محمد آتابای عضو نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق و عضو کنونی انجمن نجات آلبانی در پیامی به دوست قدیمی اش حاج سید سعیدفر در کمپ مانزا، او را دعوت به تفکر می کند.
تفکر، اولین و مهمترین مرحله در راه بازگشت اعضای گرفتار در فرقه به سوی زندگی نرمال و آزاد است.
محمد آتابای که خود این مسیر را طی کرده است، از حاج سید سعیدفر می خواهد تا به خودش، سرنوشتش، راهی که تا حالا آمده و به خانواده اش فکر کند:
حاجی عزیز بیش از بیست سال از عمرت را در آشپزخانه گذراندی و غذا پختی و زحمت کشیدی . آیا به خانواده ات فکر کرده ای؟ آیا فکر کرده ای ارزش غذا پختن برای پدر و مادر و خواهر و برادر چه ارزشی دارد؟
آتابای خاطره مشترکی را یادآوری می کند از زمانی که در کمپ اشرف در عراق، حاج سید عکسی از برادرش را دیده بوده است: عکس برادرت را که دیدی چهره ات دگرگون شد و فهمیدم درونت چه خبر است و اصلاً به اشرف تعلق نداری.
محمد آتابای در ادامه از دلتنگی های خانواده حاج سید برای او می گوید: دوست عزیزم برادرت بارها با برادر من مصاحبه کرده و خواهش و التماس دارد تا فقط صدایت را بشنود.
عضو کنونی انجمن نجات آلبانی در جمله ای تأمل برانگیز، رو به دوست قدیمی اش می گوید:
من تو را به زندگی دعوت می کنم. به آزادی . به اینکه خودت باشی. برای خودت آقایی کنی. نه اینکه دسترنج تو را کسان دیگر به اسم آزادی بخورند.