انقلاب بهمن 57 و مجاهدین خلق، درس ها و عبرت های گرانبها – قسمت دوم

مسعود رجوی علیرغم اینکه هیچ اعتقادی به آیت الله خمینی به عنوان رهبری انقلاب نداشت و معتقد بود رهبری انقلاب به سرقت رفته و خود را تنها فرد ذیصلاح برای رهبری انقلاب می دانست، مدتی به صورت تاکتیکی خود را همراه رهبری انقلاب و ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نشان داد. اما این روند دیری نپایید و او ماهیت واقعی خود را بروز داد. بعد از یکسال کار سیاسی که در منتهای آزادی کامل به باز گشایی دفاتر این سازمان با مجوز قانونی وزارت کشور در سرتاسر کشور و برگزاری آزادانه میتینگ ها و ثبت نام و شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا و ریاست جمهوری انجامید و شخص مسعود رجوی و دیگر کاندیدای آنها در تمامی شهرها بجز یک مورد نتوانستند به مجلس راه پیدا کرده و رای مردم را بدست بیاورند، در انتخابات ریاست جمهوری هم بدلیل رای ندادن به قانون اساسی و عدم التزام به آن از لیست کاندیداها حذف گردید، در مقابل انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی قرار گرفت، که اکثریت مردم هنوز از آن حمایت می کردند.

تظاهرات مسلحانه در 30 خرداد سال 60 و موج ترورهای کور که در ادامه 17000 شهروند و نیروهای وفادار به انقلاب را در بر گرفت و انفجار مهیب دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری که به شهادت بالاترین مسئولین نظام جمهوری اسلامی انجامید، انقلاب و نظام نوپا را به صحنه خشونت و درگیری کشاند که موجب ایجاد خسارت و تلفات از هر دو طرف گردید.

با شروع تجاوز نظامی رژیم صدام به ایران، رجوی علیرغم صدور اطلاعیه اولیه مبنی بر دفاع در مقابل تجاوز رژیم بعث در نهایت با یک اشتباه محاسبه مهلک و با این تصور که با وجود درگیر بودن اکثر نیروهای ایران در جبهه ها غلظت نظامی و قدرت دولت در شهرها پایین آمده و شرایط برای شروع جنگ مسلحانه شهری فراهم شده است، دستور اعلام مبارزه مسلحانه و تعیین زمانبندی سرنگونی 6 ماهه را در تحلیل شرایط حاکم بر جامعه را به نیروهایش ابلاغ نمود. تا اواخر سال 63 به دلیل تحلیل غلط رجوی و عدم درک تحلیل مشخص او از اوضاع مشخص جامعه ایران و همچنین عدم حمایت مردم ایران از مجاهدین خلق، شکست سختی خوردند. بخش عمده ای از نیروها کشته، دستگیر و یا منفعل شدند و بخش کوچکی هم به منطقه کردستان عراق گریختند.

مسعود رجوی بعد از شکست و پایان رویاهایش در 8 مرداد 1360 به همراه ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهور ایران با یک هواپیمای نظامی به فرانسه گریخت. رجوی بعد از چند سال اقامت در فرانسه و ادامه تحلیل ها و پیش بینی های غلط مبنی بر سرنگونی کوتاه مدت جمهوری اسلامی که به بهای کشته شدن و زندانی شدن مجدد بسیاری از اعضای نگون بخت انجامید و گرفتار شدن در بن بست سرنگونی، در نهایت سال 65 و بدنبال ملاقات با طارق عزیز وزیر خارجه عراق در سال 61 از فرانسه به عراق رفت و رسما با صدام حسین ائتلاف نظامی و سیاسی بر علیه ایران را تشکیل داد و تحت حمایت های نظامی و مالی صدام چندین قرارگاه نظامی در عراق تشکیل داد که مهم ترین آنها پادگان اشرف در منطقه خالص بود.

حضور در خاک عراق و همکاری و اتحاد نظامی با دشمن متجاوز صفحه جدیدی از خیانت های رجوی در حق مردم ایران را در افکار عمومی گشود. بطوریکه حتی نیروهایی که در ضدیت و تقابل با جمهوری اسلامی بودند این اتحاد عمل رجوی با صدام را برنتابیدند و آن را بمثابه همکاری با دشمن متجاوز، بزرگ ترین خیانت به مردم و کشور اعلام کردند. بنی صدر رئیس جمهور خلع شده ایران که نخستین ائتلاف را با وی در سال 60 تشکیل داده و به اتفاق به فرانسه گریخته بودند، این اقدام رجوی را نوعی خودکشی سیاسی و برضد منافع مردم ایران اعلام کرد و به همین دلیل از ائتلاف موسوم به شورای ملی مقاومت کناره گیری کرد.

حضور رجوی در خاک عراق و همراهی نظامی با صدام که بمثابه ستون پنجم دشمن خود را نشان می داد خشم مردم ایران را برانگیخت. این اقدام رجوی یعنی همکاری نظامی با دشمن متجاوز به خاک میهن در تاریخ معاصر بندرت دیده میشد، به همین دلیل این خیانت هیچگاه از حافظه تاریخی مردم ایران پاک نشد و با این اقدام رجوی و مجاهدین خلق مورد تنفر مردم قرار گرفتند. تهاجم مشترک به مواضع نیروهای نظامی که از تمامیت ارضی کشورشان در مقابل دشمن دفاع می کردند وبه اسارت گرفتن سربازان که گناهی به جز دفاع از سرزمین پدری در مقابل تجاوز کشور بیگانه نداشتند و شنود مکالمات نیروهای نظامی ایران و استخراج اطلاعات آن به سود دشمن باعث شد که مجاهدین خلق از صحنه سیاسی ایران حذف شوند.

ادامه دارد

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا