پیام عباس کرمی به یحیی مرادپور در کمپ مانز مجاهدین

این 27 سال برای تو چگونه معنا شده؟

یحیی جان سلام امیدوارم در صحت و سلامت باشی. عباس هستم آرزوی آینده ای ایده آل برایت دارم.

آخرین باری که همدیگر را ملاقات کردیم 27 سال پیش در یک تجمع در سالن باقرزاده بود و اولین بار هم که با هم آشنا شدیم سال 1367 در اردوگاه اسرا در کمپ 9 بود که به اتفاق رحمان پریسایی از کمپ قدیمی ها به کمپ 9 منتقل شده بودی.

یحیی جان خودت خوب می دانی که بعد از تحمل 10 سال اسارت آتش بس شده بود و بعد از چند ماه اگر مجال داشتیم به زندگی و آسایش بعد از اسارت می رسیدیم . اما از آن موقع قریب به 37 سال می گذرد و متاسفانه شما هنوز به زندگی و آینده ایده آل خود نرسیده ای. یعنی فرقه ای که ما را فریب داد نگذاشت و این همه سال تحمل سختی و رنج و دوری از یک زندگی ساده با روزمرگی اجتماعی چیزی بوده که به ناخواسته بر ما تحمیل شد اما متاسفانه برای تو کماکان ادامه دارد.

یحیی جان می دانم که از 27 سال پیش که آخرین دیدار را داشتیم شاید گذر زمان و 27 سال چندان برایت قابل لمس نباشد چون اساسأ سیکل تکراری و روزمرگی تشکیلاتی مجال فکر کردن به گذر زمان را نمی دهد که یک عضو فرقه بداند که بطور مثال یک سال چگونه می گذرد!

از نظر من فرد آزاد؛ 27 سال یعنی که من به وطن برگشتم – ازدواج کردم – صاحب فرزند شدم . فرزند سیکل تحصیل از مهد تا پیش دبستانی و دبستان و متوسطه اول و دوم ونهایتأ دانشگاه را گذراند و صاحب شغل و زندگی مشترک شده و اکنون من صاحب نوه شدم برای من جدا شده از فرقه 27 سال اینگونه تعریف شده. و اما یک عضو گرفتار در فرقه فقط بدستور رئیس فرقه (مریم ومسعود) یک شعار تزریقی و فرمالیزم را مستمرا تکرار می کند و آن اینکه 27 بار بعد از جدایی من تعهد امضا کرده که در استثمار فرقه بماند و بمیرد. چرا؟

یحیی از تو می خواهم یک لحظه به سالها و روزهایی فکر کن که هیچ وقت در اختیار خودت نبوده وبه خواست کسی دیگر از تو عمر سپری شد و مجاب شدی که عمرت را بی سمت و سو بگذرانی و باری به هرجهت درآن فرقه عمر تلف کنی.
به نظر من یک روز زندگی آزاد تجربه کردن و خروج از آن کمپ خراب شده نشانه پیروزی است ولو روز آخر زندگی ات باشد.

دوستت عباس کرمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا