنها سلاحش یعنی تهدید استفاده نمود و همه شکات پرونده و شاهدان پرونده خانواده های ترور را تهدید به قتل نمود.

دادگاه و سیستم قضایی شرافتمندانه به عهد خود وفا نمود و رسالت انسانی ، اسلامی خود را بجا آورد و قاضی پرونده در دفاعی جانانه از همه شاکیان پرونده و جداشدگان شاهد اعلام حمایت نمود.

جداشدگانی که در ایران هستند بخصوص افراد فعال و مرتبط با انجمن نجات که قربانی سازمان مجاهدین و مطامع رجوی شده بودند، به عنوان شهروندان ایرانی به زندگی عادی بازگشته اند و مسیر درست خود را پیدا نموده اند. این افراد از نظر جامعه، مردم و دولت کاملاً پذیرفته شده اند و از حقوق شهروندی برخورداند.

لذا هر برچسب یا لقب یا واژه دیگری از قبیل خائن یا مخدوش کردن چهره و وضعیت حقوقی نسبت به این افراد خواسته یا نا خواسته در مسیر اهداف رجوی میباشد و تنها کسی که کمر به نابودی و ترور این افراد گرفته است رجوی است، حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…

بنظر نگارنده ما جداشدگان به عهد و پیمان خود مبنی براینکه برای دفاع از ایران ، امنیت و آرامش مردم تا پای جان علیه رجوی مزدور و سران جنایتکار سازمان مجاهدین پافشاری میکنیم و این رجوی و سران سازمان مجاهدین هستند که باید در دادگاه محاکمه شوند و به سزای اعمالشان برسند.

در پایان از همه اعضای تشکیلات رجوی میخواهیم علیه سران مزدور و جنایتکار برخیزند و خود را رها کنند. ما نیز در ادامه مسیر برای زندگی در دنیای آزاد در جهت کمک به آنان از هیچ کمکی که در توان باشد دریغ نخواهیم کرد.

علی مرادی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا